صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ضرورت استراتژی نظامی و سیاست فرهنگی در مبارزه با افراطیت

-

ضرورت استراتژی نظامی و سیاست فرهنگی در مبارزه  با افراطیت

در اواخر ماه آپريل حمله خونين در کابل اتفاق افتاد. حمله مرگبار و خونين ماه آپريل بيش از 300 کشته و زخمي بر جا گذاشت. در روز هاي بعد از آن؛ رئيس جمهور به پارلمان کشور رفت و استراتژي جديد حکومت در مواجهه و برخورد با گروه هاي دهشت افکن را ارائه نمود. از آن زمان تا کنون وضعيت در ميدان جنگ به نسبت تغيير قابل ملموسي نموده است. ارتش افغانستان در هماهنگي با رياست امنيت ملي افغانستان موفق شده است که تعداد زيادي از والي ها و ولسوال هاي نام نهاد گروه طالبان را از بين ببرد. براساس اظهارات مقامات نظامي، ارتش افغانستان ليست تعدادي از رهبران و فرماندهان گروه طالبان را با همکاري رياست عمومي امنيت ملي تهييه نموده و به صورت سازماندهي شده بر محل بود و باش آن افراد حمله نموده است.
تلاش هاي حکومت در سطح مجامع بين المللي نيز قابل تحسين بوده است. حکومت وحدت ملي ايالات متحده آمريکا و ديگر کشورهاي عضو ناتو را متقاعد نموده است که به کمک هاي مالي خود به نيروهاي امنيتي افغانستان ادامه دهد. در عين حال، ايالات متحده آمريکا و برخي ديگر کشورها را متقاعد نموده است که تعدادي از نيروهايش را در افغانستان حفظ نمايد. براساس تصميم جديد ايالات متحده آمريکا 8400 نيروي نظامي اين کشور در افغانستان باقي خواهد ماند و در کنار نيروهاي امنيتي افغانستان در برابر گروه هاي دهشت افکن مبارزه خواهد نمود. تا اين جاي کار، دستاورد حکومت وحدت ملي تحسين برانگيز است.
با اين حال، جنگ نيروهاي امنيتي کشور در برابر گروه طالبان با خلاء هاي مواجه است. در ذيل تلاش مي کنم مسائل را که اهميت فوق العاده در سرنوشت جنگ در افغانستان دارد و در دراز مدت مي تواند ثبات به وجود آورد بر شمارم و در حد ظرفيت اين نوشتار به توضيح گيرم.
پيروزي و باخت در ميدان جنگ بستگي زياد به استراتژي جنگي دارد. استراتژي سه کار اساسي و بنيادي انجام مي دهد. اول به نيروها انسجام مي بخشد و رفتارها و حرکت ها را به گونه اي هماهنگ و تعريف شده در مي آورد. دوم آينده جنگ را پيش بيني مي کند. به ديگر سخن، استراتژي ظرفيت پيش بيني را به نخبگان و سازمان ارتش و ديگر نيروهاي امنيتي کشور مي دهد. سوم اينکه رفتارها و واکنش هاي نظامي را در طولاني مدت مشخص مي سازد. تعريف يک استراتژي جنگي ضرورت بنيادي ارتش، پليس و رياست عمومي امنيت ملي کشور مي باشد. مهم نيست که دشمن از استراتژي جنگي ما آگاه گردد. آنچه اهميت دارد اين است که تاکتيک هاي جنگي که در قالب استراتژي تدوين مي گردد فاش نشود. در پانزده سال گذشته ما فاقد يک استراتژي جامع جنگي بوده ايم به همين خاطر، است که رويکرد ما نسبت به گروه طالبان و بسياري از گروه هاي مخالف مسلح دولت در برهه هاي مختلف تغيير نموده است.
در آغاز حمله ايالات متحده آمريکا به افغانستان گروه طالبان دشمن مردم و نظام دانسته مي شد. رفتار ها تا حد زيادي مشخص بود. هيچ نيروي نظامي کشور در مواجه با اعضاي گروه طالبان مردد نمي شد و بدون دغدغه به سمت او شليک مي کرد. اما سياست و برخورد ما با گروه طالبان و بسياري از ديگر گروه هاي مخالف مسلح دولت تغيير نمود. حامد کرزي، رئيس جمهور پيشين افغانستان گروه طالبان را برادران ناراضي خواند. جنگ افغانستان را جنگ بيروني و مردم افغانستان و به طبع آن گروه طالبان را قربانيان جنگ مي دانست. به همين خاطر، روابط افغانستان با ايالات متحده آمريکا دچار لغزش ها و فراز و نشيب شد. کرزي به صورت صريح از حمله شبانه نيروهاي بين المللي در روستاهاي کشور انتقاد نمود.
