صفحه نخست » مقالات » آرزوی برباد رفته
آرزوی برباد رفته
- رحیم حمیدی
سال 1394 به پايان خود رسيد. در اين سال، مردم افغانستان آرزوهاي زيادي داشت. آرزوهاي که برباد رفت. بسياري آرزوهاي خود را در کوله بار خود گذاشت و با خود به آن به کشورهاي ديگر برد. بسياري ها، در گودال مرگ گرفتار آمدند و آرزوهاي خود را در زير خاک برد. آنهاي که زنده ماندهاند کمتر اميدي براي برآورده شدن آرزوي خود دارد. زيرا، پيش بيني مي شود که سال پيش رو، همانند سالي که گذشت پر چالش باشد. در نوشتار کنوني سعي مي کنم بخشهاي مهم زندگي شهروندان کشور را در سالي که گذشت مورد کنجکاو قرار دهم.
سال 1394، افغانستان با بحران مهاجرت مواجه بود. فقر، بيکاري، ناامني، نااميدي شهروندان به از حکومت وحدت ملي و فرار سرمايه از کشور موجب شد که بسياري کوله بار خود را ببندد و راهي ديار غربت شود. در پيش گرفتن مهاجرت اما، با سختي هاي زيادي همراه بود. بسياري از شهروندان کشور از نصف راه برگشتانده شدند. بسياري در دام پليس کشورهاي مختلف قرار گرفتند و مورد آزار و اذيت قرار گرفتند. تعداد زيادي در آبها غرق شدند. جسد تعدادي از شهروندان از آب ها پيدا شد و بسياري شان کام نهنگ ها و حيوانان دريايي را شيرين نمودند. مشکلات اما، تنها به همين جا ختم نمي شود. در کشورهاي مقصد نيز شهروندان مهاجر کشور با مشکلات زيادي مواجه بود/است. رد مرز شدن از سوي کشور مقصد، دست و پنچه نرم کردن با بيکاري و کيس هاي پناهنگي از مشکلات ديگر شهروندان بود/است. مهاجرت و دل کندن از محل تولد و کشور خود کار سخت و دشواري است. از آنجا سخت است که تمام خاطرات زندگي خود را با خود مي برد. از فاميل و اقارب خود دور مي شود. سختترين اما، نرسيدن به مقصد و غرق شدن در آب ها و در کام نهنگ ها فرو رفتن است.
مهاجرت اما، تنها محدود به رفتن شهروندان کشور به خارج از کشور نبود. بسياري از شهروندان کشور روستاها را خاطر يافتن کار ترک کردند و به شهرها آمدند. با اين حال، مهاجرت داخلي نيز بدون مشکل نبوده است. تعدادي از شهروندان در مسير راه از سوي گروههاي دهشت افکن و تروريست گروگان گرفته شدند. بسياري بر اثر انتحار و انفجار و جنگ جان خود را از دست دادند. سختترين مورد سر بريدن هفت شهروند کشور توسط تروريستها بود که در ميان آن دختر نه ساله قرار داشت که با بي رحمي زياد کشته شده بود. همه اينها، دشواري هاي مهاجرت شهروند افغاني را نشان مي دهد.
شهرونداني که به خاطر بي پولي نتوانستند راهي ديار غربت شود با فقر، بيکاري، ناامني دست و پنچه نرم کردند. براساس گزارشها، آمار بيکاري به بالاترين سطح خود رسيده است. بدون کار فقر و گرسنگي مهمان خانههاي شهروندان کشور شد. بيساري از شهروندان تمام روز براي به دست آوردن لقمه ناني دويدند و از اين گوشه شهر به آن گوشه شهر رفتند. در اين تقلا بسياري شان جان خود را از دست دادند. انتحار و انفجار در شهر و روستاهاي کشور فرصت به دست آوردن لقمه نان را از بسياري از شهروندان گرفتند. آرزوي به دست آوردن يک لقمه نان را گرفتند. خانواده بسياري از شهروندان منتظر آمدن عضو خانواده ماندند تا براي شان نان بياورد. با اين حال، بسياري از خانواده ها به جاي نان جنازه تحويل گرفتند.
