صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

میکانیزم های آشفته و راه دشوار صلح

-

میکانیزم های آشفته و راه دشوار صلح

نزديک به يک و نيم دهه از استقرار نظام جديد سياسي در کشور و مبارزه با تروريزم با مشارکت و حضور قوي جامعه بين المللي مي گذرد. با وجود موفقيت هايي نسبي که بدست آمده است و زمينه هاي خوش بينانه اي که براي زندگي فراهم آمده است؛ اما با آن هم هنوز جنگ و خشونت‏ يا به تعبير دقيق تر وجود ناامني هاي دوام دار و گاهي روبه گسترش عناوين نخستين خبرهاي روز و نگراني هاي جدي و ضرورت اوليه جامعه ما را شامل مي شود.
ظواهر قضايا چنين حکايت دارد که با وجود تلاش ها و عمليات هاي متواتر و سنگين در مبارزه با تروريزم و استقرار صلح و ثبات در کشور، هيچ يک از آن سياست ها و روش ها به نتيجه لازم منجر نگرديده است. براين اساس توسل به «صلح» آخرين تير در ترکش براي آرام ساختن مخالفين و استقرار ثبات و امنيت در کشور مي باشد که در سال ها و روزهاي اخير در دست اقدام مي باشد.
در اين زمينه نيز با وجود اينکه حکومت، جامعه بين المللي و حتا مخالفين ادعاي مصالحه و مذاکره را داشته اند و گام هايي هرچند نامشخص، پيدا و ناپيدا برداشته شده است؛ اينک افکار عمومي اين پرسش را مطرح مي سازد که آيا آنچه که از آن بعنوان روند مذاکره يا مصالحه با مخالفين ياد مي شود به نتيجه لازم و مطلوب منجر خواهد شد يا اينکه اين شعارهاي صلح طلبانه و ادعاي مذاکره و گفتگو خود تجديد قوا براي نبردهاي تازه تر و شديدتر خواهد بود و در نهايت اينکه معرکه نبرد و جنگ از گذشته هم وسيعتر و خشونت بارتر و پردوام تر خواهد بود؟
پاسخ دقيق به اين پرسش منوط خواهد بود به اطلاعات دست اول از مسايل پشت پرده و نيز انگيزه ها و هدف هاي که طرف هاي قضيه با خود دارند و يا با يکديگر در تبادله هستند. اما سواي اينکه شايد منابع و اطلاعات ما در اين زمينه به اندازه کافي دقيق و دست اول نباشد، اما بر اساس منطق، جواب اين سوال از دو صورت بيرون نخواهد بود: صورت اوليه اينست که طرف هاي درگير با طولاني شدن زمان جنگ، ويراني هاي بجاي مانده، تلفات بجاي گذاشته شده، هزينه هاي به مصرف رسيده و فرجام ناپيدا و توازن در معرکه نبرد سبب گرديده است که تصميم دارند که بيش از اين خود را در غرقاب جنگ و بحران درگير نسازند.
به معناي ديگر خستگي و نااميدي از يک طرفه ساختن ميدان جنگ و سياست، سبب گرديده است که با اتخاذ سياست و روش انعطاف پذيرانه به وضعيت نسبي تن در داده و همديگر را به نوعي در عرصه سياست قبول نمايند و احتمالا رقابت بر سرقدرت را در زمينه هاي مدرنتر و مسالمت آميز جستجو نمايند. اگر چنين تصور و برداشتي واقعيت داشته باشد جاي بسي خرسندي خواهد بود.
زيرا اين موضوع حاکي از آن است که سياست جاري به نوعي از عقلانيت دست يافته است. دست يافتن به چنين عقلانيت مي تواند سرچشمه خير در ساير زمينه ها گردد. به معناي ديگر پديد آمدن چنين روحيه و تفکري سبب خواهد شد که به سالها خرد ستيزي و وحشيگري و خشونت که با شعارهاي خوشايند و ناخوشايند دوام يافته و نابساماني هاي وسيع و تکان دهنده اي را ببار آورده است پايان بخشد.
تصور ديگر مغاير اين مي باشد. يعني همانطور که گفته شد طرف هاي قضيه براي ادامه دادن به وضعيت گذشته و تداوم خشونت ها و از صحنه بيرون راندن رقيب نيازمند به تجديد قوا و اتخاذ روشهاي تازه تر و غافلگير ساختن رقيب دارند؛ در پيش گرفتن چنين روشي ايجاب مي نمايد که به حيله هاي گوناگوني توسل جسته شود.
طرح شعار صلح و مسئله مذاکره و گفتگو يکي از آن شگردهاي خطرناک و فريبنده در اين زمينه مي باشد. متاسفانه جنگ ها و وقايع تاريخ شواهدي بسياري را در اين زمينه گواهي ميدهد. از جمله تاريخ سياسي و اجتماعي کشور ما متاسفانه از بکار بردن چنين حيله هايي مشحون مي باشد. غدر و نيرنگ بخش عمده سياست ها و ستيزه جويي هاي داخلي کشور را بخود اختصاص داده است.
همانطور که در آغاز گفته شد ضرورت گفتگو و دست يابي به صلح ترديد ناپذير است. جامعه ما پس از سالها جنگ و بحران، اينک در مسير صلح و سازندگي قرار گرفته است زماني به اهداف سازنده خود دست خواهد يافت که آتش جنگ و بحران خاموش گرديده و ثبات و صلح استقرار يابد.
