صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تعلیم و تربیه در عصر جهانی شدن؛ چالش‌ها و راهبردها (قسمت چهارم)

-

تعلیم و تربیه در عصر جهانی شدن؛ چالش‌ها و راهبردها (قسمت چهارم)

حوزه فرهنگي دانش نيز دانش جهاني مورد نياز براي ستايش گوناگونيهاي فرهنگي و پذيرش ديگر فرهنگها مرتبط است. دانش جهاني در حوزه فرهنگي به طرز اميدوارکنندهاي جهان را در جهت گسترش فرهنگ جهاني با ارزشها و اهداف مشترک مورد قبول همه هدايت خواهد کرد. دانش جهاني در حوزه آموزشي شامل دانش جهاني براي گسترش آموزش جهاني است و تبادل آموزش بينالمللي و مشارکت را پرورش خواهد داد.
پيکربندي دوباره دانش برحسب ويژگيهاي دانش، ايجاد و کاربرد آن در جدول شماره2 خلاصه شده است. بنابراين، مربيان با دو گستره موازي مرتبط به هم مواجهاند؛ دانش جهاني و دانش در مفهوم جديد که هر دوي اينها به وسيله رشد سريع IT   شکل گرفتهاند. اما سؤال اين است که تعليم و تربيه چه نقشي را بايد در خلق يک ديدگاه آرماني بازي کند؟
با توجه به مطالب فوق دانش جديد وابستگي شديدي به شواهد و اسناد دارد و در عين حال زودگذر است و حل يک مسئله لزوماً به اين معنا نيست که بتواند مسائل مشابه تحت همان مفهوم را نيز حل کند. کاملاً غيرمحتمل است که مسئله مشابه، به همان شکل دوباره رخ دهد. از اين رو فراگيري دانش به تنهايي کافي نيست. بنابراين، نقش تعليم و تربيه آماده کردن يادگيرندگان است براي آن که دانش را از ميان بافت فرهنگي و حوزههاي دانش دريافت کنند. به عبارت ديگر، جهاني شدن به گسترش هوشمندي چندگانه خواهد انجاميد.
به علاوه سرعت دانش جديد به نحوي است که مؤسسات «آموزشي- علمي»، ديگر براي آماده کردن دانشآموزان و ورود به بازار کار کافي نيستند. دانش کسب شده در مدارس و يا دانشگاهها به سرعت کهنه و منسوخ خواهد شد. کاربردي بودن دانش جديد، ناپايداري و بافت خاص آن، بر اين تأکيد دارند که هر کشور براي سهيم شدن در نيروي کار، ناچار است که خود را براي يادگيري در طول عمر آماده کند. بنابراين، جهاني شدن حکم ميکند که هر جامعهاي به جامعه يادگيرنده تبديل شود.
در يک جامعه يادگيرنده هر يادگيرندهاي بايد خودانگيخته باشد و يک چرخه خوديادگيري و خودارزيابي را ايجاد کند. يادگيرندگان، معلمان و والدين شبکهاي هستند که براي يادگيري، کلاس درس را شکل ميدهند. کلاسها نيز شبکهاي هستند که يادگيري در مدرسه را شکل خواهند داد و مدارس و انجمنها هم شبکهاي هستند که جوامع را شکل ميدهند و بالاخره جوامع يادگيرنده نيز شبکهاي در بين ملتها هستند. پس نقش مربيان گسترش نگرشها و توانمنديهاي فردي يادگيرندگان است. در اين شرايط است که ديدگاه آرماني تعليم و تربيه جهاني، تحقق خواهد يافت.
بنابراين با توجه به مطالب فوق بايد گفت که دانش جهاني تنها بخشي از فرايند جهاني شدن است. تعليم و تربيه جهاني بايد توانمنديهاي شهروند جهاني را افزايش دهد؛ يعني شهروندي که داراي هوشمندي فني، اقتصادي، انساني و اجتماعي، فرهنگي و آموزشي بوده و درگير شبکه خود يادگيري خويش است و نقش مهمي را در دنياي توسعه يافته جديد ايفا ميکند.
ديدگاه موافقين جهانيشدن در تعليم و تربيه
