صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

سیرتحول عکاسی درافغانستان (قسمت دوم)

-

سیرتحول عکاسی درافغانستان (قسمت دوم)

از اوايل سلطنت ظاهر شاه(1934) با ظهور کامرههاي فوري «صندوقچهي» عکاسي از ارگ و انحصار شاهزادهگان برآمد و در گوشه و کنار شهر، در پيادهروها و جادههاي پر ازدحام کابل استديوها وعکاسيهاي شخصي بصورت وسيع فعال گرديد.

در سالهاي نخست اين دوره غير از خود شاه و برخي از شاهزادهگان، دو عکاس ديگر نيز در افغانستان بودند که هر دو بيشتر براي حکومت کار مي کردند. يکي صاحبداد، عکاس رسمي امان الله خان بود که از طرف وي به لندن فرستاده شده بود تا فن عکاسي را بياموزد و ديگري مامور محمد شاه.
کامرههاي فوري يا صندقچهاي

اما آنچه که در دوره ظاهر شاه اهميت دارد ظهور کامرههاي صندوقچه‌‌اي چوبي است که در افغانستان به « کامره فوري « شهرت دارد. اين کامرهها که باعث گسترش بي سابقه عکاسي در افغانستان شد، بسيار ارزان و ساده بود که روي سه پايه قرار مي گرفت. لينز آن در يک صندوق چوبي قرار داشت و ميتوانست بروي کاغذ، عکسهاي سياه و سفيد را در چند دقيقه چاپ کند.
گفته ميشود که براي اولين بار يک تاجر يهودي يکي از اين کامرههاي صندوقچه‌‌اي فوري را از خارج به افغانستان آورده بود و در لب درياي کابل عکاسي ميکرد، بابه علي احمد نجار از هزارههاي چنداول کابل که در کوچه عليرضا خان زندگي ميکرد، ساخت کامره فوري را از روي کامره همان عکاس يهودي کپي کرد، پس از آن خودش کامره ساز شده که براي عکاسان کابل چون افندي، گل محمد، امان عکاس و خانچن کامره مي ساخت.

عکاسي با کامره فوري با ساده ترين امکانات و بدون محاسبات پيچِيده، قادر به تهيه 6 تا 12 قطعه عکس در پنج دقيقه بود. امکانات آن عبارت بود از يک چوکي و يک کامره صندوقچه‌‌اي بزرگ چوبي با آستينچه که سر سه پايه استوار بود. در داخل آن دو ظرف مواد شيميايي محلول ظاهر کننده عکس، يک جعبه کاغذ عکس گذاشته ميشد، طوري که در آن نور نمي رسيد. يک لنز ثابت» فوکس گلاس» داشت که توسط يک سيخ دور و نزديک ميشد، عکاس با مهارت تشخيص مي داد که با توجه به نور موجود و ديگر عوامل موثر در عکاسي همچون پشت زمينه، چه مدت نورپردازي لازم است. عکسها بدون استفاده از فيلم و مستقيما روي کاغذ Positive فورا در همان جعبه دوربِين «صندوقچه‌‌اي» عکاسي که بعنوان تاريکخانه استفاده مي شد، ظاهر مي ميگرديد. بعد از گرفتن عکس، فيلم در سلوشن در تايکي شسته مي شد، سپس بيرون شده در آفتاب خشک ميگرديد، پس از آن فيلم را با قلم پنسيل اصلاح ميکردند، به لارجه انداخته مي شد بعدا به هر سايزي که ميخواستند عکس بيرون مي برآمد.

وقتي عکاسي کمي رشد نمود و عکاسي برقي رواج يافت، عکاسان کابل به جاي برق از نور آفتاب نيز کار ميگرفتند، طوريکه در يک اتاق تاريک يک کلکينچه گگ را شيشه سرخ ميگرفت، در زير نور سرخ آفتاب عکس را چاپ ميکرد. در کلکينچه ديگر کسي را مؤظف مينمود که مثل ماشين هاي لارجر نور آفتاب را با شيشه طوري داخل اتاق هدايت ميکرد که فيلم را کلان نشان ميداد.