ضرورت چنين موضوعي را ميتوان از لابلاي اظهارات مردم و چهره هاي سياسي بخوبي و وضاحت دريافت که در بسياري از رسانه هاي همگاني کشور بطور وسيع نشر يافته است و ضرورت به تکرار آن در اين نوشتار نيست. هم چنين منابع و مقام هاي بين المللي که خود را مسئول و متعهد به مبارزه با تروريزم و استقرار ثبات در منطقه و کشور مي دانند بر اين مسئله تاکيد ويژه دارند.
با همه خواست ها و تلاش ها؛ اما به نظر مي رسد که راه صلح بسيار سخت و دشوار مي باشد. دشواري دست يابي به صلح هنگامي چند برابر مي شود که ميکانيزم هاي دست يابي به آن بسيار آشفته و نامنسجم مي باشد. قبل از همه عدم آمادگي طرفين براي مذاکره مي باشد. اين عدم آمادگي را مي توان در اعلام مواضع آنان جستجو کرد. بطور مثال طالبان تاکنون بطور رسمي براي آغاز مذاکره و پذيرفتن صلح اعلام آمادگي ننموده اند. آنان هم چنان بر مواضع و خواسته هاي خود يعني برسميت نشناختن حکومت مستقر در کابل، نپذيرفتن قانون اساسي کشور و خروج بدون قيد و شرط نيروهاي خارجي از کشور، بصورت انعطاف ناپذير اصرار دارند. در طرف مقابل نيز حکومت و جامعه بين المللي بر دست آوردهاي ده سال گذشته تاکيد ورزيد ه و اعلام داشته اند که گفتگو و مذاکره با طالبان زماني امکان پذير خواهد بود که روند جاري را قبول نمايند.
چالش ديگر بر مسير صلح عدم تفاهم منطقه اي است. از آنجايي که مسايل سياسي جهان امروز محدود به مرزهايي جغرافيايي و سرزميني نمي باشد و بطور خواسته يا ناخواسته تداخل منافع و ديدگاهها وجود دارد، در قضيه افغانستان نيز ديدگاههاي کشورهاي منطقه و هم جوار مهم به نظر مي رسد.
اين مسئله زماني مهم و تعيين کننده به نظر مي رسد که با بررسي وقايع دهه هاي گذشته مي توان بخوبي رد پاي دخالت هاي کشورهاي منطقه را در حوادث جاري کشور مشاهده کرد. اکنون نيز دخالت هاي کشورهاي منطقه را در مسايل کشور بوضوح مي توان ديد.
بطور مثال در شرايط کنوني جاي هيچگونه ترديدي باقي نمانده است که نظاميان و سازمان استخبارات پاکستان در تحريک، تجهيز و آموزش نيروهاي طالبان دخالت مستقيم دارند. اين دخالت تا بدانجا آشکار مي باشد که مقامات بين المللي از جمله مقامات امريکايي در اين باره بارها به مسئولين پاکستاني هشدار داده اند.
در مقابل مقامات اسلام آباد نيز واکنش ها و رفتارهاي از خود نشانداده اند که موضوع ياد شده را تاييد مي نمايد. بطور نمونه چند روز قبل مقامات اسلام آباد از ورود نماينده ويژه امريکا به اسلام آباد خود داري ورزيدند. بنابر اين عدم آمادگي منطقه اي يکي از چالش هاي بسيار تعيين کننده در شروع و نتيجه بخش بودن مذاکرات و گفتگوهاي احتمالي با مخالفين مي باشد.
بخصوص که طالبان با تمام وجود به قدرت هاي منطقه اي وابسته مي باشد. نکته ديگري که در اين رابطه وجود دارد اينست که براي بدست آوردن صلح چه بهايي را بايد پرداخت؟ آيا با دست کشيدن از تمامي دست آوردهاي ده ساله گذشته که در واقع اساس و بنياد يک افغانستان نوين را پايه ريزي نموده است و با کوتاه آمدن در برابر يک گروه بي بنياد و متحجر و ماقبل تاريخي بنام طالبان، مي توان ازروندي بنام صلح حمايت کرد وآن را پذيرفت؟ يکي ازارزشهاي اساسي وتعيين کننده ودموکراتيک مشارکت ونقش مردم در تعيين سرنوشت شان مي باشد. بنابر اين جايگاه و نقش مردم را در روند صلح چگونه بايد ارزيابي کرد؟ چه ميکانيزمي وجود دارد که مردم در اين باره نظر و ديدگاههاي خود را بيان داشته و آن را تجسم يافته ببينند؟
بنابراين وجه المصالحه قرار گرفته شدن ارزشهاي دموکراتيک و دست آوردهاي ده سال گذشته و حقوق اساسي مردم در روندي آنچه بنام مصالحه و مذاکره ياد مي شود يکي از نگراني هاي جدي بشمار مي رود. آنچه ذکر گرديد بخشي از دشواري هاي اساسي در جهت دست يابي به صلح مي باشد. تا زمانيکه ميکانيزم سالم و شفاف که با خواست و اراده مردم مطابقت نداشته باشد و مصئونيت لازم را از حقوق اساسي مردم در نظر نداشته باشد، راه رسيدن به صلح هم چنان دشوار و حتا دست نيافتني به نظر مي رسد.

دیدگاه شما