صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مهاجرت؛ گزینه‌ی برای جهانی شدن

-

مهاجرت؛ گزینه‌ی برای جهانی شدن

دنياي معاصر رو به جهاني شدن است، حتي آمال هاي انساني از شکستن مرزهاي جغرافيايي خبر ميدهد. اين فرايندها جوامع انساني را از بيخ و بن دگرگون مي سازد. يکي از مؤلفه هاي اساسي در دگرگوني هاي جهاني شدن دنياي معاصر، تنوع قومي، نژادي، مذهبي و فرهنگي است که توسط رسانه ها، روابط اقتصادي و پديده مهاجرت بوجود مي آيد. از اين رهگذر اما، همهي انسان ها درجوامع انساني، با کساني در تماس خواهند شد که طرز فکر متفاوت، فرهنگ متفاوت، ارزش هاي اجتماعي متفاوت و نگرش متفاوت دارند.

اين يک شگون نيک و انساني است؛ اگر تمامي جوامع بشري از ديد قدر و احترام به کثرت و تنوع قومي، نژادي و فرهنگي بنگرند؛ يا اکثر جوامع انساني به اين موضوع تأمل نمايند که چگونه مي توان جامعه اي را خلق کرد که ماهيت جهان - شهري و جهان - شمولي داشته باشد. آنگاه، مهاجرت يکي از گزينه هاي بهتر در کنار سايرغايات جهاني شدن، براي تحقق آرمان جهاني شدن در حيات اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي، در جوامع انساني خواهد بود.

مهاجرت و پناهندگي  يکي از ويژگيهاي شاخص و اجتنابناپذير حيات بينالمللي محسوب مي گردد. انسانهاي زيادي به علل گوناگون موطن اصلي خود را ترک گفته و در جستجوي زندگي بهتر و آرامتر راهي سرزمينهاي ديگر ‌‌شدهاند. در عصر حاضر در گسترهي خاورميانه وجود جنگ و بحران در کشورهاي همچون افغانستان، عراق، سوريه، فلسطين و کشورهاي آفريقايي موجب ورود خيلي عظيم آوارگان از اين کشورها گرديده است؛ ولي در مقابل کشورهاي مهاجر پذير و ثروتمند رويه هاي سخت گيرانه اي را در قبال آنها اعمال کردند.

کشور هاي ثروتمند، بر لزوم جلوگيري از تقاضاي پناهندگي نبايد تاکيد نمايند؛ زيرا با اين عمل، موانع عمده اي را براي تنوع نژادي، قومي و فرهنگي ايجاد مي کنند. از آنجاي که پلوراليسم نيز يکي ديگر از مولفه هاي حياتي جهان واحد يا جهاني شدن است. مهاجرت در امرجهاني شدن بر تحقق پلوراليسم تاثير زيادي خواهد داشت؛ اگراهداف و آمال انساني براي ايجاد»جامعه ايده آل»محرک دومي براي جهاني شدن باشد، حقوق مهاجران آواره و سرگردان به دنبال نان و مسکن، معيشت و رفاه، بايد در ابعاد مختلف حيات اجتماعي، در نظر گرفته شود.

جهاني شدن نه تنها در جهان معاصر، بلکه ريشه هاي عميق تئوريک آن را بيشتر از دوهزاروچهارصد سال پيش در الگوي يوناني مي توان ديد که دو نمونهي باور به جامعهي ايده آل وجود داشت؛ يکي الگوي افلاطوني که داراي وجهه ي مونيستي يا وحدت گرايي است و ديگر الگوي ارسطويي که داراي وجهه ي پلوراليستي يا کثرت گرايي مي باشد.

درالگوي افلاطوني، جامعه براي تامين نيازهاي اوليهي خود به وجود آمده است که در آن هيچگونه نزاع و درگيري وجود ندارد. اما در الگوي دومي، ارسطو معتقد است که عدم قناعت و سازگاري با وضعيت موجود، سبب به وجود آمدن شرايطي بحراني مي شود که از درون آن حرص در نهاد بشر بوجود مي آيد و باعث مي شود که فزوني تقاضا برعرضه بوجود آيد. در اين صورت پامال شدن حقوق ديگران در همچون شرايطي حتمي است.