کامره فوري که تا هنوز تعدادي از آنها در کابل و ولايت هاي افغانستان  در نزد عکاسخانههاي قديم يافت مي شود در واقع يک کامره خياباني بود که عکاسان در کنار خيابان گذاشته و عکس ميگرفتند، اين کامرههاي جادويي، عکاسي را از قصرها و دربارهاي سلطنتي به درون مردم آوردند.

ظهور اين تکنولوژي نوين، در ولايات و قريههاي افغانستان يک اتفاق بسيار عجيب بود. به عنوان مثال، در قندهار يک سيد اولين کسي بود که در اين شهر با کامره فورياش عکاسي را رواج داد. مردم قندهار شايعاتي را درباره اين عکاس و دستگاه جادويياش پخش کردند. از جمله اينکه سيد سحر و جادو بلد است، از او بايد در حذر بود چون او مي تواند با چشمهايش عکس آدم را بگيرد. سالها وقت گرفت تا مردم افغانستان به عکس گرفتن عادت کردند.

اين نوع کامره در اواسط دهه 1950 زماني که دولت تصميم گرفت تا تذکره را با عکس صادر کند، بيشتر گسترش يافت، پيش از آن تذکرهها بدون عکس و فقط با نشان انگشت صادر مي شد. به اين منظور دولت، آقاي افندي را که تا آن زمان درعکاس خانه سعادت، در جاده ميوند کابل مشغول بود، استخدام کرد تا گروهي را جهت کار با کامره فوري آموزش دهد و آنان با مامورين توزيع تذکره به ولايات سفر کنند.
عکاسخانههاي کابل

با ظهور کامرههاي فوري، عکاسان خياباني که به صورت سيار درجاده ميوند و تيمورشاهي عکاسي ميکردند ظهور کردند، ديري نگذشت که چندين عکاسخانه و استديوي ثابت در شهرکابل فعال شد، اين عکاسخانهها علاوه برعکسهاي يادگاري، هنري و فيسکارتي، عکسهاي رسمي را که براي اسناد استفاده مي شد، نيز مي گرفتند. عکسهاي يادگاري که در آن زمان گرفته ميشد بسيار اندک بود، کساني که عکس ميگرفتند بيشتر اعيان، منصبداران دولتي، آدمهاي متمول و خوش روزگاربودند. آنان با ژستهاي مخصوص در مقابل کامره نشسته، عکس ميگرفتند. عکاسان عکسهاي هنري، تاريخي  و فيس کارتي شان را به شيشه عکاسخانه نصب کرده به توريستها ميفروختند و با فروش عکسهاي هنري پول خوبي به دست مي آوردند. زنان و علماي دين به ندرت حاضر مي شدند مقابل کامره بنشينند و عکس بگيرند.

عکاسخانههاي کابل در آن دوره به دنبال ايجاد تنوع و نوآوري در کارهاي عکاسي و استفاده از ظرافتهاي هنري براي ايجاد جذابيت بيشتر در بازار کار شان بودند. مثلا با تقليد از فيلمهاي کاوباي که در آن دوره  تازه به افغانستان مي آمد، جوانان لباس هاي کاوبايي که شامل کلاههاي شپو، جمپر جير شملک دار و يا جمپر چرمي، موزه چرمي، عينک و قمه دولبه( که در عکاسخانهها موجود بود) مي شد، مي پوشيدند و عکس مي گرفتند و يا دو نفر باهم دو جوره لباس را مي پوشيدند و در داخل استديو مقابل هم ايستاده مي شدند و در حالت تعرض و دفاع، يک صحنهيي هيجاني را ثبت ميکردند.
اولين عکاسخانههاي شهر کابل

در اوايل سلطنت ظاهر شاه اولين عکاسخانههاي که در کابل آغاز به فعاليت کردند عبارت بودند ازعکاسخانه سعادت، گل افغان، صعبه، رام پرکاش واصفي، به تعقيب اينها عکاسخانه هاي ميوند، آشوکا، روشن، ناظم هروي، نجيب، ملي، توفيق سنگرش، ديلايت، گيسوک و بابه شير بودند. اين عکاسخانهها درجاده ميوند، تيمورشاهي، دهن چنداول، مراد خاني همچنان در دهمزنگ و چهار راه صدارت فعاليت داشتند. برخي ازاين عکاسخانهها حدود 75 سال پيش تأسيس شده بودند و تاهنوز فعاليتش دوام دارد و به صورت ميراثي دست به دست گرديده و حفظ شده اند.
عکاسخانههاي که تاهنوز به صورت ميراثي حفظ شده است