اين گروه معتقدند که جهانيشدن باعث نزديکي بيشتر کشورها از نظر مبادلات اقتصادي و فرهنگي ميگردد و در نتيجه موجب همکاري و رقابت جهاني در زمينههاي علمي، فرهنگي، ورزشي و هنري نيز خواهد شد. بر اساس نظر اين گروه،  در ديدگاه جهاني، تعليم و تربيه به عنوان وسيلهاي براي شرکت در فعاليت هاي جهاني است. و افراد بايد آموزش ببينند تا بتوانند در عرصههاي بينالمللي موفق باشند و اين اهداف، امري فراتر از موفقيت اقتصادي قلمداد ميگردد. از نظر اين گروه، جهانيشدن ميتواند منجر به نوعي ترکيب فرهنگ ها گردد که در درون مرزهاي ملي صورت ميپذيرد. توانايي زندگي کردن، فهميدن و ارزش گذاردن بر تفاوت هاي فرهنگي يکي از ارزشمندترين درسهاي تعليم و تربيه است که در ديدگاه جهاني ميتوان آن را برآورده ساخت.     
يکي ديگر از اشکال جهانيشدن ميتواند به صورت ملحق شدن به يک سيستم آموزشي بينالمللي باشد که در آن مدارس کشورهاي مختلف دنيا ميتوانند از يک برنامة آموزشي هماهنگ برخوردار باشند. مانند مؤسسة IBO که بيش از هزار مدرسة ابتدايي و راهنمايي را در سراسر دنيا پوشش ميدهد. مجموعهاي از اين مدارس که شامل 4000 مدرسه دولتي است، مشترکاً معتقدند که اين امر يعني تبديل برنامههاي آموزشي ملي به برنامههاي بينالمللي باعث غنيسازي برنامههاي آموزشي کشورشان شده است. 
با اين وجود بسياري از کشورها چندان تمايلي به وارد ساختن تعليم و تربيه خود در حيطه جهاني ندارند؛ چرا که آن را ابزاري براي اعمال سياستهاي ملي و قومي خود نميدانند.
ديدگاه مخالفين جهانيشدن در تعليم و تربيه
اين گروه معتقدند: در حال حاضر جهانيشدن سعي در ايجاد علايق مشترک براي کساني دارد که طرفدار تعليم و تربيه دولتي هستند. افرادي که براين باورند در هر منطقهاي از دنيا که زندگي کنند بايد بتوانند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند و از امکانات آموزش عمومي بهره گيرند. کساني که اعتقاد دارند برابري در بهرهگيري امکانات آموزشي تنها در سايه تعليم و تربيه عمومي امکانپذير است؛ چراکه بودجة آن توسط دولت تأمين شده و براي همه يکسان ارائه ميگردد. تعليم و تربيهي که دموکراتيک بوده و مخصوص صاحبان پول و سرمايه نباشد. اما طرفداران جهانيشدن، تصور ميکنند که با مطرح نمودن نتايجي نظير يکپارچگي اقتصادي، بيمرز شدن و يگانگي فناوري کشورها و غالب بودن ايدئولوژي نئوليبرال ميتوانند منشأ علائق مشترک باشند.
طرفداران آموزش عمومي و دولتي اظهار ميکنند که از پيدايش ديدگاه جهاني تاکنون يعني تقريباً از اواسط دهة 90، الحاق تعليم و تربيه کشورها به ساختار جهاني تنها در قالب طرحهاي بينالمللي امکانپذير بوده است. طرحهايي که اساساً تجاري- بازرگاني هستند و با هدف برقراري توافقهاي بينالمللي بازرگاني و سرمايهگذاري طرحريزي شدهاند، نظير توافق نامههاي APEC ،  NAFTA ، MAI   و غيره که همگي واحدهايي از برنامة جامع «فرايند تشکيل مجامع کشورهاي آمريکايي» هستند. اين طرح ها، با وجود ماهيت تجاري خود به آموزش و  پرورش نيز پرداخته و علاوه بر اينکه در مورد سياست هاي آموزشي به طور نامطلوبي تصميمگيري شده، داراي نقاط مشکوک و شبههانگيزي نيز مي-باشد. 
به عنوان مثال در يکي از بندهاي NAFTA و يا GATT آمده است که اگر کشوري به يکي از اين قراردادهاي تجاري بپيوندد و ادارة آموزش و  پرورش کشور خود را نيز تابع قرارداد جهاني سازد، بعداً حق ندارد آن را خارج نمايد ولو اينکه اکثريت مردم آن کشور از آنچه در تعليم و تربيه کشورشان اتفاق بيفتد ناراضي بوده و رأي به خروج ازآن قرارداد بدهند.
منبع: فصلنامه مطالعات راهبردي سياست گذاري عمومي

دیدگاه شما