صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مارکو؛ خبرنگاری که برای بامیانی‌ها مکتب می سازد

-

مارکو؛ خبرنگاری که برای بامیانی‌ها مکتب می سازد

همانند کبوتر سپيد بال نشسته، نفسش را درسينه قيد کرده، چشمان نافذش را به فيته «نوار» که دم درب تعمير کشيده شده  دوخته بود. با ساييدن دم قيچي روي آن فيته گلزدهي خوش خال و رنگ صداي چک چک کف زدن بلند شد ويازدهمين زنگ به صدا درآمد.
اوکه تا آن روز هرگز زير سقف و بالاي چوکي درس نخوانده بود، از جا بلند شد، چند قدم پيش رفت، دسته گل وحشي را که تازه صبحگاه همان روز با انگشتان ترکيده اش از تپه هاي اطراف مکتب چيده بود به پيرمرد سرسفيد که تاهنوز يک سر فيته را در دست داشت تقديم نمود.
نيکبخت همانگونه که لبخند مليحي چون شگوفه نسترن به لب داشت، چشمان بادامي اش را به چشمان آبي آن مرد پير دوخته بود، بالهجه کودکانه اش گفت:» کاکا! کاکا! خوشحالم که براي ما مکتب ساختي و ما بعد از اين در داخل مکتب بالاي چوکي درس ميخوانيم!» 
مارکو نيادو، پيرمرد سر سفيد 64 ساله خارجي درحالي که لبخند سرشار از عشق و شادي به لبانش موج ميزد، با صداي گيرايش افتتاح تعميرمکتب «ميان کاوک» را که در حدود مرزي ولايتهاي باميان، غور و دايکندي موقعيت دارد به جمعيتي که آنجا جمع شده بود تبريک گفت.
وي همانطور که طرف مردان و زنان آفتاب زده اي که گويا سالها رنج گرسنگي کشيده اند دست تکان ميداد افزود» آدمها ميتوانند خوشي هاي زندگي خود را باهم تقسيم کنند، من در زندگي خود آدم خوشبختي بودم؛ خواستم خوشيهاي خود را با شما که در دورترين نطقه باميان زندگي ميکنيد، شريک سازم».
مارکو، زماني به ياد تقسيم نمودن خوشيهايش با ديگران افتاد که در سال 2004 در جشن پنجاهمين سال تولد همسرش «ماريا» در بند امير آمده بود. آن جشن فراموش ناشدني را فيليپو دوستِ «خانم ماريا» کارمند يکي از مؤسسات  «ملل متحد» تدارک ديده بود.
جواد وفا، رييس مؤسسه شهدا، همکار کميته «ارغوشه» که آن پيرمرد سرسفيد و همکارش مصطفي حسيني را همراهي مي کرد گفت:» مارکو نيادو يک ژورناليست است، وي از شهر ميلانوي ايتاليا و داراي يک فرزند پسر مي باشد، اين خانواده سه نفري که هم اکنون در لندن زندگي ميکنند طي 11 سال گذشته خوشيهايش را با شما تقسيم کرده است».
وفا همچنانکه تحت تأثير چهرههاي چروک برداشته، دستان ترکيده و چشمان پر از اميد مردم محل قرارگرفته بود افزود» مارکو اولين مکتباش را در سال 2005 در قريه ارغوشه بند امير، درحدود مرزي ولايت هاي سمنگان، سرپل و باميان اعمارکرد، جاييکه تا هنوز پاي دولت در آن ننشسته است».
مارکو تا آن وقت که دَورش را کودکان دانش آموز حلقه زده بود و براي آنان قلم و کتابچه توزيع ميکرد درحالي که لبخند از رضايت به لبانش موج ميزد گفت» کميته ارغوشه يک کميته کوچک است که تنها 4 نفرعضو دارد که همه اهل ايتاليا و اعضاي يک خانواده هستند، ما اين کميته را ايجاد کرديم تا به دورترين جاها مکتب بسازيم».
وي يک نگاهي به آسمان آبي ميان کاوک انداخته نفس راحت از ته دل کشيده افزود» خانواده ما و دوستم فليپو با جمع آوري سِنت، سِنت دالر ازحدود چهل و پنجاه تن ازدوستانم که همه انسانهاي خوش قلب اند و مي خواهند ديگر انسانها را نيز خوب وخوش ببينند، تلاش مي کنيم با ساختن مکتب خنده و شادي به لبان کودکان بامياني بياوريم».
