صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جشن نوروز و همگرایی فرهنگی

-

جشن نوروز و همگرایی فرهنگی

نگاه و ايده همگرايانه ميان ملتها و واحدهاي سياسي تاريخ و قدمت بلندي دارد، ملت ها هميشه به دنبال جستجوي و تقويت عوامل پيونده دهنده و  سامان بخش روابط بين خود شان  بوده و است. البته نبايد از ياد برد که انديشه بهرهگيري از  اشتراکات فرهنگي و اجتماعي، به منظور تقويت و سامان بخشيدن مناسبات في بين از موضوعات کهن و با پيشنه بلندي تاريخ هستند. جشن نوروز يکي از آن زمينهها و بسترهاي معنوي و تاريخي است که ميتواند با درون مايههاي شگرف فرهنگي و تاريخي خود روابط ملتها و دولتهاي حوزه فرهنگ و تمدن نوروز را  انساني تر و منطقي تر بسازد.

آيين نوروز ميتواند عاملي جدي براي همگرايي فرهنگي ميان ملتهاي منطقه باشد، بدليل اين که نوروز و آيينها و فرهنگ نوروز داراي ويژگيهايي است که اگر به شکل درست از  تمام ظرفيتهاي آن استفاده مطلوب صورت گيرد به ايجاد پيوند و افزايش همکاري در حوزه هاي مختلف منجر ميشود. جشن نوروز با ريشههاي بلند  تاريخي و معنوي خود ميتواند به  همگرايي فرهنگي، اجتماعي و بهبود ارتباطات ميان ملت-هاي منطقه ختم شود. ولي قبل بررسي موارد ياد شد و نقش بي بديل آن در رشد و شگوفايي روابط بين مردمان منطقهاي حوزه فرهنگي نوروز، بدون مناسبت نخواهد بود،  به اجمال تآمل به مفهوم و تئوريهاي موجود در روابط بين الملل و مطالعات منطقهاي داشته باشيم. تا از اين رهگذر بتوانيم به فهم دقيق تر از موضوع همگرايي به نقش نوروز در ايجاد همبستگي ميان ملتهاي حوزه نوروزي نايل آييم.

در زمينه همگرايي بين ملتها تئوري‌‌هاي متنوعي وجود دارد که از جمله ميتوان به نظريهي کارکردگرايي، نظريه ارتباطات و نظريه  نو کارکردگرايي، اشاره کرد؛ بر اساس تئوري نو کارکرد گرايي، مباحث فرهنگي در قلمروي سياست سفلي(Low politics ) قرار ميگيرد که از حوزه سياسي عليا(High politics ) متفاوت و متمايز است. ولي نگاه جديد سازمانها و نهادهاي بين المللي به موضوع فرهنگ و رسومات مشترک بيانگر اين نکته است که فرهنگ نه يک عامل يک سويه، بلکه عاملي دو چند سويه بوده و مؤلفهاي از مؤلفههاي قدرت و امينت به شمار ميرود. بدين ترتيب، در همگرايي کشورهاي متمايل به همگرايي يک عنصر جدي به شمار مي رود.  ازمنظراين تئوري، آنچه به مسائل اجتماعي و فرهنگي مربوط مي شود در زمره اي«سياست نازل و ملايم» جا ميگيرد و امکان همکاري در آن راحت تر و کم هزينه تر است. ما در اين جا تلاش خواهيم کرد تا نقش آيين نوروز را به عنوان عنصر کليدي در رشد و شکوفايي روابط ملتهاي حوزه فرهنگ نوروز بررسي نموده ولي قبل از آن به جا خواهد بود که اشاره گذارا به مبنا و معناي همگرايي نيز داشته باشيم.

متفکران و انديشمندان حوزه روابط بين الملل و مطالعات منطقهاي هر کدام از زاويه ديد خود تعريفي از اين مفهوم ارائه نموده اند، به نحوي که تا کنون تعريف جامع و مانعي از اصطلاحي همگرايي وجود ندارد و تعاريف موجود هر يک به جنبهاي از جوانب آن توجه نموده است. نگرشهاي موجود بر همگرايي نيز يا پروژهاي و يا پروسهاي و يا ترکيبي از آن دو است. در نگرش پروژهاي همگرايي به عنوان يک وضعيت نهايي مورد بررسي قرار ميگيرد و در نگرش فرآيندي (پروسهاي) سير تحول همگرايي و نقطه عزيمت آن مورد توجه است. برخي از متفکرين عرصهاي روابط بين الملل نيز با نگرش تلفيقي به موضوع مينگرند. در هر حال آن چه مسلم است عدم وفاق برسر تعريف اين مفهوم است. اما به رغم تعاريف متنوع، ميتوان در تمامي اين تعاريف فصل مشترکي يافت مبني بر آن که همگرايي، شکل بخشي به گروه بنديهاي بزرگتري از کشورهاست که در درون آن گروه بندي، کشورها به سمت تصميمگيريهاي مشترک حرکت ميکنند. به عبارت ديگر همگرايي روند تکوين تدريجي نوعي نظام تصميمگيري جمعي است ايده کلي نظريه پردازان همگرايي در اين راستاست که واحدهاي ملي (کشورها) در عرصه روابط بين الملل در يک تجربه تاريخي مشترک به اين جمع بندي ميرسند که منافع عملي تصميمگيري مشترک در يک يا چند موضوع بيشتر از تصميمگيري انفرادي است و به اين ترتيب از يک سطح پائين در همکاري مشترک به سطوح بالاتر حرکت ميکنند. به تعبير بر مبني رويکرد کارکرد گرايان از حوزه فرهنگ و مشترکات فرهنگي شروع مي شود و در نهايت به ساير حوزه اقتصادي و سياسي گسترش مي يابد.

