صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

صلح و ضرورت رویکرد نو در عرصه آموزش های علوم دینی

-

صلح و ضرورت رویکرد نو  در عرصه آموزش های  علوم دینی

تآمين صلح به عنوان يک نياز بنيادين در دنياي اسلام و از جمله در افغانستان نيازمند تحولات اساسي در رويکردهاي آموزشي در دو سطح عالي و ابتدايي است که با تزريق ايده هاي صلح مدارانه و زندگي مسالمت آميز، ذهنيت و تفکر صلح انديش را درکليه عرصههاي حيات اجتماعي خلق و نهادينه نموده و حيات صلح آميز اجتماعي را براي دراز مدت تضمين نمايد. سطوح عالي آموزش که مسئوليت خلق و ايجاد تفکر و ايده هاي سامان بخش اجتماعي را به عهده دارد، تاثير گزار ترين مولّفه اي است که عقبه هاي تيئوريکي جنگ و صلح را ساخته و زمينه عملي آن را تمهيد مي نمايد.
اصولا جنگ و صلح در افغانستان بيشتر از منظرآموزه هاي شريعت و با تکيه بر محورهاي ديني و مرجحات تيوريک شريعت به عمل پيوسته و به عينيت مي پيوندد. هرچند که در پس منظر واقعيت هاي عملي آن، گرايش ها و خواست هاي غير ديني جايگاه نخست را دارا بوده و در شعله ور کردن جنگ و صلح بمثابه عامل اصلي و تعيين کننده احراز موقعيت نموده است، ولي استدلال پذير نمودن پديده جنگ و صلح و  اقناع نيروهاي درگير جنگ و صلح تنها و تنها با آموزه ها و استدلال هاي شريعت صورت پذير و عملياتي مي شود.
بنابراين تبيين و باز نمايي جايگاه صلح و زندگي مسالمت آميز انساني در آموزه هاي تيوريکي شريعت و دانش فقه از اهميت فوق العاده و راهبردي برخوردار مي باشد. در اين عرصه، ضرورت است که رويکرد آموزش دانش فقه در سطوح عالي و آکادميک، مورد توجه، تحول و باز نگري عميق مجتهدانه قرار گرفته و مرزهاي دقيق جنگ و صلح را تبيين و اصالت و اولويت صلح را بصورت مستدل، علمي و متشرعانه بازنمايي نموده و در لايه هاي مختلف اجتماعي تزريق و نهادينه نمايد.  دانش رسمي فقه نسبت به جنگ و صلح موضع آخرت گرايانه اي اتخاذ نموده و برهمين اساس به داوري جنگ و صلح در حيات اين جهاني بشر نيز پرداخته است. بعنوان نمونه گزاره هاي کلامي که موقعيت انسانها را در دنياي واپسين مورد سنجش قرار مي دهد، در لايه هاي دروني فقه ريشه دوانده و احکام آخرتي را بمثابه مکلفيت هاي اين دنياي مورد توجه و تاکيد قرار داده است. احکام انسان هاي غيرموحد، مشرک، کافر و مانند آن که ذاتا در سراي ديگر مورد داوري و سنجش قرار مي‏گيرد، در دستگاه فهم و درک فقيهانه حضور جدي يافته و با تفسير همراه با ذهنيت هاي آلوده به گرايش ها و تعصبات فرقه اي،  مذهبي، نژادي، سياسي و روان پريشانه انساني ناشي شده است، روابط اجتماعي را به تيره گي و خشونت کشيده است.
رويکرد کلامي و آخرت گرايانه به فقه شايد يکي از بزرگترين و پيچيده ترين مساله تاريخي در تاريخ اسلام و همين اکنون کشورهاي اسلامي است که در پرتو رهنمايهاي تيئوريکي آن، هزاران هزاران انسان، حيات و زندگي شان را از دست داده اند. خشونت هاي که گروه هاي بنياد گرا در جهان و بخصوص در دنياي اسلام راه اندازي کرده اند، دقيقا در محوريت مفهوم و اژه هاي کفر و شرک  و با پشتوانه هاي تيوريکي دانش فقه، بصورت خونبار و وحشتناکي درحال اجراء مي باشد. بربنياد همين ديدگاه و رويکرد است که حقوق بنيادين بشري هم چون؛ حق صلح، حق حيات، حق آزادي و حق کرامت انسان، به سهولت و سادگي تمام قابل سلب دانسته شده و به کشتار، سرکوب، خشونت و بي حرمتي به انسان ها بمثابه گزاره هاي تکليف گرايانه فقهي و شريعتمدارانه  به مرحله اجرا گذاشته مي شود. و از سوي ديگر اجراء چنين احکام و ساير احکام فقهي را فقط و فقط در راستاي ايمن سازي از عقاب و عذاب اخروي به سر انجام رسانده مي شود.
