صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

دست یابی به صلح، از رویا تا واقعیت!

-

 دست یابی به صلح، از رویا تا واقعیت!

آخرين نشست صلح، يعني سومين دور نشستِ چهارجانبه در اسلامآباد ميان نمايندگان افغانستان، پاکستان،ايالات متحده امريکا و چين برگزار گرديد. اين نشست نشان داد که براي دست يابي به صلح هنوز راه بسيار طولاني پيش روي قرار دارد. آنچه اين راه را طولاني ساخته است صداقت کامل و دقيق برخي از شرکت کنندگان اين نشست و نيز حاضر شدن گروه هاي مخالف بخصوص طالبان براي پيوستن به روند صلح مي باشد. هرچند در ارتباط با نشست هاي اخير درباره صلح از اولين نشست تا آخرين نشست يعني دور سوم آن خوش بيني هايي در برخي محافل و تصورات سياست گران شکل گرفته است اما بايد گفت متاسفانه نکته هاي نهفته در اين نشست ها و بويژه در نشست سوم اسلام آباد نشان داد که با وجود همة خوشبينيهايي که در اين نشستِ به وجود آورده است؛ ولي هنوز نمي توان مطمين بود که اين نشست ها به نتايج مطلوب و مشخص آنگونه که مردم افغانستان انتظار دارند، بينجامد. نکته مهم در اين مورد آنست که هنوز ميان شرکت کنندگان توافق و ديدگاه مشترک بعنوان يک راهکار و يا برنامه صلح شکل نگرفته است. صلح هنوز در خوش بينانه ترين حالت بعنوان يک رويا يا آرزوي انساني و خواستني مطرح مي باشد و در بدترين حالت داعيه صلح بعنوان يک ابزار يا روش براي تحميل اراده خود بر ديگري و يا مخفي ساختن منويات خود در عقبه آن مطرح است. اين تفاوت ها يا نبود توافق در مورد نقشه راه صلح کاملا هويدا و برملا مي باشد که فارغ ازتوضيح دانسته مي شود. در محله نخست تفاوت ديدگاه و منظر ميان آنچه حکومت افغانستان بعنوان يک هدف از روند صلح در نظر دارد با آنچه مقامات پاکستاني در پي آن هستند متفاوت است. در مرحله بعدي تفاوت ديدگاه ميان اعضاي پرقدرت اين نشست يعني چين و امريکا مي باشد. کاملا روشن است آن چيزي که امريکايي ها در روند صلح بدنبال آن هستند دقيقا آن چيزي نيست که چينايي ها در پي آن مي باشند.
مسئله جدي تر اين که متاسفانه در ديدگاه هاي دولت افغانستان نيز هنوز توحيد نظر و راه کار مشخص و اجماع عمومي به معناي دقيق کلمه در مورد صلح و روند و راه کارهاي آن هنوز وجود ندارد. اعضاي ائتلافي حکومت که متشکل از جناح هاي مختلف سياسي مي باشند با ديدگاه هاي متفاوت و گاه حتا متناقض در مورد صلح سخن گفته و عملا آن را پيگير هستند.
در همين حال معلوم نيست که طالبان و گروه هاي شورشي مسلح و حکومت پاکستان در مورد شاخصه هاي پذيرش روند صلح و مشارکت در روند آن تا چه اندازه توافق نظر و پذيرش وجود داشته باشد. به ويژه اين که حکومت افغانستان تاکيد ورزيده است که براي روند صلح هرگز حاضر نيست که از اصول و ارزش هاي دموکراتيک خويش دست بردارد يا در مورد آن بحث و تجديد نظري صورت گيرد. حال آيا پاکستاني ها قادر خواهند بود که روند صلح را بدون پيش شرطر مشخص بر رهبري هاي پراکنده مخالفين و بخصوص طالبان بقبولاند؟ اين ها همه مواردي است که روند صلح را با کندي و حتا نگراني از توقف آن دچار مي سازد و يا در خوش بينانه ترين حالت اين موارد، جاي اين نگراني وجود دارد که آيا شاخه هاي پراکنده طالبان قادر خواهند شد که درباره صلح و چگونگي آن صداي واحد داشته باشند و نيز از آدرس مشخص و واحد با حکومت طالبان هماهنگ و همسوي باشند؟
بنابراين بايد گفت که صلح، واژه اي که زندگي انسان را در طول تاريخ به زيباترين شکل و شيرين ترين مزاق آن تعبير و تفسير مينمايد. صلح، نه تنها در جهان امروز، و نه تنها پس از جنگ دوم جهاني، بلکه از کهن ترين دورانهاي تاريخ براي جامعه بشري به مثابه يک آرزوي زندگي بخش و آرماني انساني مطرح بوده است. خشونت و جنگ، نابساماني و آشوبهاي که گاه بگاه زندگي بشر را در نورديده و توفاني از آشفتگي و پريشاني را برجاي نهاده است، انسان براي بازيابي زندگي دوباره و چشيدن طعم شيرين حيات و لذت بردن از بودن خويش به چتر کلان و اميد بخش صلح پناه برده است.