اما بحث پامال شدن حقوق مهاجران و پناهجويان تنها دراين نيست؛ زيرا عوامل مهاجرت در جهان معاصر تنها ناسازگاري و عدم قناعت با شرايط زندگي و وضعيت موجود در کشور مبداء يا آبايي مهاجران و پناهجويان نيست؛ بلکه جنگ هاي خانمان سوز، زندگي زيرخط فقر، نبود امنيت يا تهديدهاي امنيتي و دهها مورد ديگر مي توانند بر انگيزه ترک کشور و پناهنده شدن آنان، تاثير گذار باشد.

اين همه انسان که در درياها غرق مي شود، تعدادي هم در اردوگاه هاي پناهجويان از نبود امکانات زندگي در رنج قرار دارند، عده ي هم به اجبار اخراج مي شوند، خمي به ابروي پاليسي سازان جهان نياورده است. کشور هاي مهاجر پذير اگر سياست سرکوبگرانه¬ي خود را تا چند سال ديگر ادامه دهند، وضعيت بحراني تر از تصور خواهد شد؛ زيرا پديده مهاجرت، يگانه گزينه اي است که از طريق آن نوسانات و عدم تعادل در حيات انساني مهار شدني است.

سياست هاي سخت گيرانه خصوصا براي کشور هايي که حالت قبيلوي دارند و مظاهر اجتماعي آنان با فقر، کشتار، تضاد هاي زباني و مذهبي، قومي و منطقه اي مشخص مي شوند، عواقب خوب نخواهد داشت. همان قسمي که اقليت هاي قومي در جامعه قبيلوي در ساخت و بافت هاي کاري و شغلي کشور شان سهم کمتري دارند، همانگونه آسيب پذيرتر از ديگران اند. زخم اين آسيب ها، با مهاجرت مرحم نسبي مي شود؛ اما در شرايط کنوني به جز کشور کانادا ساير کشور هاي مهاجر پذير در اميد را به روي مهاجران بسته اند.

از طرف ديگر، برخورد هاي خشن مسئولين بازداشتگاه هاي پناهجويان در اکثر اردوگاه هاي کشور هاي مهاجر پذير، مغاير اخلاق انساني است. در عصري که همه چيز روبه جهاني شدن است، اما اخلاق انساني به عنوان يکي از عوامل تسريع کننده جهاني شدن وجود نداشته باشد، جهاني شدن، خود دچار آسيب مي شود.

تداوم اين روند و سياست هاي سرکوبگرانه ي کشور هاي مهاجر پذير بر روحيه مهاجران آسيب مي رساند؛ همان قسمي که يکي از روان شناسان، در بازديد از اردوگاه هاي پناهجويان ماليزيا و اندونيزيا گفته است که اکثر اين مهاجران تروريست هاي خطرناک خواهند شد، موضوعي است که عواقب ناگوار آن از همين حالا براي دنيا فرستاده شده است.

در اين کشورها تعدادي از پناهجويان در درون کمپها و بيرون از کمپها به علت بيسرنوشت ماندن، سلامت روانيشان را ازدستداده اند. فشارهاي رواني و افسردگي، از دست دادن زمان و پول و موضوعاتي از اين قبيل باعث شده است که مهاجراني که در اندونيزيا بسر مي برند؛ درونگران شوند و افسردگي بگيرند. بحران درونگرايي و افسردگي مهاجرين تبديل به اساسيترين بحراني شده که فعلا مهاجرين با آن مواجهاند.
اين مساله نه تنها عدهي را دچار مشکلات روحي رواني نموده بلکه عامل عمدهي خودکشيها نيز به حساب مي آيد. تعدادي از مهاجران به دليل مايوس بودن و نامعلوم بودن نتيجه کارشان و يا ترس از برگشت دادن، دست به خودکشي زده و خود را حلقه آويز نموده است. حملات قلبي و درمجموع مرگهاي نا به هنگام در ميان پناهجويان رو به افزايش است و وضعيت را بيشتر از پيش رو به وخامت برده است.

اگر کشور هاي مهاجر پذير کمي در مورد پديده مهاجرت توجه کنند که از طريق آن بتوانند در کنار رسانه ها به عنوان عاملي تنوع نگرش ها، جهان بيني ها و تنوع فرهنگي استفاده کنند، نه تنها که بحران مهاجرت از جهان رخت برمي بندد؛ بلکه اخلاق انساني در دهکده رويايي جهاني شدن نيز نسج خواهد گرفت.

دیدگاه شما