خبرنگار سرسفيد اشاره به کوههاي سر به فلک کشيده بابا، بند پيتو، کوه عروس و درههاي پرخم و پيچ باميان نموده افزود»  نام کميته ما تنها قريه ارغوشه نيست؛ بلکه ارغوشه به معناي مکتب بسيار دورنيز است، يعني کميته مکتب هاي بسيار دور».
آقاي مارکو پس ازيک مکث کوتاه ادامه داد» ما امروز به اينجا آمديم تا يکبار ديگر دورترين مکتبي را که ساخته ايم به رياست معارف، موسفيدان محل و دانش آموزاني که تا هنوز روي خاک و در دل آفتاب نشسته درس مي خواندند تسليم دهيم».
کاکا غلام حيدر يکي از موسفيدان قريه ميان کاوک مشتاقانه ميپرسد که تاکنون اين خبرنگار پير ايتاليايي چند مکتب در باميان ساخته و چه تعداد دانش آموز در آن درس ميخوانند؛ محمد ايوب اميري سرپرست معارف باميان گفت:» اين يازدهمين مکتب آقاي مارکو و کميته ارغوشه بود که امروز به بهره برداري سپرده شد».
اميري اول يک اشاره به گذشته معارف باميان نموده سپس افزود:» مکتب هاي که پيش از اين با کمک مالي خانواده مارکو ساخته شده عبارتند از ارغوشه، سرقل، کميتي، جولا، چهارده، رسالت، زارين، دره علي، غورآب و سرسراب که همه بصورت پخته اعمار شده است. در اين 11 باب مکتب مجموعأ 3947  دانش آموز درس ميخوانند و توسط 114 آموزگار تدريس مي شوند، بيشتر اين دانش آموزان را دختران خورد سال تشکيل مي دهند».
حسن بيک، مرد خوش قلبي از ولسوالي يکه ولنگ که حدود 55 سال عمر دارد با کله اش اشاره به مرد سرسفيد نموده گفت:» پيش از اين من شنيده بودم که رشد و توسعه يک مملکت با رشد معارف آن سنجيده مي شود، حالا ديدم هرجاي که اين آقا مکتب ساخت، بلافاصله در پهلوي آن سرک و کلنيک نيز اعمار شده است».
او با يک سرفه آهسته سينه اش را صاف نموده اشارهاي سوي بلندي هاي ارغوشه نموده افزود» تازماني که در آن ساحه مکتب ساخته نشده بود، باشندگان آن به اندازه محروم بودند که حتا سرک بايسکيلرو هم نداشتند، اما پس از اعمار مکتب، مردم ارغوشه صاحب سرک، کلنيک، برق وچاهاي آب صحي نيز شده اند».
باميان ولايت آرام، دور ازخشونت داراي طبيعت دل انگيز و زيبا ست، مارکو که هرسال يکبار همراه خانواده اش جهت تسليم دهي مکتباش اينجا ميآيد گفت» همين امنيت، صلحجوي، مدنيت و زيباييهاي اين ولايت سبب شده که ما تاکنون بيش از يک ميليون و هشتصد هزار دالر آمريکايي را صرف مکتب سازي آن نموده ايم».
اين درحاليست که اضافه بر11 باب مکتب، پروژه هاي ديگر آقاي مارکو در باميان بورسيه فرستادن 10 تن از دختران اين مکاتب دردانشگاهاي کابل، ايجاد چهار کتابخانه، ايجاد کورسهاي ارتقأ ظرفيت معلمين، کورسهاي سواد آموزي، کمپيوتر و انگليسي، پروژههاي گوسفنداري و پروگرامهاي توانمندي زنان بوده است که توسط مؤسسه شهداء تطبيق شده است».
اعمارمکاتب در دورترين نقطه هاي ولايت باميان توسط يک خبرنگار خارجي و خانواده اش در ساحاتي تاهنوز ازديد دولت پنهان مانده بود، زمينه ساز ديگر پروژه هاي انکشافي مثل اعمارسرک، کلينيک، کانالهاي آب و دسترسي به برق و انترنت نيزشده است.

دیدگاه شما