مردم رنجديده افغانستان درميان همه ملل دنيا، شايد با واقعيت جدي تر نيازمندي به صلح را درک کرده باشد. تشنگي مردم ما براي دست يابي به صلح را شايد نتوان در قالب واژگان ها بيان داشت. زيرا زندگي و تاريخ مردم ما همواره شاهد رويدادهاي خونين و تکان دهنده و خشونت بار بوده است. ساختار طبيعي و اجتماعي و فرهنگي ما نيز متاسفانه بگونه اي بوده و ميباشد که رنگ غالب و چهره برجسته آن خشونت ميباشد. آرامش و صلح هم چون هزاران آرزوي انساني ديگر فقط در تخيلات و داستان ها و قصه هاي مردم ما جاي يافته است.
بطور مشخص اگر بتوان گفت تاريخ، سياست، فرهنگ، جامعه، اقتصاد، زندگي و... در جامعه ما بيش از هرچيزي با خشونت و جنگ توأمان بوده است و از آرامش و مسالمت و صلح خالي! اگر در ادبيات سياسي، اجتماعي و اقتصادي ما کلمه اي و جمله اي بنام صلح يا در ارتباط با صلح مطرح بوده است در واقع فقط در حد يک آرزو و خيال بوده است و يا سايه اي بسيار کمرنگ ونسيمي بسيار نازک و لحظه اي بسيار کم شمار.
در شرايط کنوني هنوز که هنوز است مسئله صلح با اين که بگونه اي بسيار جدي و گسترده در عرصه سياست و اجتماع مطرح ميباشد، ولي در حقيقت امر هيچ جايگاه تعريف شده و واقعي براي آن در نظر گرفته نشده است. صلح در اين عرصه و زمانه نيز هم چون تفنگ و شمشير و برچه و گلوله بسان يک ابزار، در کنار هزاران ابزار خشونت ديگر قرار داده شده است. اگر گاه زماني تفنگ و شمشير و برچه و گلوله براي غلبه بر دشمن و رقيب کارگر نيافتاد و نتوانست گلويي را ببرد يا صدايي را خفه سازد يا ناحقي را برکرسي رساند، آنگاه از حربه صلح استفاده ميشود. اين وضعيت را در صف آرايي هاي سياسي و نظامي کشور ميتوان اندکي روشنتر بيان داشت. وقتي طالبان و تروريستها و حاميان بيرون مرزي شان احساس نمايند که شدت خشونت و قساوت افکارعمومي داخل و خارج را جريحه دار نموده و يا بنا به دلايلي دم شمشير و صفير گلوله کارگر واقع نمي گردد فورا ادعاهاي بنام روند گفتگو و صلح مطرح ميگردد؛ موقعي که شرايط اضطرار رفع گرديد باز ميز گفتگو و صلح آسانتر از گذشته جمع آوري ميگردد. در داخل کشور نيز کساني که هزاران تمناي شخصي و قومي و گروهي و قدرت طلبانه دارند يا براي دست يافتن به انباشته اي از پول پروژه اي را طراحي نموده اند فورا ادعاي «الصلح خير» را سرداده و به گردهمآيي ها و تجمع ها و خطابهها پرداخته ميشود. سرانجام صلح بازيچه اي همانند دهها وسيله بازي ديگر در دست بازيگران قدرت و سرمايه. در اين ميان آنچه قرباني صلح ميگردد خود، صلح است و مردمي که تشنه صلح اند.
واقعيت آنست که درباب نيازمندي به صلح و ضرورت سياسي و تاريخي آن براي افغانستان و چگونگي ميکانيزم و طرح آن هزاران هزار مرتبه گفته و نوشته و ادعا گرديده است؛ اما به دليل اين که هرگز نگاه صادقانه واستراتژيک و واقع بينانه نسبت به صلح وجود نداشته و ندارد به همين دليل هرگز به نتيجه لازم نه تنها منجر نگرديده است بلکه دامنه و عمق بحران و خشونت و جنگ را وسعت بخشيده است. تجربه کشورهاي که مشکل و منازعات دهها ساله تاريخي و فرهنگي و سياسي و... داشته اند اما چون عزم و آهنگ صادقانه در رسيدن به صلح داشته اند توانسته اند که بر همه ناملايمات و ناخواستني ها غلبه يافته و شاهد صلح را براي سرزمين و مردم خود به ارمغان ببرند و اينک در فضاي صلح به رشد و توسعه و ترقي و زندگي انساني دست يابند و بودن شان مفهوم « انساني» پيدا نمايد. اما در مقابل، در جامعه ما چون همه چيز ابزاري است، ان هم ابزاري براي خشونت و تفوق طلبي و غرض ورزي و طمع ورزي و منبع سود و سرمايه و.... با هرتلاش و کوشش بنام صلح در واقع بيش از گذشته در باتلاق و منجلاب بحران و خشونت و جنايت فرو ميرويم . تا زماني چنان است چنين خواهد بود.

دیدگاه شما