صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بازهم سهم ما از زندگی: خون و گلوی بریده

-

بازهم سهم ما از زندگی: خون و گلوی بریده

 بر اساس گزارش هاي نشر شده مقامات محلي در ولايت زابل مي گويند که افراد وابسته به گروه داعش در اين ولايت هفت گروگان را، سربريده اند. آمر امنيت قومانداني امنيه ولايت زابل به خبرگزاري ها گفته است که اين گروگان ها به شکل فجيعي از سوي افراد گروه داعش سر بريده شدند. وي تصريح نمود که تمامي اين قربانيان از قوم هزاره هستند. قابل يادآوري است که 31 نفر از مسافرين عادي که متعلق به قوم هزاره بودند، در ماه حوت سال گذشته هنگامي که از هرات به سوي کابل سفر مي‌کردند، در ولايت زابل از سوي افراد مسلح به گروگان گرفته شدند. گروگانگيرها 19 تن از اين مسافران را پس از حدود سه ماه از قيد رها ساختند، اما بقيه آن ها را در گروگان خود نگهداشتند. از آن پس حداقل دو بار ديگر نيز از ولايت غزني، مردان و زنان از سوي مردان مسلح به گروگان گرفته شده اند که تا هنوز از سرنوشت آن ها خبري در دست نيست. هم چنين بايد گفت که اين هفت تن از گروگان ها در حالي سر بريده شده اند، که اعضاي خانواده و بستگان آن ها از زمان ربودن اين مسافران در کابل خيمه تحصن برپا کرده و خواستار رهايي اين گروگان ها شده بودند. آن ها هشدار داده بودند که تا آزادي کامل گروگان ها در شرايط سخت، خيمه تحصن را ترک نخواهند کرد. اما پس از رهايي 19 گروگان، معترضان گفته بودند که دولت آن ها را فراموش کرده و کسي به حرفي و خواسته آن ها گوش نمي دهد. تظاهرات و اعتراض ها در کابل و چند ولايت ديگر براي رهايي اين گروگان ها برپاگرديد که به نتيجه نرسيد. معترضان، حکومت و رييس جمهوري را متهم به سهل انگاري و يک جانبه گرايي مي نمايند و گفته اند که اگر اين اتفاق براي اقوام مقامات حکومتي يا رييس جمهوري مي افتاد، بلافلاصه زمينه رهايي آن ها را فراهم مي کردند. چنانچه پيش از اين هفت کوچي که در ولايت ميدان وردک از سوي مردم محل به اسارت گرفته شده بودند، رئيس جمهور آن را غيرقابل تحمل دانسته و فرمان ويژه براي رهايي آنان صادر کرد که بايد بدون قيد و شرط رهايي شوند.