در چنين رويکردي، فقه و احکام حقوق اسلامي براي سامان دادن به روابط اجتماعي و تامين زندگي مسالمت آميز و صلح مدارانه و رعايت اصول حقوقي، جهت گذاري نشده است بلکه بربنياد پيش فرضهاي کلامي در صدد کشف مومِّن از عذاب الهي مورد تحليل، ارزيابي و در نتيجه فتوا و صدور حکم حقوقي قرار گرفته است. دانش رسمي فقه نتوانسته است که گزاره هاي حقوقي شريعت را براساس حقوق و امتيازات ذاتي انسان صورت بندي نموده و انسان را به دليل انسانيت او داراي حق صلح، حيات، آزادي، کرامت و ساير حقوق انساني به شمار آورده و فارغ از دسته بندي هاي کلامي کفر و مسلمان، مشرک و موحد، غالي و ناصبي، شيعه و سني و مانند آن، حقوق و تکاليف معطوف به تنظيم روابط اين جهاني و دنيايي شان را رجحان بخشيده  و به رسميت بشناسد.
آخرت گرايي در دانش فقه سبب شده است که احکام و هشدارهاي آن جهاني متون شريعت بصورت برجسته و داراي اولويت اصلي بمرحله عمل و اجراء گذاشته شده است. در نتيجه ي اين رويکرد، حقوق و امتيازات ذاتي و خدا دادي انسان که براي تنظيم و سامان مند نمودن زندگي و حيات اجتماعي اين موجود در نظر گرفته شده، مورد غفلت واقع شده است. اصول و قواعد لازم حقوقي، اصل کرامت و حرمت ذاتي انسان فارغ از دسته بندي هاي کلامي که در منابع اصلي شريعت تسجيل گرديده و براي زندگي مسالمت آميز و صلح  مدارانه بشري تمهيد شده است، مورد توجه و تحليل جدي و اثر گذار واقع نشده است. ازهمين روي مکتوم نگهداشتن اين مساله و به سکوت گذراندن آن، فجايعي عظيم و دهشت زا را در جهان اسلام پديد آورده و به همين دليل صلح و زندگي مسالمت آميز در تاريخ مسلمانان، پديده اي غريب و نا مآنوس باقي خواهند ماند.
برهمين اساس ضرورت است تا تحول عميق و بنيادين نسبت به تحکيم و اولويت دادن به صلح و زندگي مسالمت آميز در رويکردهاي آموزشي سطوح عالي فقه و دانش فقاهتي ايجاد گرديده و تمامي مراکز، نهادها و مدارس علمي علوم ديني براساس پاليسي «اصل صلح» تجهيزگردد. در همين راستا طرح مباحث جدي در زمينه تفکيک آموزه هاي آن جهاني و اين جهاني متون شريعت، رجحان اصل صلح و زندگي مسالمت آميز در درون جوامع مسلمان و غير مسلمان نيز صورت گرفته و به صورت گفتمان مستدل و با عقبه هاي اجتهادي قدرتمند، اصالت صلح و زندگي حقوق مدارانه را در تمامي لايه هاي اجتماعي تزريق گرديده و آينده صلح و زندگي پرمداراي انساني تضمين گردد. در اين راستا ضرورت است که حکومت افغانستان بسترهاي انساني، امکاناتي و تجهيزاتي را تمهيد نموده و بخش از هزينه هاي جنگ را براي ايجاد صلح پايدار به مصرف برساند.
ظرفيت هاي فوق العاده و قابل توجّهي در متون ديني وجود دارد که  با تغيير رويکردها و پيش فرض هاي اجتهادي مي توان به نظام حقوقي و اجتماعي صلح مدارانه اي دست يافت که تنظيم روابط مسالمت آميز و صلح مدارانه را به‏ دور از پيش داوريهاي کلامي و ايدئولوژيک، بعهده بگيرد. در همين راستا تحول بنيادين و راهبردي در نحوه آموزش سطوح عالي دانش فقهي ضروري بوده و مسئوليت حکومت در جهت ايجاد اين تحول نيز بيش از هرزمان ديگر لازم و ضروري مي باشد.

دیدگاه شما