صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

توسعه فرهنگي

-

 توسعه فرهنگي

چكيده

توسعه فرهنگي گونه اي از توسعه در جوامع انساني است كه در مورد وجوه آن اتفاق نظري كلي وجود ندارد و ملتهاي مختلف ديدگاههاي مختلفي راجع به آن دارند . جوامع پيشرفته نيز ، پيشرفت خود را مديون كار فرهنگي  و برنامه ريزي خود مي دانند و جهت توسعه اقتصادي – اجتماعي خود مايل به بسط آن به ساير ملل هستند و در اين راه از ابزارهاي مختلفي استفاده مي نمايند . ملل عقب مانده يا در حال رشد نيز تلاش دارند ضمن حفظ ارزشهاي سنتي خود ، از عوامل ارزشي والاي ساير كشورها نيز استفاده  و فرهنگ خود را تقويت و يا به تعبيري اصلاح نمايند . در تقابل ميان اين دو طرز فكر ، مشكلاتي بوجود مي آيد كه كلياتي از آن در مقاله آمده است.

ماهيت فرهنگي ، شاكله اصلي تمامي فعاليتهاي نظامي را تشكيل مي دهد كه مردم آن خواهان زندگي بهتري هستند و بدين لحاظ برنامه ريزيهايي براي انواع مختلف توسعه انجام مي دهند . بدون توسعه فرهنگ ، توسعه در ساير بخشهاي جامعه (آقتصادي ، سياسي ، اجتماعي ، ....) داراي رشد يكساني نبوده  و با پديده هاي توسعه نامتوازن ، توسعه برون زا ، توسعه درون زا و معضلات مختلف اجتماعي مواجه خواهند شد .

  مقدمه

توسعه در لغت نامه دهخدا به معني فراخ و فراخ كردن آمده است. اصطلاح توسعه به صورت فراگير پس از جنگ جهاني دوم مطرح شد. واژه توسعه در لغت به معناي خروج از «لفاف» است. در قالب ديدگاه نوسازي، لفاف همان جامعه سنتي و فرهنگ و ارزش هاي مربوط به آن است كه جوامع براي متجدد شدن بايد از اين مرحله سنتي خارج شوند.

در تعريف توسعه نكاتي را بايد مد نظر داشت كه مهم ترين آنها عبارتند از اين كه اولا، توسعه را مقوله ارزشي تلقي كنيم، ثانيا آن را جرياني چند بعدي و پيچيده بدانيم. ثالثا به ارتباط و نزديكي آن با مفهوم بهبود توجه داشته باشيم.

دانشمندان علوم اجتماعي از توسعه تعاريف متعددي ارايه كرده اند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

مايكل تودارو معتقد است كه توسعه را بايد جرياني چند بعدي دانست كه مستلزم تغيرات اساسي در ساخت اجتماعي، طرز تلقي عامه مردم و نهادهاي ملي و نيز تسريع رشد اقتصادي، كاهش نابرابري و ريشه كن كردن فقر مطلق است. توسعه در اصل بايد نشان دهد كه مجموعه نظام اجتماعي، هماهنگ با نيازهاي متنوع اساسي و خواسته هاي افراد و گروهاي اجتماعي در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگي گذشته خارج شده و به سوي وضع يا حالتي از زندگي كه از نظر مادي و معنوي بهتر است، سوق مي يابد.(دانشنامه آزاد ويکي پديا)

برنشتاين مي گويد: تلاش براي ايجاد توسعه بار ارزشي به همراه دارد كه كمتر كسي با آن مخالف است. اشتياق براي غلبه بر سوء تغذيه، فقر و بيماري كه از شايع ترين و مهم ترين درد هاي بشري هستند از جمله اهداف توسعه به شمار مي رود.

دادلي سيرز ريس موسسه اطلاعات توسعه اي دانشگاه ساسكس، توسعه را جرياني چند بعدي مي داند كه تجديد سازمان و سمت گيري متفاوت كل نظام اقتصادي-اجتماعي را به همراه دارد. به عقيده وي توسعه علاوه بر بهبود ميزان توليد و درآمد، شامل دگرگوني اساسي در ساخت هاي نهادي، اجتماعي اداري و همچنين ايستارها و وجه نظرهاي مردم است. توسعه در بسياري از موارد حتي عادات و رسوم و عقايد مردم را نيز در بر مي گيرد.(دانشنامه آزاد ويکي پديا)

با توجه به تعريف توسعه مي توان گفت كه توسعه در فرآيند تلاش انسان براي ايجاد تعادل بين نيازها و خواسته هاي وي و امكانات بالفعل و بالقوه در جامعه و محيط زيست پديد مي آيد. به عبارت ديگر ، توسعه در اثر واكنش به رابطه نامتعادل بين نيازها و خواسته هاي انسان از يك سو و امكانات موجود از سوي ديگر پديد مي آيد.

به طور كلي توسعه فرايندي است پيچيده كه طي آن جامعه از يك دوره تاريخي به دوره جديدي منتقل مي‌شود. اين فرايند در هر مرحله از رشد خويش ابعاد مختلف زندگي را متحول مي‌سازد. به اين ترتيب توسعه مفهومي است ارزشي كه همراه با فرض‌هايي هنجاري از الگوي انتزاعي از جامعه دلالت دارد.  

