صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

زمینه های فرهنگی افراط گرایی

-

زمینه های فرهنگی افراط گرایی

از يازده سپتامبر به اين سو به موازات افزايش اقدامات تروريستي در غرب و تشديد و تداوم افراطگرايي در جهان اسلام، اين پرسش، تقويت گرديده است که آيا خشونت ذاتي اسلام است؟ و يا اينکه راديکاليسم اسلامي و خشونت ورزي برخواسته از قرائت خاصي از اسلام است؟ آيا قضاوت کلي در باره اسلام و جامعه مسلمانان بهره اي از حقيت دارد يا خير؟ يکي از پژوهشگران عرصه اسلام شناسي که در صدد پاسخ به اين پرسش بر آمده است نصر حامد ابو زيد(1943-2010) است. با اينکه چند سالي از نشر اثر  ايشان مي گذرد اما من احساس مي کنم ضمن اينکه  يافته هاي وي به اندازه کافي- حد اقل در جامعه ما - مورد توجه قرار نگرفته، پاسخ هاي روشن و راهگشا به سوالات ما دارد و حتي سياستگذاران ما را کمک مي کند. از اين رو لازم ديدم فشرده اي از تحليل راهگشاي ايشان را با مخاطبان خود در ميان بگذارم.  ابوزيد با نگاهي مقايسه اي به رشد و پويايي اسلام در دو بستر فرهنگي متفاوت حجاز و هند، پيش از رويارويي اسلام و غرب نقش زمينه هاي فرهنگي در جهت دهي قرائت از اسلام را مورد واکاوي قرار داده است. نصر در کتاب « اصلاح انديشه اسلامي» نگاهي مقايسه اي دارد به «گفتمان بنيادگرايانه محمد بن عبدالوهاب» و «گفتمان احياگرايانه شاه ولي الله دهلوي». محمد بن عبد الوهاب (1703-1792) در نجد يا عربستان امروزي و شاه ولي الله دهلوي(1702-1762) در هند، براي احياء مجدد اسلام به انديشه ورزي پرداختند. وجوه اشتراک هردو قابل توجه است، اما وجوه افتراق ناشي از محيط هاي فرهنگي راهبردي و برجسته به نظر مي رسد. درک  مشابه از افول جهان اسلام، زوال سياسي و انحطاط اجتماعي، آنها را بهم نزديک مي کند چنانکه برسميت شناختن دو مرجعيت سياسي و فقهي براي برون رفت از انحطاط، نيز قرابت  نسبي در نسخه نويسي را نشان مي دهد. با اين وجود تفاوت ها، ژرف و تعيين کننده است. بستر فرهنگي نجد يا عربستان امروزي که محمد بن عبد الوهاب در آنجا گفتمان بنياد گرايانه اي خودش را تدوين و از طريق ائتلاف  با محمد بن سعود، تهداب رژيم کنوني را گذاشت، محيطي است با پيشينه باديه نشيني، فرهنگ  و زبان عربي محض، تک آييني؛ بت پرستانه  و سپس اسلام. در حالي که بستر فرهنگي هند، محيط متکثر به لحاظ  تباري، زباني، و ديني است. در هند، اسلام در کنار هندو وبوديسم همزيستي مسالمت آميز را در گذر زمان تجربه کرده و رواداري آن هنوز قابل لمس است. البته که  تجزيه هند و ظهور پاکستان(1947) معلول نارواداري هاي بوده است که هنوز نيز ادامه دارد. اما اين رخداد موجب نمي شود که قرائت شاه ولي الله  به حاشيه رانده شود. تنوع فرهنگي و تکثر مذهبي موجب شده است که قرائت برخاسته از بستر فرهنگي هند، اسلام معتدل و با پتانسيل رواداري و ديگر پزيري را ارائه دهد، در حالي که خوانش شکل گرفته در عربستان، اسلام ديگر ستيز، تحمل ناپذير و قشري را عرضه کرده است. محيط فرهنگي عربستان و خاورميانه حد اقلي، محيطي است که در آن شريعت به عنوان برجسته