صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

هشت مارچ و فروکاست رویکرد انتقادی به شعاری

-

هشت مارچ و فروکاست رویکرد انتقادی به شعاری

روز هشتم مارچ که با هويت و هدف ويژه اي در تاريخ سياسي ــ اجتماعي زنان به ميان آمده بود، اکنون با آن نام و تعريفي که در ابتدا با خود داشت، شناخته نمي شود. اکنون هويت اصلي اين روز تاريخي زير غبار و لايه هاي ديگر تحولات اجتماعي ــ سياسي جوامع پوشانيده شده است. روز هشتم مارچ در واقع روزي با رويکرد انتقادي و اعتراضي براي زنان نسبت به وضعيت اجتماعي و سياسي شان در حکومت ها و جوامع شان است. از اين روز در ابتدا با عنوان روز «زنان کارگر» بزرگداشت مي شد و بيشتر به مسايل اقتصادي، سياسي و اجتماعي زنان در حکومت و جامعه مي پرداخت؛ ولي اکنون اين روز ماهيت اصلي خود را از دست داده است.

در سال 1909 ميلادي، براي اولين بار در اين روز در نيويورک آمريکا به ياد بود از اعتصاب اتحاديه زنان کارگر در اين کشور گردهمايي اعتراضي و دادخواهي شکل گرفت و بعدتر، اين روز به نام روز زنان کارگر نام گرفت و در بسياري از کشورها از آن تجليل مي شد. اما با گذر زمان، رويکرد انتقادي و تجليل از اين روز تغيير کرد، لحن و رويکرد ديگري به خود گرفت و بيشتر با رويکرد عاطفي نسبت به زنان ، از اين روز تجليل مي شد/ مي شود. در سال 1997، اين روز از سوي سازمان ملل متحد «روز حقوق زنان و صلح بين المللي» نام گرفت و در کشورهاي عضو با اين عنوان، در حال حاضر تجليل مي شود.

در حال حاضر، تجليل از روز «هشتم مارچ» در خيلي از کشورها از جمله افغانستان بيشتر بعد عاطفي و شعاري دارد تا رويکرد واقع بينانه نسبت به وضعيت و خواست زنان. آنگونه که در مراسم يادبود از هشت مارچ اکنون معمول است، بيشتر بيان حس عاطفي نسبت به زنان است تا اين که خواست زنان در اين روز بازتاب داده شود. روز هشتم مارچ که به عنوان روز خلق و بازتاب ادبيات فمينيستي به حساب مي آمد، اکنون در ميان ما اين ديدگاه جايگاهي ندارد و بدون ديدگاه فمينيستي و آگهي از خواست جامعهي زن، از اين روز تجليل مي شود. تجليل از روز زنان که مي بايست بيانگر وضعيت و خواست واقعي زنان با ديدگاه فمينيستي باشد، اکنون به شعارگرايي محض تقليل يافته است. در حال حاضر با آنکه از روز زن تجليل ميشود، هم اکثر زنان و هم مردان، نسبت  به زنان صرف با ديد «مادر»، «خواهر»، «همسر» و ... مينگرند و با اين ويژگي ها و مقام ها، مردان دفاع و حفاظت از آن ها را به گونهي عاطفي مکلفيت خود ميدانند و زنان هم همين انتظار را دارند و در برابر تغيير اين ديدگاه، از خود مقاومت نشان مي دهند.

اکنون از روز «زنان» در حالي تجليل مي شود که اغلبا معلوم نيست که چرا چنين روزي و به چه هدفي وجود دارد و نيز معلوم نيست که چه خواستي حد اقل در اين روز براي تغيير وضعيت بيان شود. با اين وجود، به جز هياهوهايي که در رسانه‌‌ها وجود دارد، در متن جامعهي زن، چنين روز جايگاهي ندارد و از آن تجليلي هم نمي شود و واقعيت ديگر هم اينکه در تجليل از روز زنان، بيشتر مردان نقش و هياهو دارند تا زنان.

کمتر پيش آمده است که خود زنان در اين روز به وضعيت و خواست زنان بپردازد. آنچه در برنامه هاي رسمي تجليل از روز زن ديده مي شود، ارايه آمارها و داده هاي ميزان خشونت و تقديم هدايا به زنان در اين مراسم است. بر اين اساس، تجليل از هشتم مارچ به جاي اين که يک گفتمان واقعي فمينيستي را خلق کند، به يک سنت در اداره هاي رسمي دولتي و برخي از نهادها تبديل شده است.

با اين حال، در برنامهي تجليل از روز زن، بدون سياهنمايي، بيشتر شعارزدگي است تا بزرگداشت واقعي از اين روز. مدافعان حقوق زنان و نيز خود زنان در خلق محتواي چنين برنامه ها سهمي چنداني ندارند. آنها صرف به شعارها و نمادها پناه برده اند تا برنامه ها و ديدگاهها. بيان ديدگاههاي سياسي و اقتصادي در چنين گفتمانها براي زنان جايگاه حداقلي دارد؛ حال آن که مي بايد براي تغيير وضعيت، اين ديدگاهها به عنوان محور باشد. از سويي هم با آن که براي برگزاري چنين برنامههايي هزينههاي گزافي پرداخت ميشود، تاثيرات حداقلي به ميان آورده و تاثيرات کلي در وضعيت زنان در جامعه ندارد. اگر نگاهي به اين برنامه ها و هزينه هايي که در تجليل از روز زن در کشور مي شود داشته باشيم، دست آوردي قابل توجه نداشته اند. با اين حال، ميزان خشونت عليه زنان بيشتر شايع شده است که هيچ گاهي برنامهها و راه حلهايي در اين مورد سنجيده و ارايه نشده و حد اقل بيان نشده که ريشهي واقعي آن به کجا بر مي گردد. ولي براي آن تعريف کليشهاي خلق کرده اند که ديدگاه سنتي و فرهنگ جامعهي بسته، علت اصلي آن است، حال آن که نمي تواند اين دليل معقول و واقع بينانه باشد. از سويي هم، به چه ميزان مشارکت زنان در فعاليت هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي افزايش يافته است و تاثيرات چنين برنامه ها در اين حوزه چيست؟ پاسخي براي آن وجود ندارد. به نظر مي رسد، دليلي که براي عدم مشارکت زنان در حوزه هاي عمومي از منظر ديدگاههاي سختگيرانه ي خانواده ها و قيودات اجتماعي از سوي مردان ارايه مي شود، واقعي بوده نمي تواند و اين خود مي تواند دلايل ديگري را داشته باشد. از جانب ديگر، براي بازتاب وضعيت زنان، فضا و ادبياتي بار آمده که بيشتر تاکيد بر مظلوم نمايي زنان دارد تا خواست و تغيير. با اين ادبيات بيشتر از آن که مشکلات و راه حلهاي واقعي بازگو شود و به آن پرداخته شود، به گره افگنيها و ادامه وضعيت موجو تاکيد صورت مي گيرد. ما با راه اندازي بر نامه‌‌هايي صرفا شعاري و شعار زدگي بدون رويکرد انتقادي، نمي توانيم که بر وضعيت موجود غالب آييم و به تغييري دست يابيم. فروکاست رويکر انتقادي يک جنبش بزرگ اجتماعي به شعارگرايي و شعارزدگي نوعي از انحطاط خواستها براي تغيير وضعيت است که ما را در قعر سياه چاله ها و شکاف هاي عميق اجتماعي فرو مي برد.

دیدگاه شما