صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

موئلفه هاي تعارض در نظام بين الملل (قسمت دوم)

-

موئلفه هاي تعارض در نظام بين الملل (قسمت دوم)

اصولا در حوزه نگرش مارکسيستي ، روابط بين الملل بر مبناي سرمايه داري و دو اصل بنيادين سود و تقسيم کار جهاني سامان مي يابد از اين سيستم خود متشکل از سه بخش مرکز ، پيرامون و شبه پيرامون مي باشد که فلسفه وجودي انها را بايد در اصل تقسيم کار جهاني جستجو کرد که هر کدام نقش خاصي را در فرايند توليد سود و انباشت سرمايه داري مي نمايند. بنابراين چرخه اي از انباشت به عنوان حلقه پيوند دهنده بخش هاي مذکور به حساب مي ايد که جهت ان متوجه مرکز بوده و تمامي واحد هاي درگير براي بقا يا صعود در چرخه قدرت يعني رفتن به سمت مرکز تلاش خواهند کرد. ( همان . صص 40 و 41 )
تحول معنايي و مفهومي در سير تاريخي روابط بين الملل
يکي از پارامتر هاي اساسي شکل دهنده به چهار چوب مطالعاتي روابط بين الملل واحد هاي شکل دهنده چهار چوب مذکور در قالب واحد هاي سيستمي مي باشد. علم مطالعه روابط بين الملل به عنوان علم مطالعه گستره مذکور از اين جهت شاهد تحولات مختلفي بوده است که از اين منظر چهار نقطه عطف را در تحولات آن مي توان مشاهده کرد.
1 . دوره نخست مربوط به دوران انديشه روابط بين الملل به مفهوم سنتي ان است
2 . دوره دوم: اين دوره مربوط به شکل گيري دولت کشور است ( از قرارداد وستفالي تا اوايل قرن بيستم )
3 . دوره سوم: اين دوره مربوط به شکل گيري سازمان هاي بين المللي و نهاد هاي بين المللي است.
4 . دوره چهارم مروبط به شکل گيري جامعه جهاني و جامعه مدني جهاني است. ( قاسمي . ص 154)
نخستين دوره در روابط بين الملل مربوط به زماني است که سيستم جهاني به مفهوم امروزين وجود نداشت و ما با سيستم هاي موجود در منطق مختلف و مجزا سروکار داشتيم در اين دوره روابط بين الملل را بايد در قالب انديشه مطرح ساخت. در دوره مذکور واحد هاي موجود در قالب شهرهايي تعريف مي شوند که در منطقه اي خاص گرد هم امدهع و با يکديگر در ارتباط بودند ، سيستم باستاني در خاور ميانه ، دوره سومري ها ، سيستم يونان باستان ، هند ، چين ، اروپاي قرون وسطي ، دولت شهر هاي ايتاليا نمونه هايي از چنين واحد هايي را به نمايش مي گذارند. در اين دوره روابط بين الملل در قالب انديشه هايي بود که توسط دانشمندان مطرح و يا توسط سياست مداران به کار گرفته مي شد. ( همان . ص 155)
روابط بين الملل در دوره دوم حيات خود با پديده نويني تحت عنوان کشورها روبه روست که ماحصل و نتيجه نيروهايي است که در قالب پيمان وستفالي تجلي يافته که طي سده 17 ، 18 ، 19 ميلادي به تکامل رسيد. در اين دوره روابط بين الملل را بايد در انديشه افرادي چون «هابس» و «ماکياول» و شاگرادان انها جستجو کرد. در اينجا وضعيت خاص حاکم بود که وضع طبيعي بيان کننده آن مي باشد که در مکتب واقع گرايي خود را متجلي ساخت و نشات گرفته از روح بدبينانه افرادي چون «هابس» ، «ماکياول» ، « رينولد نيبر» ، «فردريک شومان» ، «نيکلاس اسپايگمن» مي باشد. اتحاد ها و ائتلاف هاي اين دوره مانند سيستم بيسمارک و دلکسه و يا کنسرت اروپا نمودي از انديشه روابط بين الملل موجود در دوره مذکور است. اما با گسترش پديده کشور ها ، پيدايش امور و موضوعات نوين ، همکاري به عنوان اصل اجتناب ناپذير خود را نمايان ساخت و بدين ترتيب کنفرانس هاي دوره اي ، اتحاديه هاي مختلف و نهايتا سازمان هاي بين المللي پا به عرصه وجود نهادند. شکل گيري جامعه بين الملل و پس از ان سازمان ملل متحد و سازمان هاي منطقه اي توجه به اين واحد ها را در عرصه مطالعاتي روابط بين الملل ضروري ساخت و به عنوان يکي از پارامتر هاي مطالعاتي روابط بين الملل مطرح نمود. ( همان )