تحقيقات و گزارشهاي نهادهاي داخلي و بينالمللي افزايش کشته و زخمي شدن نظاميان و غير نظاميان کشور را نشان مي دهد. آمار نظاميان تا هنوز از سوي نهادهاي امنيتي ارائه نشده است اما به نظر مي رسد که کشته و زخمي شدن نظاميان افزايش چشمگير داشته است. زيرا، سطح خشونت در سطح کشور بالا گرفته بود. در سالي که گذشت، افزايش 4 درصدي در کشته و زخمي شدن غير نظاميان را شاهديم. در هر صورت، بسياري از شهروندان کشور آرزوهاي خود را زير خاک بردند و حسرتي در دل خانوادههاي گذاشتند.
فرار سرمايه از کشور به خاطر گسترش ناامني و کاهش اعتماد مردم به حکومت ضربه ديگري بود که شهروندان کشور متقبل شدند. فرار سرمايه هم منجر به افزايش بيکاري شد و گسترش فقر شد. هيچ سياست و برنامهاي براي جلوگيري از فرار سرمايه روي دست گرفته نشد. مردم در حسرت يافتن کار سال را به پايان رساندند.
در سالي که گذشت يکي از آرزوهاي مردم اين بود که حکومت و نخبگان سياسي با پديده فساد مبارزه کند. نه تنها که عليه فساد مبارزه صورت نگرفت بلکه پروندههاي زيادي فساد افشا شد اما هيچ يک از فاسدان محاکمه نشد. در وزارت هاي خانه کشور فساد هاي ميليوني صورت گرفته بود و موارد و ميزان فساد آنها از سوي نهادهاي داخلي و بينالمللي افشا شد اما حکومت هيچ کام را به پنچه قانون نسپرد. ميلياردها دالر در وزارت معارف، داخله و دفاع کشور بر اثر در جيب مقامات رفته بود اما هيچ يک از مقامات اين وزارتخانه ها محاکمه نشد. نه تنها محاکمه نشد که در موردي يکي از عاملان سقوط کابل بانگ از زندان آزاد شد و در مراسم افتتاح يک شهرک شرکت نمود.
حکومت وحدت ملي بر اثر توافق سياسي ميان دو تيم انتخاباتي شکل گرفته بود. ساختار آن ها خارج از چارچوب قانون اساسي بود/است. شهروندان کشور انتظار داشتند که نخبگان سياسي مشروعيت حکومت را باز گرداند اما، نخبگان سياسي هيچ وقعي به آن ننهادند. نه تلاشي براي برگزاري انتخابات پارلماني صورت گرفت و نه سعي شد لوي جرگه تشکيل گردد تا مشروعيت حکومت کنوني باز گردانده شود.
در دست يابي به صلح نيز آرزوي مردم به باد رفته است. گفتگوي رو در رو با گروه طالبان تنها يک بار اتفاق افتاد. خبر مرگ ملا عمر، رهبر پيشين گروه طالبان موجب به بن بست رسيدن گفتگوها شد. بعد از آن تلاشهاي زيادي به منظور راه اندازي گفتگوي صلح صورت گرفت اما تا هنوز تلاشها سودمند نبوده است و گروه طالبان گفتگوي مستقيم را حکومت افغانستان را رد نموده و در عوض، منازعه و خشونت را تشديد بخشيده است. ناکامي ها در راستاي دست يابي به صلح منجر به بدبيني مردم از روند صلح شده است. نه اميدي ده شوراي عالي صلح وجود دارد و نه حکومت وحدت ملي و نه کشورهاي دخيل در روند پروسه صلح.
اما آنچه درد آور است فقدان روزنه اميد در سال پيش رو است. قلمرو جنگ هر روز گسترش مي يابد. خشونت و منازعه مسلحانه هر روز، جان تعدادي زيادي از شهروندان را مي گيرد. اميدي به به حکومت وحدت ملي و نخبگان سياسي نيست. بنابراين، هم مهاجرت ها در سطح گسترده ادامه خواهد داشت و هم فقر و بيکاري مهمان خانههاي مردم خواهد بود. انتحار و انفجار همچنان تعيين کننده فاصله ميان مرگ و زندگي خواهد بود. در کل بايد گفت که هيچ اميدي نيست که سال پيش رو، وضعيت تغيير کند و جنگ پايان يابد. فقر از سر سفره مردم رخت بر بندد و شهروندان کشور خوشحالي و شادي را تجربه نمايد.
دیدگاه شما