صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ضرورت توجه به ملت سازی

-

ضرورت توجه به ملت سازی

بحران هاي سياسي اخير نگراني ها  از بروز تنش هاي اجتماعي را افزايش داده است. با توجه به قومي بودن سياست در افغانستان و وابسته بودن شخصيت هاي سياسي به اقوام مختلف، اينگونه تنش ها مي تواند به آساني باعث بوجود آمدن شکافهاي اجتماعي شوند و همبستگي اجتماعي شهروندان کشور را متاثر سازد.
در اينگونه مواقع، ضرورت ملت سازي بيش از هميشه آشکار و روشن مي گردد. منظور از ملت سازي فرايند ساختن يک هويت ملي با استفاده از قدرت حکومت است. هدف از اين فرايند يکي سازي مردم درون حکومت است تا از نظر سياسي در بلند مدت پايدار و قابل دوام بماند.
ساختار جامعه ي افغانستان، يک ساختار قومي و قبيلوي است، هويت هاي قومي و قبيلوي بر هويت ملي غالب است. همچنان مبناي رسيدن به قدرت و حکومت در افغانستان همواره اتکا به سياست هاي قومي بوده است. حکومت هاي افغانستان به ملت سازي توجه نکرده اند و بر اثر اين بي توجهي ساختار اجتماعي افغانستان تحول نيافته و دچار تغيير چنداني نشده است.
در دنياي مدرن، از وظايف اساسي هر نظام سياسي ايجاد و تقويت ملت سازي است. هر دولتي که عملکرد درست در اين راستا نداشته باشد، دير يا زود با بحران هاي اجتماعي روبرو خواهد شد و شاهد فروپاشي اجتماعي و از بين رفتن همسبتگي اجتماعي خواهد بود.
« لوسين پاي»  از نظريه پردازان توسعه، براي تشخيص کشورهاي توسعه يافته از کشورهاي در حال توسعه و توسعه نيافته، « تئوري بحران ها» را ارائه کرد و پنج بحران را بر سر راه نظام سياسي قرار داد که با عبور از آن مي تواند به يک کشور توسعه يافته تبديل شود. يکي از جدي ترين آن بحران ها، بحران هويت است که مربوط به فرايند ملت سازي مي شود.
براي اين که فرايند ملت سازي در يک جامعه به خوبي و موفقانه پيش برود، مردم بايد از هويت هاي سنتي قومي، نژادي و مذهبي عبور کنند و به يک احساس جمعي دست يابند. عبور از هويت هاي سنتي اما ساده و آسان نيست و نيازمند به وجود آمدن يک خودآگاهي جمعي است.
در جوامع توسعه يافته ملت سازي مقدم بر دولت سازي است. آنها بر اساس تجربه هاي تاريخي به يک خودآگاهي جمعي رسيده اند و ضرورت همبستگي جمعي در قالب يک ملت را درک کرده اند، پس از آن تلاش کرده اند که  دولت را به مفهوم مدرن آن بسازند. اما در کشورهاي جهان سوم و توسعه نيافته ي همانند افغانستان دولت سازي مقدم بر ملت سازي است. ما در گام نخست تلاش کرده ايم که دولت را بر اساس معيارها و الگوهاي مدرن غربي بسازيم، در حالي که هنوز ملتي به معني واقعي آن وجود ندارد، خود آگاهي جمعي بوجود نيامده است و هويت هاي قومي و مذهبي هنوز بر هويت ملي غالب است. اينگونه بوده است که فرايند ملت سازي در افغانستان همواره با چالش مواجه بوده است و به نتيجه نرسيده است.
در جوامعي که دولت سازي مقدم بر ملت سازي بوده اند، ملت سازي بايد در درون دولت شکل گيرد. همانند که جامعه جهاني در کنفرانس بن، اول ساختار سياسي دولت افغانستان را تشکيل دادند و بعد خواستند که از طريق دولت مردم افغانستان را متحد بسازند، اما در طول اين يک و نيم دهه نخبگان سياسي ما نتوانستند بسوي ملت سازي گام هاي جدي بر دارند و خودآگاهي جمعي و اراده براي زيست جمعي را دردرون جامعه افغانستان بوجود بياورند.
تقويت فرايند ملت سازي و دست يابي به يک هويت جمعي بر اساس خودآگاهي جمعي، بصورت طبيعي و اتوماتيک بوجود نمي آيد. همچنان براي موفق شدن پروسه ي ملت سازي، به برخورد خشونت آميز با هويت هاي قومي و مذهبي و قلع و قمع آن نيست. براي موفق شدن فرايند ملت سازي بايد شرايط عيني آن فراهم گردد و اراده زيست جمعي در بين شهروندان بوجود بيايد. اين کار نيازمند اقدامات جدي از سوي نخبگان سياسي، اجتماعي است و همچنين نيازمند برخورداري تمام شهروندان کشور از فرصت ها و امکانات مساوي و برابر.