با صد درد و اندوه بايد گفت پس از تشکيل حکومت وحدت ملي بحران و ناامني در کشور بيش از هر زماني ديگر، گسترش و شدت يافته است. مردم عادي و جوانان بسادگي طعمه آماج ناجوانمردانه شورشيان مسلح قرار مي گيرند و زنان و اطفال نيز در نتيجه ي حملات دهشت افگنانه دشمنان به گروگان گرفته شده و يا قرباني مي شوند. موجي که اکنون از ناآرامي ها تمامي ولايت هاي کشور را در برگرفته است مشکلات فراواني را براي مردم پديد آورده است. طوري که با مشاهده اين شرايط ناگوار امنيتي و بي ثباتي سياسي، زندگي در آينده با دشواري هاي زيادتري و حتا غيرممکن متصور مي گردد. مردم همه نگران بازگشت به وضعيتي هستند که در آن، هيچ گونه اثري از ارزش هاي يک حکومت مردم سالار و دموکراتيک وثبات لازم براي دوام زندگي در ميان نباشد؛ مشابه آنچه که در دهه هفتاد تا هشتاد بر سرمردم ما آمد. ناگفته نبايد گذاشت و پنهان نبايد کرد با نگاهي که هم اکنون به چهار سوي حکومت وحدت ملي انداخته مي شود و سياست هاي که در تقويت و پالايش روحي و عملي مخالفان اعمال مي گردد اين احتمال بيشتر پررنگ احساس مي شود که مبادا بار ديگر کشور در دامنه بنيادگرايي و افراطيت سقوط کند. چه هم اکنون بايد به صراحت گفت که در درون نظام حاکم، به صورت آشکارا رگه هاي از افکار طالباني پديدار گشته و در حال رشد مي باشد و در بسا مواردي بصورت مرئي و نامرئي از مخالفين حمايت مي گردد. آنچه در کندوز رخداد نشان داد که مخالفان مسلح بدون حمايت و هماهنگي برخي عناصر در درون دستگاه نظام هرگز قادر به دست يابي به پيروزي هاي آنچناني نخواهند بود. طالبان و گروه هاي تروريستي چون داعش هزاران فرد بي گناه را در اين سرزمين به خاک و خون مي کشانند و شريان هاي حيات مردم را مي درند و خون شان را بر زمين مي ريزند؛ اما در اين طرف، حکومت که مسئوليت حفظ جان و مال مردم را دارد يا بي تفاوت است و يا اين که ناتوان از اقدام مي باشد و يا حتا متاسفانه گاها فريادهاي از درون نظام، بلند مي شود که قصد دارند سرپوش روي اعمال ددمنشانه و غيرانساني آن ها گذاشته شود.

 به هر روي چکيده گزارش هاي ياد شده و آنچه چند روز در ولايت زابل مبني بر قتل هفت انسان بي گناه توسط گروه هاي تروريستي صورت گرفت، نشان مي دهد که روند امنيتي کشور متاسفانه روز به روز خرابتر شده مي شود و در واقع وضعيت امنيتي و ثبات در کشور به مرز هشدار دهنده رسيده است. اکنون سخن از اين که چند ولايت در جنوب يا شرق و يا شمال ناآرام است در ميان نيست. بلکه سخن از يک بحران سراسري و جدي و خطرناک است. اگر از ولايت ها  بگذريم و هنوز آنان را در معرض سقوط ندانيم ، اما به جرأت مي توان گفت بسياري از ولسوالي ها يا سقوط کرده اند يا در معرض تهديد سقوط هستند. البته اين نکته قابل ياد آوري است که مفهوم سقوط ولايت ها يا ولسوالي ها محدود و منحصر به اين نيست که حتما مخالفين مسلح در آنجا استقرار يابند. سقوط هر بخش از کشور به معناي آن است که وقتي حاکميت مرکزي و حکومت در آنجا وجود نداشت و منطقه يا به حال خود رها شده و يا تحت کنترل نيروهاي مخالف يا افراد مسلح غير مسئول باشد اين به معناي سقوط همان نقطه شمرده مي شود. حقيقت امر آنست که پيش آمدن چنين شرايطي پس از پانزده سال که مردم اميد و انتظار داشتند افغانستان شرايط بحراني را پشت سرخواهند گذاشت و به امن وثبات دست خواهند يافت جاي تاسف و درد است. با توجه به مصيبت ها و دردهاي که مدرم ما طي ساليان متمادي متحمل شده اند و نيز شور و شوقي که براي استقرارنظام سياسي با ثبات از خود نشان داده اند، سزا و حق شان اين وضعيت آشفته و پريشان است؟ آيا سهم مردم ما از زندگي فقط ناامني و مرگ است؟ مگر مردم ما همانند ديگر انسان هاي جهان و کشورهاي ديگر حق حيات و برخورداري از يک زندگي انساني و باعزت را ندارند؟ بايد گفت تا زماني که حکومت در برخورد با مخالفين مسلح و بطور مشخص طالبان و داعش از قاطعيت تمام، براي روريارويي با آنها کار نگيرد هر گز صلح و امنيت در کشور حکمفرما نخواهد شد و هر روز و هرگوشه کشور شاهد قرباني شدن فرزندان اين سرزمين خواهد بود.

دیدگاه شما