صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان و فقدان اصول تعریف شده در روابط و مناسبات خارجی

-

افغانستان و فقدان اصول تعریف شده در روابط و مناسبات خارجی

افغانستان بعد از فروپاشي امارت اسلامي طالبان فرصت يافت تا روابط خود را با کشورهاي منطقه و بين الملل گسترش دهد. گسترش روابط در عرصه خارجي در دوره پساطالبان در تاريخ روابط خارجي افغانستان بي نظير بوده است. با وجود گسترش مناسبات افغانستان با کشورهاي منطقه و بين الملل اما، ما کمتر شاهد رشد و دگرگوني بوده ايم. به ديگر سخن، گسترش مناسبات و روابط خارجي ما پيامد و نتايج آن چنان ملموس در دگرگوني و توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ما نداشته است. اکنون نيز تأکيد بر گسترش مناسبات و روابط خارجي با کشورهاي مختلف از سوي حکومت مرکزي افغانستان مي شود. اما، مسئله مهم اين است که پيامد و نتايج گسترش روابط و مناسبات خارجي چه تاثيري بر اوضاع و احوال داخلي مي گذارد؟ آيا گسترش مناسبات منجر به ايجاد فرصت هاي جديد براي افغانستان مي شود و يا اينکه مناسبات و روابط خارجي ما منهاي سياست داخلي تعريف مي شود.
سياست خارجي به مثابه تداوم سياست داخلي در خارج از قلمرو يک کشور محسوب مي شود. بنابراين، دگرگوني و تحول در مناسبات و روابط خارجي ريشه در سياست داخلي دارد و يا اينکه تحول در مناسبات و روابط خارجي پي آيند داخلي براي يک کشور دارد. اگر روابط افغانستان با کشورهاي مختلف را از همين دريچه بنگريم، در بيش از يک دهه گذشته مناسبات خارجي ما چه تأثيري بر اوضاع داخلي داشته است؟
فروپاشي امارت اسلامي طالبان، شکل گيري حکومت جديد و سرازير شدن کمک هاي مالي به افغانستان و حمايت سياسي ايالات متحده آمريکا و کشورهاي عضو ناتو به افغانستان سبب گسترش روابط خارجي افغانستان با کشورهاي ديگر شد. در سال هاي نخست سعي بر آن بود که افغانستان با تمام کشورها مناسبات ديپلماتيک برقرار نمايد. زيرا، کمک هاي مالي کشورهاي مختلف فرصت آن را به وجود آورده بود تا حکومت مرکزي افغانستان بتواند هزينه گردانندگي يک سفارت را به لحاظ مالي داشته باشد. با اين حال، با کم شدن کمک ها، وضعيت تغيير کرد. سفارت افغانستان در کشورهاي که سودمند محسوب نمي شود و سودي براي افغانستان نداشت، بسته شد.
با وجود گسترش روابط افغانستان اما، مناسبات و روابط ما در چارچوب و اصول مشخص و تعريف شده صورت نمي گرفت. به ديگر سخن، ما در روابط خارجي خود هيچ اصول و معيار مشخص نداشتيم. رفتارها، واکنش ها و سخنان رئيس جمهور بازتاب دهنده سياست خارجي کشور در قبال کشورهاي مختلف به حساب مي آمد. نه ديپلماسي روشن داشتيم و نه طرح و برنامه اقتصادي، تجاري در مناسبات با کشورهاي ديگر. در واقع، ما بيش از يک دهه آشفتگي در مناسبات و روابط خود با کشورهاي مختلف تجربه نموديم. بررسي پيامد چنين روابط و مناسبات بر اوضاع داخلي سخت و دشوار است. با اين حال، مي توان يکسري نکات را به عنوان فهم بيشتر ارائه نمود. ايالات متحده آمريکا، بعد از حادثه يازدهم سپتامبر 2001، بزرگترين حامي سياسي، مالي، اقتصادي و نظامي ما در سطح جهان بوده است. ما از هر جهت، نيازمند به کمک هاي ايالات متحده آمريکا براي حفظ بقا و حتي حفظ روابط با کشورهاي مختلف ديگر مي باشيم. با اين حال، در بيش از يک دهه گذشته ما قادر به درک اين مهم نبوده ايم. در فقدان چنين درکي بود که تجربه فراز و نشيب را در روابط خود با ايالات متحده آمريکا تجربه نموديم. تاخت و تازهاي گاه و بيگاه حامد کرزي، رئيس جمهور قبلي افغانستان به ايالات متحده آمريکا به اين زودي از ذهن ها فراموش نشده است.