به باور اين نوشته آيين نوروز، از ظرفيت و پتانسيل بالاي جهت نزديک سازي ملتهاي منطقه بر خور دارد است؛ ظرفيتها و زمينههاي که هر کدام نقش تعيين کننده ميتواند در مسير و روند همگرايي نقش آفريني نمايد. جشن نوروز بر خلاف بسياري از مراسمهاي که در بين ساير ملتها رايج است که تهي از بار معنوي است، بر عکس عيد نوروز  از ريشه هاي عميق ارزشي و معنوي بر خور دار است.

نوروز به عنوان ميراث مشترک و در عين حال مغتنم ملتهاي منطقه، در بر قرار ارتباط بين ملت هاي حوزه تمدن نوروز نقش بي بديل ميتواند ايفا نمايد. بر اساس تئوري ارتباطات، نوروز و فرهنگ نوروز عامل مثبتي است در دروند شکل دهي روابط ميان ملتهاي  که اين عيد را گرامي ميدارد. در جغرافيايي مطالعات منطقه-اي و بين الملل؛ يکي از تئوريهاي که نوع و مقوله ارتباطات ميان ملت ها را توضيح ميدهد؛ تئوري ارتباطات است. پيشگام اين نظريه کارل دويچ ميباشد؛ اين تئوري بر اين پيش فرض استوار است که يکي از دستاورد-هاي تکنولوژي عصر، ارتباطات است و افزايش ارتباطات بين جوامع زمينه را براي همکاري فراهم ميکند، زيرا  اگر ميان ملتها تماسي وجود نداشته باشد همگرايي  و ارتباطات سازنده و ماندگار شکل نخواهد گرفت؛ يعني ميزان همگرايي تابعي است از کيفيت مبادلات فرهنگي، سياسي و اجتماعي ميان واحدهاي مجزا. به باور کارل دويچ، باني اين تئوري، ارتباطات سيمان و بتون سازمان هاست و به تنهايي اين امکان را فراهم ميکند که گروهي با هم فکر کنند، با هم ببيند و با هم عمل کنند. مطابق رويکرد تئوري ارتباط آيين نوروز ميتواند اساس مناسبي براي قرار ارتباطات بين ملتهاي باشد که داراي نگرش ها و روحيات متنوع هستند ولي همه به نحوي نوروز را گرامي ميدارد، فراموش نسازيم که در حوزه تمدني نوروز اقوام مختلف زندگي مينمايند؛ اما نوروز و جشن نوروز را پاس ميدارند.

عيد نوروز از ظرفيت و زمينه هاي خوبي معنوي و ارزشي براي رشد و تقويت روحيه همدلي و انسجام ميان مردمان اين خيطهاي از جغرافيايي زمين بر خور دارد است. جلوهها و نمودهاي خاص معنوي ارزشي اين جشن را مي توان به خصوص در سه کشور فارسي زبان افغانستان، تاجکستان و ايران در قالب برنامه هاي تجليل از نوروز مشاهده کرد.

در نتيجه ميتوان اين گونه اين نوشته را جمع بندي کرد که نوروز به عنوان ميراث معنوي و تاريخي و با عبور از تنگناهاي زمانه و غلبه بر موانع چون آبشار مرتفع در دل سختي هاي روزگار، ميتواند علاوه بر ايجاد پيوند فرهنگي موجب افزايش همکاري اجتماعي و اقتصادي ميان کشورها شود. فرهنگ و رسومات مشترک يک عامل مهم و نيرومندي است که زمينه ساز روابط کشورهاي يک منطقه بايکديگر ميتواند باشد. در کشورهاي که نوروز گرامي داشته ميشود. تشابهات فرهنگي- اجتماعي ريشه در يک عامل مشترک و مهم دارد. اين عامل در کنار ساير تشابهات و فراوانيها، فرهنگ و تمدني مشترک نوروز است. ليکن در اينجا نقش جشن نوروز و نتايج حاصله از آن  نبايد نا ديده انگاشته شود. همين  رويکرد مشترک مردم به يک محور مشترک به نام نوروز خود زمينه ساز تعاملات بعدي در ابعاد مختلف ديگر مي تواند باشد.  اعتقاد مردم به بزرگداشت بعضي از روزها و جشن هاي  تاريخي مثل بزرگ داشت نو شدن سال در صورت بهرهگيري از آن ظرفيتها و پتانسيلهاي معنوي بسترهاي لازم براي ايجاد همگرايي مهيا ميشود. البته  نبايد انتظار داشت که اين عناصر و مولفه را که نام بردم خود به خود نقش ايفا نمايد بلکه نيازمند و همکاري و مساعدت و تدابير مشترکي است که بايد آن مولفه و عناصر فوق الذکر را  از حالت بالقوه به بالفعل تبديل کرد کما اين تا کنون به هدف بهره گيري از ظرفيت و پتانسيل جشن و آيين نوروز نشست هاي متعدد و مختلف بين مقامات و ساير مسولين کشورهاي حوزه فرهنگ و تمدن نوروز بر گزار شده است که يکي از آن موارد بر گزاري جشن نوروز در سال 1393 در افغانستان بود. قبل از آن نيز سران افغانستان، ايران و تاجيکستان حتي بارها به ارتباط بر گزاري هر چه بهتر دوره هاي جشن جهاني نوروز نشست ها و ديدارهاي با هم داشتند که محور همه اين گردهماييها استفاده مطلوب است از فرصت جشنها نوروز بوده است.

دیدگاه شما