صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ویرانگری زبانی رسانه‌های دیداری و شنیداری

-

ویرانگری زبانی رسانه‌های دیداری و شنیداری

رسانهها رکن چهارم قدرت در جامعه است که در ذهنيت سازي، کنترول، پرورش افکار عمومي  و مسير دادن جامعه نقش مستقيم و چشم گيردارد. در عصر ما که عصر اطلاعات و دنياي رسانه است، اين قدرت روز به روز بيشتر و بيشترميگردد. رسانههاي هر کشوري به اساس منافع ملي آن کشور فعاليت مي نمايد؛ازين رو در نظر گرفتن منافع فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و... براي رسانهها امري ضروري است. گذشته از اينکه رسانهها رسالت اطلاع رساني را دارد، رسالتهاي ديگري نيز دارد که بايد در نظر گرفته شود و آن کمک براي بهبود فرهنگ، زبان، هويت، تاريخ و... ديگر بخش هاي اجتماعي است که تارو پود اجتماع با آن تنيده شده است. مجرييان رسانهها نيز مسووليت دارند که در مسيري حرکت و فعاليت نمايد که ارزشهاي جمعي مردم در آن حفظ و نگهداري شود.
حال اين پرسش مطرح است که  رسانهها و رسانهگري در افغانستان به کدام راه روانند؟ رسانههاي کشور ما در حفظ ارزش هاي موجود در جامعه ما کار کرده و کار مي کنند؟ و  نطاقان به چه ميزاني رسالت زبانيشان را انجام مي دهند؟
در اين کوتاه نوشته به صورت خيلي گذرا، نيمنگاهي به مجرييان رسانههاي ديداري و شنيداري، و زبان آنان در رسانهها پرداخته ميشود. رسانه و رسانهگري در افغانستان با وجود فرصتهاي خيلي خوب، رشد چشم گيري از نظر کيفي نداشته است؛ هرچند از لحاظ کمي رشد و گسترش رسانههاي ديداري، شنيداري و چاپي فوق العاده بوده است؛ اما بازار کميت اين رسانهها چندان قوي و پُرمايه نيست.
مجرييان رسانههاي ديداري و شنيداري و دانايي زباني شان در رسانههاي افغانستان واقعا نگران کننده است. تعداد زيادي از گويندگان رسانه هاي ديداري(تلويزيون) و شنيداري(راديو) دست به ويرانگري زبان مادري زده اند؛ از اين سخن خود آنان نيز شوکه ميشوند و به خشم ميآيند؛ چون بخش اعظم از آنان ناخودآگاه در مقابل زبان مادري قرار گرفتند و خودشان هم نميدانند. بيخبر از اينکه ناخواسته با زبان شان به ستيز برخاسته اند. به کار گيري واژگان اين نطاقان در رسانههاي ياد شده، سخت دردآور و تاسف بر انگيز است. روزي راديويي را گوش مي کردم   که جريان مکالمه مجري برنامه با شنونده بود، بخش از آن گفتگوها از اين قرار بود: «هَلو! جور به خير! سلامت باشيد. پارتنر تخنيک هم با بلندکردن موزيک سلام ميرساند. خواهر عزيز! پروگرام «گفتگو با مردم» است. اين بار ما يک موضوع سوشيل را انتخاب کرديم که «زنان و اجتماع» است. بفرمايين آيدياي تان را با ما و شنوندگان شريک سازيد. هَلو! صدايمه ميشنويد. اوه! ماي گاد. ارتباط ما فيلد شد. دوست عزيز دوباره تراي کنيد که با ما کنکت شويد. دوستان عزيز! تايم پروگرامهاي رادويي ما چنج شده است. به سراغ شنوندهي ديگر مي رويم. هَلو! بفرمايين برنامهي گفتگو با مردم است. شما بگويين که زنان در جامعه چقدر اکتيف هست؟» پس از شنيدن ديدگاه شنونده، مجري برنامه با صداي سرشار از طنين و تموج «باي باي» گفت.
در اين مکالمه کوتاه چند تا واژهي بيگانه مي بينيد؟  اين نمونه، تنها معيار انتقاد من نيست. شما همين لحظه راديوي تان را روشن کنيد و گفتگوهاي مجرييان اين راديوها را گوش کنيد. ببنيد که چقدر از واژگان که به کار ميگيرند، از زبان مادري ما است؟! شايد پس از اين کار دلتنگ شويد و براي تان غمبار باشد اين همه استفاده از  واژگان بيگانه  به جاي  زبان مادري.