اگر بپذيريم که سياست خارجي تداوم سياست داخلي در خارج از قلمرو يک کشور است در آن صورت مي توان گفت که ما فاقد يک سياست روشن در عرصه داخلي نيز مواجه بوديم. زيرا، وجود سياست داخلي تعريف شده تدوين سياست خارجي را آسان و راحت مي سازد. بنابراين، مي توان گفت که در سال هاي گذشته ما فاقد يک سياست داخلي در عرصه هاي مختلف بوده ايم. نه سياست اقتصادي روشن داشته ايم و نه سياست اجتماعي و فرهنگي ما مشخص بوده است. ما بر مبناي قضا و قدر پيش رفته ايم.
با روي کار آمدن رئيس جمهور غني اما، تغييرات در دستگاه ديپلماسي کشور به وجود آمد. او روابط با کشورها و سازمان هاي بين المللي را در پنچ دسته تقسيم بندي نمود. اين تقسيم بندي در واقع، اولويت بندي در روابط با کشورهاي مختلف به حساب مي آمد. اشرف غني با اين دسته بندي يک قدم در راستاي چارچوب مند کردن مناسبات و روابط خارجي برداشت. با اين حال، چارچوب و اصولي براي روابط و مناسبات خارجي تعريف نشد. چارچوب که بتواند رفتار ها، کنش هاي ديپلمات هاي کشور را جهت دهي و سازماندهي نمايد. در فقدان چنين چارچوب و اصول تعريف شده رئيس جمهور غني اولين تجربه شکست خود را در مناسبات با پاکستان تجربه کرد. او روابط با کشورهاي همسايه را در اولويت قرار داده بود. برمبناي آن تلاش ورزيد به پاکستان نزديک شود و پاکستان را متقاعد نمايد تا سياست همسوگرايانه در پيش گيرد. با اين حال، پاکستان توجهي به نزديکي اشرف غني ننمود و همچنان اهداف استراتژيک خود را در افغانستان دنبال نمود. ديپلماسي افغانستان گزينه ديگري در دست نداشت جز اينکه راهي را برگزيند که رئيس جمهور حامد کرزي براي سال هاي متمادي دنبال نموده بود. راهي که هيچ سودي براي افغانستان نداشت.
اکنون رئيس جمهور غني تلاش دارد روابط و مناسبات خود را در فقدان سياست روشن با کشورهاي مختلف ادامه دهد. رئيس جمهور در صدد آن است تا روابط خود را با کشورهاي آسيايي ميانه در عرصه انرژي، اقتصادي و تجاري گسترش بخشد. با اين حال، هيچ استراتژي انرژي تدوين شده و تعريف شده ندارد. در فقدان چنين استراتژي است که سهم برق از پروژه کاسا-1000 مي گذرد و آن را به پاکستان واگذار مي کند. زيرا، طرح براي مصرف آن ندارد. پيامد آن در دراز مدت بدون شک، نارضايتي شهروندان خواهد بود. زيرا، انتقال برق با ولتاژ بالا آسيب هاي زيست محيطي و اجتماعي دارد. در وضعيت که شهروندان کشور هيچ سودي از پروژه ها نبرد بدون شک، خواهان متوقف شدن آن مي شود. رئيس جمهور غني در صدد گسترش روابط با دومين اقتصاد بزرگ جهان يعني چين نيز هست. از روسيه دومين قدرت بزرگ نظامي جهان نيز خواهان کمک نظامي شده است. با اين حال، برنامه و طرحي براي جمع کردن منافع متضاد اين کشورها ندارد. تضاد منافع کشورها امکان دوام منازعه را در کشور افزايش مي دهد.
بنابراين، گسترش و مناسبات روابط خارجي افغانستان في نفسه يک امر مثبت است و مي تواند فرصت هاي زيادي در عرصه هاي مختلف خلق نمايد. با اين حال، گسترش روابط در فقدان يک استراتژي و سياست روشن مي تواند پي آيند منفي و بد براي افغانستان در پي داشته باشد. اولويت بنيادي ما در ايجاد روابط و مناسبات با کشورهاي ديگر تدوين اصول و چارچوب سياست خارجي است تا در پرتو آن همه ديپلمات ها و کارگزاران سياست خارجي کشور بتواند رفتار و واکنش هاي خود را تنظيم کند و سياست خارجي کشور تنها در سخنان، رفتارها و واکنش رئيس جمهور بازتاب نيابد.

دیدگاه شما