براي تقويت ملت سازي، بايد عواملي اساسي اين کار را دريابيم و به آنها بپردازيم. براخي از عواملي که براي تقويت ملت سازي در افغانستان اهميت دارد در ذيل مي آيد. تجربه هاي تاريخي نشان داده است که فقدان اين عوامل همواره باعث بوجود آمدن شکاف هاي اجتماعي شده است و روند ملت سازي را با چالش مواجه کرده است.
عدالت اجتماعي
فقدان عدالت اجتماعي را در افغانستان مي توان به سادگي مشاهده کرد. عدالت اجتماعي به معني توزيع عادلانه قدرت و سرمايه هاي اجتماعي است. اما اين امر در گذشته وجود نداشته است و در يک و نيم دهه ي اخير تلاش ها در اين مورد ناکافي بوده است و نتوانسته است رضايت شهروندان را بدست بياورد.
تامين عدالت اجتماعي باعث بوجود آمدن احساس همگرايي مي شود و زمينه را براي تقويت پروسه ي ملت سازي فراهم مي کند. تا زماني مردم يک جامعه از نابرابري اجتماعي رنج ببرند و فرصت ها و سرمايه هاي اجتماعي بصورت عادلانه توزيع نگردد، احساس همگرايي بوجود نمي آيد و در نتيجه پروسه ي ملت سازي نيز به ثمر نخواهد نشست.
نابرابري اجتماعي به عنوان يک عامل بيروني و عيني مي تواند باعث نفاق و افزايش تضادها و تنش هاي اجتماعي شود. علاوه بر آن، از لحاظ روان شناختي، نابرابري اجتماعي باعث مي شود که براي بخشي از مردم جامعه احساس « محروميت» بوجود بيايد. اين احساس سبب نارضايتي خواهد شد و در توليد بغض و تضاد موثر خواهد بود. بنا بر اين تامين عدالت اجتماعي يکي از عوامل اساسي براي تقويت ملت سازي است.
مشارکت سياسي
ملت سازي با حذف هويت هاي قومي و مذهبي بوجود نمي آيد، بلکه دولت بايد سياستي را طرح و اجرا کند که ضمن پذيرفتن هويت هاي متفاوت قومي، زباني و مذهبي؛ ارزشهاي و باورهاي را بوجود بياورد که فراتر و برتر از فرهنگ، عقايد و باروهاي اقوام و مذاهب مختلف باشد و براي همه قابل احترام گردد.
دولت براي اينکه بتواند مردم را بسوي ملت سازي سوق دهند و هويت ملي را بر هويت هاي قومي، مذهبي و زباني غالب گرداند، بايد ارزشهاي نويني را خلق بکند تا از طريق آنها احساس همگرايي براي مردم بوجود بيايد و آنها بتوانند با پذيرفتن آن ارزشها، هويت ملي را بوجود بياورند. يکي از راهکارها مي تواند مشارکت سياسي عادلانه در ساختار سياسي دولت باشد و نخبگان سياسي بر منباي شايسته سالاري از اقوام مختلف در درون ساختار جايگزين شوند. چنانچه جامعه جهاني تلاش کرد که حکومت افغانستان را بر اساس مشارکت سياسي اقوام افغانستان بنا نهد و نخبگان سياسي از هر قوم را در درون نظام سياسي جاي دهد تا از آن طريق بتوانند مردم افغانستان را بهم نزديک سازند. اما متاسفانه مشارکت سياسي در سالهاي گذشته به معني واقعي آن بوجود نيامد و بيش از حد نمادين و نمايشي بود و به همين خاطر در روند ملت سازي نيز موثر و کار آمد نبود و کارکرد لازم را نداشت.
دولت افغانستان در حال حاضر نياز جدي به تقويت ملت سازي دارد. در صورت که حکومت نتواند همگرايي ملي را تقويت کند و احساس خودآگاهي جمعي را  بوجود بياورد، رسيدن به هويت ملي نيز دشوار خواهد بود و خطر بوجود آمدن تنش ها و شکاف هاي اجتماعي بر اثر تنش ها و اختلافات سياسي همواره دولت افغانستان را تهديد خواهد کرد. ملت سازي در درون دولت نيازمند توافق و اراده جمعي نخبگان سياسي، فرهنگي و اجتماعي و نيازمند تامين عدالت اجتماعي و مشارکت عادلانه سياسي است و زمينه ي اين کار نيز بايد از سوي حکومت و بر اساس سياست ملي بوجود بيايد.

دیدگاه شما