مؤسسان عکاسخانههاي صعبه، روشن، آشوکا، رام پرکاش، گيسوگ، ديلايت و چندين عکاسخانه ديگر کابل سيک و هندو بودند که از جملهي قديمي ترين عکاسخانههاي کابل مي باشند. از سال 1370 به بعد با روي کار آمدن حکومت مجاهدين و مشکل شدن زندگي براي هندوباوران افغانستان، آنان از وطن مهاجر شدند وعکاسخانههاي شان را به مسلمانان فروختند. اما عکاسخانههاي سعادت، گل افغان، واصفي ميوند، ناظم هروي، نجيب، ملي، توفيق و بابه شير تا هنوزبه صورت ميراثي حفظ شده است. اين عکاسخانهها از پدر به فرزند و از فرزند به نواسه به ميراث مانده اند. عکاسخانه نجيب که قبلا در کوته سنگي بود، تغيير نام داده و به دو عکاسخانه ديگر بنام هاي سنگرش و سياوش انکشاف يافته است. البته علاوه بر اين عکاسخانهها، عکاسخانه هاي ديگر هم بودند که نام آنها ثبت نشده است و هم اکنون به فراموشي سپرده شده اند.

يکي از عکاسخانه هاي قديم شهر کابل که به صورت ميراثي تاهنوز حفظ شده است، عکاسي سنگرش واقع در جاده ميوند است، اين عکاسخانه که نامهاي اوليهاش عکاسي مژده، اسدالله و نجيب بود، درسال 1325 توسط  محمد امان عکاس تأسيس شده بود و هم اکنون توسط اسدالله آخرين فرزند و نوههاي امان عکاس اداره مي شود. محمد امان در زمان امان الله خان ماشين کار سينماي ارگ بود. اوعکاسي را نزد صاحبداد و مامور محمد شاه آموزش ديده بود.

عکاسخانه ديگر کابل که تا کنون به صوت ميراثي حفظ شده و فعاليت دارد عکاسي ميوند است، مؤسس عکاسي ميوند حاجي گل افغان از باشندگان شهر کابل بود، او اين عکاسي  را 64 سال پيش در جاده ميوند تأسيس کرده بود، اين عکاسي هم اکنون توسط حاجي احسان آخرين فرزند گل افغان و نوههايش زمان جان، ابوبکر و ذکريا اداره ميشود.

عکاسخانه توفيق که حدود سال 1330 تأسيس شده بود يکي ديگر از عکاسخانههاي قديم کابل است که به صورت ميراثي و خانوادگي حفظ شده و فعاليت دارد، مؤسس اين عکاسخانه حاجي امام الدين از باشندگان خياباني که هم اکنون بنام فروشگاه ياد ميشود بود. حاجي امام الدين از شاگران افندي بود، او عکاسي را به فرزندانش احمدالدين و ضياءالدين به ميراث گذاشت، هم اکنون عکاسي توفيق توسط، ظهورالدين و الياس الدين، فرزندان احمدالدين و ضياءالدين در حصه اول جاده ميوند فعاليت دارد.

عکاسي بابه شير که  در سال 1334 در دهمزنگ تأسيس شد نيز از جمله عکاسخانههاي قديم کابل ميباشد، اين عکاسخانه  به صورت خانوادگي و ميراثي فعاليت داشته است. بابه شير در ابتدا عکاسخانه نداشت، وي در صفحات شمال ميرفت با کامره فوري به صورت سيار عکاسي ميکرد، پس از چند سال عکاسخانهاي را در دهمزنگ بنام عکاسخانه بابه شير ايجاد کرد که هم اکنون توسط ورثه هايش به چندين عکاسخانه انکشاف يافته است و بنامهاي مختلف فعاليت دارند.

دیدگاه شما