توسعه از ابعاد زير قابل بررسي است :

توسعه اقتصادي ، توسعه سياسي ، توسعه فرهنگي ، توسعه اجتماعي ، توسعه پايدار ، توسعه انساني   (سيف الهي . 1381 . ص 39 )

هدف از توسعه رفع نيازهاي انسان است كه بطور كلي نيازهاي انسان را مي توان در سه طيف گسترده به شرح زير طبقه بندي كرد:

•  نيازهاي زيستي و فيزيولوژيكي مانند خوراك ، پوشاك ، مسكن و .....

•  نيازهاي رواني مانند كسب آگاهي كسب امنيت ، ارتقا و تعالي ، فرار از تاريكي ها و ناشناخت ها ، لذت بردن از معنويت (هنر ، زيبايي و ....) ، لذت بردن از حيات و از جهان هستي ، ارتباط با كائنات ،  .....

• نيازهاي اجتماعي مانند نياز به تشريك مساعي جمعي در حل مسايل ، مشكلات ، تنگناها و .... ، نياز به همدلي ، پاسخ به نيازهاي جنسي . ( سيف الهي . 1381 . ص 41)

 از آنجا كه استفاده از امكانات در جهان هستي ، به ويژه در جامعه انساني ، به علت استفاده نامطلوب و يا در واقع به علت شكل گيري روابط اجتماعي ناعادلانه در جامعه به صورت مطلوب و عادلانه توزيع نمي شود ، بنابراين توسعه نيز در جامعه انساني به اشكال گوناگون پديدار مي شود . مهمترين و پر مسئله ترين مشكل توسعه در جهان امروز ، توسعه ناموزون و عوارض نامطلوب آن است . (سيف الهي . 1381 . ص 55 )

تا مدتها توسعه مقوله اي صرفاً اقتصادي تلقي مي شد و کشورهاي مختلف تنها از اين جنبه به آن توجه مي کردند. به عبارتي، پيشرفت اقتصادي يگانه ملاک توسعة هر جامعه قلمداد مي شد و تصور غالب اين بود که  مي توان به مدد الگوهاي مختلف توسعه اقتصادي، رشد تکنولوژي، انباشت ثروت و مواردي از اين قبيل به اهداف يک جامعه توسعه يافته نايل آمد.

اما به تدريج نگاه يک سويه به توسعه و تاکيد بيش از حد بر مسايل اقتصادي، باعث بروز مشکلاتي در عرصه هاي اجتماعي و زيست محيطي براي کشورهاي پيشرفته شد. از سوي ديگر، استفاده از اين الگوي توسعه توسط برخي کشورها به طور ناآگاهانه، بر توسعه هماهنگ اين کشورها اثراتي منفي گذارد.

اين مشکلات از آنجا نشأت مي گرفت که نقش کليدي فرهنگ در قوام جامعه مورد غفلت قرار گرفته بود. مي توان گفت فرهنگ به عنوان گنجينه اي از دستاوردهاي مادي ومعنوي بشري  که باورها، ارزشها، نگرشها و هنجارهاي مورد قبول يک جامعه را در طول تاريخ بوجود آورده است ـ نوع رفتار مردم آن جامعه را مشخص مي کند.

 بديهي است که نمي توان بدون اعتنا به اين مقولة مهم، بدنبال ايجاد تغييراتي در ابعاد مختلف جامعه بود. چراکه هرگونه تغيير و تحولي در تمامي ابعاد جامعه اعم از اقتصادي، سياسي و اجتماعي منوط به نوعي پذيرش فرهنگي، در جامعه مي باشد.

بنابراين بدون ايجاد بستر مناسب فرهنگي نمي توان بدنبال تحقق توسعه در ابعاد ديگر جامعه بود. از اين روي طي سالهاي اخير مفهوم توسعة فرهنگي مورد توجه بسياري از مجامع جهاني از جمله يونسکو قرار گرفته است. 

تعريف مفاهيم

اجزاي فرهنگي: منظور از اجزاي فرهنگي مجموعة ارزش‌ها، عقايد و آگاهي‌ها، هنجارها و نمادهاي مربوط به موضوع تحقيق مي‌باشد. آگاهي، درك و تعاريف واقعيت‌ها از ميان گروه، جامعه و كنشگران اجتماعي مي‌باشد.

 نبايد آگاهي را با دانش علمي يكسان شمرد. آگاهي‌ها معاني و تعاريفي هستند كه جنبه اجتماعي و عمومي دارند. ارزش عبارت است از معيار تعريف وضع مطلوب امور و معيار انتخاب در ميان گزينه‌هاي مختلف كه به صورت نامشروط و غيرپيامدگرا هستند كه وضع مطلوب را براي كنشگر نشان مي‌دهد.

 هنجارها قواعد عمل ناظر بر موقعيت‌هاي خاص، پيامدگرا و مشروط مي‌باشند. هنجارها در ذات خود مشروط به زمان و مكان و اعمال ديگران هستند، ولي ارزش‌ها ضرورت‌هاي قطعي‌اند. نمادها علامت‌هاي قراردادي و سازوكاري است كه در چارچوب يك نظام فرهنگي پديده‌هاي عيني و ملموس را به معاني مربوط مي‌سازد. در اين مقاله، اجزاي فرهنگي توسعه بدون تفكيك آن به چهار عامل فوق در نظر بوده و بررسي شده است. از سوي ديگر مجموعه اجزاي فرهنگي توسعه به صورت يك منظومه و ارتباط و جايگاه اجزا نسبت به يكديگر و نسبت به مقوله توسعه در طراحي الگويي براي دستيابي به توسعه مدنظر است.

دیدگاه شما