حالا سخن اين است که چرا مجرييان برنامهها چنين بيمهابا اين همه واژگان زبان بيگانه را بکار ميگيرند؟ بخش اعظم از مجرييان تصور ميکنند که با بکارگيري واژگان انگليسي، فرانسوي و... خيلي مدرن و چيزفهم به نظر ميرسد. براي اينکه دانش و توانايي خود را براي ديگران نشان دهد، بيوقفه واژگان بيگانه برزبان مي آورند و به  اين صورت براي مخاطبان  مي فهماند که من چنين فن بيان دارم، مهارت دانش من تا بدين جا است و خيلي هم مدرن هستم. ادا نمودن واژگان به صورت غير طبيعي و کشدار يا به عبارت ديگر با طنين و تموج تلفظ نمودن نيز همين امر را در بر دارد. با کشدادن واژگان و تلفظ عجيب و غريب آنها، مجريان توانايي زباني و فن بيان خودش را براي ديگران به نمايش مي گذارند. فکر ميکنند که با اين نوع اداهاي زباني شان، اوج مهارت زباني را دارا هستند و کسي به پاي آنان نميرسند. بنده طرفدار خط کشي و قطبي سازي نيستم ولي منصفانه اين است که بيشتر بانوان در باطنين و تموج اداکردن و غيرطبيعي ادا نمودن واژگان خيلي علاقهمند اند و بيشترچنين ميکنند.
کاربرد بيحد و مرز واژگان زبانهاي ديگر در ترکيب جملههاي زبان مادري و غيرطبيعي ادا نمودن واژگان زبان مادري، هيچ گاهي بيانگر آگاهي، دانايي و توانايي ما نيست؛ بل نشانگر پايين بودن ظرفيت دانشي، ناتواني و خودباختگي ماست. چهارتا واژهي انگليسي در ترکيب جمله زبان مادري آوردن، دانش و فرزانگي ما را به نمايش نميگذارد؛ بلکه حکايت از کمسوادي وبي سوادي ما دارد. با اداهاي عجيب و غريب تلفظ نمودن واژگان زبان مادري، ربطي به فن بيان و مهارت زباني ندارد؛ ولي بيخاصيتي و بيظرفيتي بکارگرينده را به خوبي نشان ميدهد. تصور ميکنيم که با اداهاي ديگران در آوردن بسيار باسواد، آگاه و دانشمند ميشويم؛ بي خبر از اينکه با اين مهارتها خيلي هم دور و بيگانههستيم. اين منصفانه نيست که واژگان زبان مادري را که با خون و گوشت و پوست ما تنيده شده است، به کنار اندازيم و به جايش چهار تا واژهي که معنايش را خود ما هم خوب نميفميم، در مکالمهي خود بکارببگيريم و به خورد ديگران بدهيم. اين کار اوج خودباختگي و بيگانه شدن است. بيمايگي و ضعف اخلاق، تعهد و دانايي ما با اين کار روشن ميگردد.
اخلاق رسانهي يک امري دروني است که پيوند گسست ناپذير با ارزشها و هنجارهاي اجتماعي دارد. زبان مادري يکي از ارزشهاي اجتماعي و داشتههاي پربار فرهنگي جامعهي ما است که هويت تاريخي ما در بستر همين زبان ثبت شده وبه روزگار مارسيده است. آيندگان نيز مثل ما گذشتهي شان را با همين زبان ميشناسند؛ اما اگر روند گفتگوي مجرييان برنامههاي راديو و تلويزون به همين صورت به پيش برود نسل آيندهي ما با زبان اصيل مادري غريب و بيگانه خواهد ماند؛ چون تعداد زياد از گويندگان زبان از اين رسانهها واژگان بيگانه وعجيب و غريب را فرا ميگيرند و به سبک مجري يي «اوه ماي گاد» سخن ميگويد.
زبان آنان يک زبان ترکيبي به نام «فارانگليس» خواهد بود؛ يعني يک ترکيب ناجور و بي ربطي از فارسي و انگليسي. کاربرد واژگان بيگانه در بين ترکيب زبان مادري و غير طبيعي ادا نمودن واژگان زبان مادري، شگرد و مهارت رسانهي نيست؛ بلکه ويرانگري زبان مادري است. بيهويت شدن سند مدرن شدن ما نخواهد بود. و در اين جا سخن را با کلام از عارف عابد به پايان ميبرم و آن اينکه:« يک ملت زماني زنده است که فرهنگش زنده باشد و يک ملت زماني ميميرد که فرهنگش بميرد». اميدوارم که ديگر فرهنگ کشي و زبان کُشي نکنيم.

دیدگاه شما