صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بازتاب تنش های سیاسی در زندگی اجتماعی

-

بازتاب تنش های سیاسی در زندگی اجتماعی

تنش سياسي ميان رهبران حکومت وحدت ملي، نه تنها به عنوان يک تنش سياسي ميان دو رهبر حکومت وحدت ملي، باقي مانده است بلکه ابعاد آن گسترده گرديده است و بر زندگي اجتماعي شهروندان نيز تاثير گذاشته است. اين تنش ها در پي انتقادات تند داکتر عبدالله عبدالله رئيس اجرائيه از رئيس جمهور غني آغاز شد. ارگ به اظهارات رئيس اجرائيه پاسخ داد و سپس قرار ملاقات هر دو رهبر حکومت وحدت ملي لغو گرديد. با لغو اين ديدار تنش ها بيشتر و پيچده تر شد و هنوز هم خبرهاي خوش از روابط ارگ و سپيدار به گوش نمي رسد.
اما اين تنش ها تنها در ارگ و سپيدار و در دنياي سياست باقي نمانده است، اين روزها اين تنش ها در جامعه افغانستان رخنه کرده است و بر زندگي اجتماعي شهروندان افغانستان تاثير گذاشته است. اين وضعيت را مي توان در جاهاي مختلف مشاهده کرد، از بحث هاي که در ميزگردهاي رسانه هاي تصويري برگزار مي شود تا بحث هاي مسافرين يک تاکسي، اما بازتاب اين تنش ها و در نتيجه تاثير آن بر روابط اجتماعي را، بيشتر از همه جا، مي توان در شبکه هاي اجتماعي مشاهده کرد.
اختلاف ديدگاه سياسي و همچنان تنش در روابط سياسي سياستمداران، يک امر معمول و جهاني است، اما در افغانستان سياست بصورت مستقيم بر روابط اجتماعي و زندگي اجتماعي شهروندان تاثير مي گذارد. بعد از تنش هاي سياسي ميان رهبران حکومت وحدت ملي و همچنان در بسياري موارد ديگر، تنش در برخوردهاي اجتماعي و همچنان تشديد اختلاف نظرها در فضاي اجتماعي را مي توان به وضوح مشاهده کرد. سياست در افغانستان، فضاي اجتماعي را نيز شکل و سمت و سو مي دهد، تنش هاي سياسي نيز منجر به تنش هاي اجتماعي مي گردد و زندگي و روابط اجتماعي شهروندان را متاثر مي سازد.
تشديد تنش هاي اجتماعي متاثر از تنش هاي سياسي را، مي توان در برخوردهاي تند و حتي فحش ها و دشنام هاي که شهروندان در شبکه هاي اجتماعي نثار هم مي کنند، ديد و درک کرد. پست هاي فيسبوکي سياست مداران افغانستان را اگر بخوانيم همواره يک دو دستگي اجتماعي را مي بينيم. محل کامنت گذاري صفحه هاي اجتماعي سياست مداران افغانستان تبديل به ميدان جنگ هاي لفظي و دشنام هاي متقابل شهروندان شده است. عده ي هستند که زير اين پست ها همواره شخص سياستمدار را تحسين و تمجيد مي کنند و هر نوع ديدگاه سياسي او را ستايش برانگيز مي داند، اما عده ي ديگر نيز هستند که هر نوع ديدگاه و فعاليت سياسي يک سياستمدار را نکوهش مي کنند و بسياري اوقات حتي با دشنام و فحش بر آن شخص حمله مي کنند. اين دو طيف همواره باهم درگير هستند و کمتر ديدگاه همديگر را با تحليل و استدلال منطقي رد مي کنند و بيشتر با فحش و دشنام پاسخ مي گويند.
اين دو دستگي، نشان مي دهد که سياست و بازي هاي سياسي تا چه اندازه مي تواند روابط اجتماعي ما را تغيير بدهد. کامنت ها فيسبوکي و ساير شبکه هاي اجتماعي نه تنها جمله هاي کوتاه و احساسي هستند، بلکه نشانگر روابط و مناسبات اجتماعي روز هستند و نشان مي دهند که شهروندان در قبال وضعيت جاري چگونه موضع مي گيرند.
اما چرا سياست و روابط سياسيي مي تواند روابط اجتماعي را در افغانستان تغيير و سمت و سو بدهد؟ چرا ما با يک تنش سياسي روابط اجتماعي خود را نيز در خطر مي بينيم و حتي امکان دارد بعضي از دوستان خود را از دست بدهيم؟