رئيس جمهور غني نيز سياست حامد کرزي در قبال گروه طالبان را به شکل جدي تر دنبال نمود. نتيجه سياست حکومت گسترش دامنه ناامني در سراسر کشور شد. در نهايت، گذشت زمان ثابت ساخت که استراتژي تساهل گرايانه پاسخگو نيست. اين استراتژي از مردم و نيروهاي امنيتي کشور قرباني مي گيرد. به همين خاطر، رئيس جمهور تغييري در سياست خود به وجود آورد. سياست جديد غني معلوم نيست تا کي ادامه خواهد يافت. رئيس جمهور غني ممکن است اين سياست خود را تا پايان دوره رياست جمهوري خود ادامه دهد اما، احتمال آن مي رود که با روي کار آمدن فرد جديد ما شاهد سياست جديد در مواجه با گروه طالبان و بسياري از گروه هاي ديگر باشيم. دليل اين دگرگوني در سياست ما فقدان استراتژي است. وقتي ما نتوانيم آينده رفتار دشمن را پيش بيني کنيم در آن صورت دست به تغيير استراتژي مي زنيم. بنابراين، وجود يک استراتژي که براي مدت طولاني بر رفتار هاي و حرکت هاي ارتش و ديگر نيروهاي امنيتي کشور حاکم باشد ضروري و جدي است.
آينده جنگ بستگي زيادي به اين مسئله دارد که حکومت چگونه ظرفيت دروني جامعه را بالا برده و از گرايش بنيادگرايانه جلوگيري مي کند. چند روز قبل، رئيس جمهور دستور پاکسازي داعش از ولايت ننگرهار را داد. اما، پرسش اين است که بعد از پاکسازي داعش و يا طالبان از يک ولايت برنامه بعدي حکومت چيست؟ اگر حکومت برنامه و راهکاري براي از بين بردن ظرفيت دروني جامعه در گرايش به افراطيت و بنيادگرايي نداشته باشد در آن صورت گروه طالبان، داعش و ديگر گروه ها دوباره سربازگيري مي کند. شهروندان کشور دوباره به صفوف گروه هاي بنيادگرايانه مي پيوندد. بنابراين، حکومت در جنگ با افراطيت و گروه هاي افراطي نيازمند مبارزه فرهنگي نيز مي باشد. به صورت مشخص مي توان اين پرسش را مطرح کرد که وزارت معارف تا چه اندازه آمادگي دارد که بعد از پاکسازي گروه طالبان و داعش از يک منطقه مکاتب را فعال نمايد. يا وزارت معارف و تحصيلات عالي چه راهکار و سياست هاي در مکاتب و دانشگاه هاي کشور براي جلوگيري از گسترش بنيادگرايي روي دست دارد. واقعيت امر اين است که ما اين مسئله را جدي نگرفته ايم. در بسياري از دانشگاه ها و مکاتب ما در ولايات بنيادگرايي و افراطيت ترويج مي شود. نمونه عيني آن دانشکده شرعيات دانشگاه کابل است. دانشگاه هاي ديگر کشور وضعيت بهتر از دانشگاه کابل ندارد. بنابراين، مي توان گفت که حکومت در اين عرصه نيز ناکام است و هيچ برنامه مشخص ندارد. همان قدر که نيازمند پاکسازي گروه هاي دهشت افکن از يک ولايت و ولسوالي مي باشيم به همان ميزان نيازمند تغيير ذهنيت شهروندان نيز مي باشيم. در غير آن بدون شک، جنگ به شکل دوامدار ادامه خواهد يافت و آينده نامعلوم را رقم خواهد زد.
در پايان بايد گفت که موفقيت هاي حکومت وحدت ملي قابل تحسين است. کشتن تعداد زيادي از رهبران و فرماندهان گروه طالبان با هماهنگي نيروهاي امنيتي بدون شک وضعيت جنگ را تغيير خواهد داد. در عين حال، متقاعد کردن کشورهاي کمک کننده به افغانستان به منظور حفظ تعداد از نيروهايش به افغانستان و ادامه کمک مالي به نيروهاي امنيتي قابل تقدير است. اما در دراز مدت ضرورت جدي به تدوين يک استراتژي جنگي داريم تا بتوانيم هم نيروهاي امنيتي را انسجام بخشيم و هم رفتارها و آينده را پيش بيني کنيم و در عين حال، با تغييرها و دگرگوني هاي آني مواجه نگرديم. در کنار اين مسئله ضرورت به سياست فرهنگي در مبارزه با افراطيت نيز مي باشيم. در غير آن جنگ فرسايشي ادامه خواهد داشت.

دیدگاه شما