دوره چهارم که دوره نوين روابط بين الملل را مي توان بر ان نام نهاد عمدتا نيز بايد فروپاشي شوروي را به عنوان نقطه عطف ان انتخاب کرد ( اما سابقه ان به دهه 70 و 80 برمي گردد) دوره اي است که بازيگران روابط بين الملل و ديگر به سازمانها محدود نمي گردد و بازيگران متعددي به عنوان کارگزاران صحنه بين الملل مطرح شده اند. به عبارت ديگر سيستم چند محوري شکل گرفت و روابط بين الملل به عنوان علم مطالعه نظم در چنين سيستمي مجبور به توجه به چنين محورهايي گرديد. ( همان . ص 156 )
برداشت هاي ناشي ازفرايند تجزيه و تجليل روابط بين الملل
دولت ها تحت تاثير انگيزه ها ، نيروها ، اهداف ، و منافع ، در حالت همکاري ، رقابت و تعارض با يکديگر بسر مي برند بر اين اساس داده هاي سياست خارجي روي هم رفته داراي اثار متفاوتي هستند و در نتيجه طيف وسيعي از همکاري هاي نزديک يا دور برخوردهاي شديد يا ضعيف و نيز رقابت در مقياس هاي گوناگون در عرصه سياست بين الملل مشاهده مي شود. بدين ترتيب به دو نوع برداشت در فرايند تجزيه و تحليل روابط بين الملل بر مي خوريم در ديدگاه نخست محور اصلي مطالعه زمينه هاي همکاري و اشتراک مساعي ميان واحد هاي سياسي متفاوت است بر اين اساس ميان افراد و نيز جوامع اساني پيوندهاي مشترک اجتماعي و فوق ملي وجود دارد و در اين روند مسئله برد و باخت مطرح نيست بلکه بايد از اهميت عواملي چون حاکميت هاي جداگانه ، نظام دولت ها و ملي گراها کاست و به تدريج به سوي انتر ناسيوناليسم پيش رفت و روابط بين المللي را جايگزين روابط ميان دولت هاي نمود. ديدگاه دوم اساس بررسي خود را بر وجود تضاد منافع و تعارض خواسته ها ميان افراد از يک سو و جوامع اساني از سوي ديگر قرار داده ، به جاي برقراري روابط نزديک و همکاريهاي دوستانه ميان ملت ها بر واحد هاي سياسي و حاکميت هاي جداگانه با منافع ناهمگون تاکيد مي ورزد چنين برداشتي تحت تاثير نظريات اشخاصي مانند «هابز» و «ماکياول» قرار دارد بر اين اساس طرز تفکر هيچ گونه محدوديت اخلاقي و حقوقي براي تامين منافع و تحقق اهداف ملي نمي توان قائل شد. اين نوع برخورد نسبت به سياست بين الملل انعکاسي از نظريه هاي رئاليست ها است که روابط ميان واحد هاي سياسي را بر اساس يک سلسله نظريه هايي از پيش ساخته شده مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهند و راهنماي دولت ها را براي جهت گيري هاي سياست خارجي ، قدرت و منافع مي پردازد. اما بر داشت سومي نيز در اين بين وجود داردکه متاثر از افکار «گروسيوسي» ، رعايت حقوق بين الملل را به واحد هاي ملي توصيه مي کند و نوعي همکاري و تضاد را در عرصه سياست بين الملل مي پذيرد. ( قوام . صص 245 و 246 )
مفهوم تعارض
اصولا هاله اي از ابهام واژه تعارض را فرا گرفته است ، کاربرد روزمره اين واژه نزاع بين دو يا چند طرف که خشونت را همچون ابزاري براي پيروزي يا دفاع از خود به کار مي برند ، و خشونت نيز معمولا در قالب خسارات فيزيکي ، مطرح مي گردد. البته امروزه از اعمال خسارت و خشونت رواني به دشمن نيز صحبت به ميان مي ايد.

دیدگاه شما