واضح ترين پاسخ به سئوالات فوق مي تواند اين باشد که سياست در افغانستان، از زندگي شخصي و روابط اجتماعي شهروندان کشور جدا نشده است. در افغانستان تنها سياست مداران سياست نمي کنند، بلکه تمام شهروندان کشور به نحوي خود را سهيم در بازي هاي سياسي مي دانند. شهروندان افغانستان بيشتر از هرچيزي درباره سياست مي توانند حرف بزنند. بيشتر شهروندان افغانستان نمي توانند چند جمله در باره يک کتاب، يک فيلم و يا يک موضوع غير سياسي بگويند، اما ساعت ها مي توانند بنيشنند و چاي بنوشند و از سياست و روابط سياسي حرف بزنند. در بسياري از کشورهاي ديگر بازي هاي سياسي  مربوط سياستمداران است واز زندگي شخصي شهروندان جدا است و نمي تواند باعث دو دستگي اجتماعي گردد.
از سوي ديگر سياستمداران افغانستان بيشتر از اينکه در چارچوب يک سياست ملي و فراگير، نقد و يا ستايش شوند، در چارچوب نسب هاي قومي نقد و يا ستايش مي شوند. ستايش کنندگان کساني هستند که نسبت هاي شخصي با سياست مدار دارند و نقدکنندگان نيز کساني هستند که نسبت قومي متفاوت با سياست مدار دارد. اين وضعيت فرصت نقد واقع بينانه را از شهروندان کشور گرفته است. بيشتر شهروندان افغانستان، بجاي نقد تحليلي و واقع بينانه ي وضعيت سياسي و در زمينه ي آن رفتار و کنش سياست مدران؛ واکنش هاي احساسي و آني به عملکردها، تنش ها و روابط سياسي سياست مداران نشان مي دهند و در يک چنين وضعيتي است که سياست مي تواند زندگي اجتماعي را نيز با تنش مواجه کند و طيف هاي اجتماعي را با هم درگير و يا روابط شان را تيره سازد.
اينکه چرا همواره شهروندان افغانستان برخورد احساسي با رويدادهاي سياسي دارند، خود ريشه در يک مشکل بزرگ ديگر دارد و آن مشکل کم سوادي و يا بي سوادي است. اکثر شهروندان افغانستان از آموزش سيستماتيک و منظم برخوردار نبوده اند و نتوانسته اند بصورت درست آموزش ببينند. بسياري ها حتي نمي توانند به درستي بخوانند وبنويسند، اما در جار و جنجال هاي فضاي مجازي، يکه تاز هستند و همواره ديدگاه سياسي ابراز مي دارند. واضح است که کسي که نتواند درست بنويسد و يا درست بخواند، از نقد تحليلي و همچنان درک تحليلي بازي هاي سياسي و روابط سياسي عاجز است و در نتيجه نمي تواند با دقت و استدلال منقطي واکنش نشان دهد و به ناچار با واکنش هاي احساسي سعي مي کند نسبت خود با وضعيت سياسي و همچنان با اشخاص سياسي را حفظ کند.
پيامد چنين واکنش هاي احساسي، افزايش تنش هاي اجتماعي است. واکنش هاي احساسي، پاسخ هاي احساسي دريافت مي کنند و در چنين وضعيتي، منطق و تحليل جاي خود را به فحش و دشنام مي دهد و در نتيجه حد اقل رابطه اجتماعي دو نفري که با هم درگير شده اند، بهم ميخورد و آنها ديگر مثل سابق نمي توانند رابطه ي اجتماعي سالم داشته باشند.
دنياي سياست همواره دنياي پر تنش است، اما روابط اجتماعي و زندگي اجتماعي انسان ها، نيازمند ثبات است.  درهم آميختن سياست با زندگي روزمره شهروندان، مي تواند ثبات روابط اجتماعي و زندگي اجتماعي شهروندان را از بين ببرد و تنش هاي سياسي را در روابط اجتماعي نيز جاري سازد، چنانچه اين امر در افغانستان جريان دارد و هر روزه روابط اجتماعي شهروندان کشور بر اثر تنش هاي سياسي، برهم مي خورد و تيره تر مي گردد.
تا زماني که شهروندان افغانستان نتوانند حوزه هاي مختلف زندگي شان را تفکيک بکنند و پاي سياست را در همه ي حوزه هاي زندگي وارد بکنند، نه تنها ما به ثبات در روابط اجتماعي خود نخواهيم رسيد، بلکه تنش هاي اجتماعي نيز همواره افزايش خواهد يافت و روابط اجتماعي ما را تحت تاثير قرار خواهد داد.
واکنش نشان دادن احساسي به رويدادهاي سياسي بيشتر از اينکه ما را کمک کند که راه حل درست و منطقي براي کاهش مشکلات خود بيابيم، مشکلات ما را افزايش داده و پيچيده تر مي سازد، بنا بر اين ضروري است که شهروندان کشور بتوانند حوزه هاي مختلف زندگي شان را تفکيک بکنند و تنش هاي سياسي را وارد ساير حوزه هاي زندگي شان نسازند؛ هرچند که اين کار در يک کشور در حال جنگ و بحران زده سخت و حتي تا اندازه ي ناممکن به نظر مي رسد.

دیدگاه شما