ترين جنبه فرهنگي توسعه يافته است و ديگر جبنه هاي فرهنگ اسلامي از قبيل، تصوف، عرفان، فلسفه و الهيات به حاشيه رانده شده است. فروکاستن اسلام به شريعت از قرن پنج هجري/ دوازده ميلادي با اتحاد فقيهان و نخبگان سياسي آغاز گرديد و به طرد و حذف ديگر ابعاد فرهنگ اسلامي انجاميد. رويکرد طرد و تحمل ناپذيري در زمان مأمون عباسي(813-833)  در قالب تفتيش عقايد تبلور يافت و بعدا با تکفير ابن رشد(1126-1198)،  اعدام صوفي مشهور حلاج در 910م  و شهاب الدين سهرودي در 1191م شدت و حدت بيشتر يافت. با توجه به چنين زمينه فرهنگي بود، که ابن تيميه منهاي ابن عربي الهام بخش قرائت محمد ابن عبد الوهاب از اسلام گرديد. به عبارت ديگر شريعت بدون عرفان و تصوف به عنوان پاردايم اصلي در نجد هژموني يافت. در حالي که در خوانش شاه ولي الله دهلوي در کنار ابن تيميه به عنوان نماينده راست کيشترين فرقه اسلامي يعني حنبليه، ابن عربي به عنوان نماينده حکمت صوفيانه اسلامي نيز  به صورت پر رنگ حضور دارد.
با توجه به تلفيق تصوف و شريعت در قرائت دهلوي است که شريعت در بوته نقد گذاشته مي شود. دهلوي تقليد( اطاعت کورکورانه از نظريات مکاتب کلاسيک فقهي) را رد و گرايش به اجتهاد را احياء کرد. احياء اصل اجتهاد به او کمک کرد تا از تاريخ راکد پژوهش فقهي عبور کرده بگويد که شکل و قالب شرع متأثر از زمان و مکان است و تنها روح قانون و شرع است که در همه زمانها و مکان ها کار برد دارد. دهلوي با اجتهاد مفهوم مصلحت يا منفعت عامه را از منظر فقه «مالکي» برجسته ساخت. وي تا آنجا پيش رفت که ميان «شريعت» و«حقيقت» تمايز قايل شده،  شريعت را امري تاريخي وابسته به زمان و مکان معرفي کرد و  حقيقت را امر فرا زماني و فرا مکاني. يکي ديگر از تمايزهاي اساسي در گفتمان  دهلوي و ابن عبد الوهاب نحوه تعامل مرجعيت سياسي و ديني است. در گفتمان بنياد گرايانه وهابي وحدت مطلق ميان عقيده ديني و مرجعيت سياسي وجود دارد و هيچ نوع مخالفت و اعتراض سياسي قابل تحمل نيست. از اين رو فضاي ذهني اين نوع اسلام فضاي دو قطبي توأم با تخاصم است. اما در گفتمان دهلوي با اين که مرجعيت سياسي و ديني مکمل همديگر شمرده مي شوند، ولي اين سطح از درهم تنيدگي ديده نمي شود. بدين ترتيب زمينه هاي فرهنگي در فهم و قرئت از اسلام تأثيرگذار است و قضاوت کلي در مورد اسلام و جامعه مسلمانان مبناي علمي قابل دفاع ندارد. با اين وجود راديکاليسم اسلامي و گفتمان بنيادگرايانه وهابي به سه دليل نسبتا مرتبط به هم توان تبارز و جلب توجه افکار عمومي را به عنوان نماينده اسلام دارد: يک؛ حضور پر رنگ زبان و ادبيات عربي در زندگي روز مره، مناسک ديني، متون مذهبي و حتي علمي جامعه مسلمانان. دو؛ وجود اماکن مقدس مذهبي و زيارتگاههاي چون مسجد الحرام، مسجد النبي و فريضه حج،  فرصت ويژه اي را در اختيار گفتمان بنياد گرايانه، قرار داده است تا خود را به عنوان ام القراء و مرجع نهايي اسلام وا نمود کند. سه؛ خشونت ورزي راديکاليسم اسلامي در مقايسه با گفتمان اصلاح طلبانه و روادارانه اسلامي، توان مانور رسانه اي و تبليغاتي گسترده دارد.

دیدگاه شما