صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

روز جهانی کارگر؛ روز دادخواهی کارگری

-

روز جهانی کارگر؛  روز دادخواهی کارگری

تاریخچه روز جهانی کارگر
روز جهانی کارگر یکی از روزهای رسمی جهانی است که منشأ آن دادخواهی و روندهای عدالت‌طلبی است. این روز، روز کارگرانی است که عرق پیشانی و دست‌های پر آبلۀ شان، دسترخوان ما را نان و نمک پر می‌کنند. خانۀ ما را مفروش به فرش و تن ما را ملبس به لباس و ارتفاع خانه‌های ما به ارتفاع زخمه‌ای کارگر.
تاریخچه روز جهانی کارگر به 131 سال پیش برمی‌گردد. کارگران در اول ماه مه 1886 میلادی برای دادخواهی حقوق‌شان دست به شورش مدنی زدند. کارگران در این روز نه تفنگ بر دست گرفتند، نه تبر بر شانه و نه شمشیر بر کمر؛ بلکه فریاد حق‌خواهی‌شان را در یک هماهنگی موزون و موسیقیایی اعلام کردند که ساعت کاری را از 14 ساعت به 8 ساعت تقلیل بدهند و شرایط کاری کارگران انسانی شوند و ورود به اتحادیه‌های صنفی کارگری مجاز باشند.
تز هشت ساعت کار که اکنون در تمام قوانین کار در دنیا رایج است، مرهون چنین جنبش‌های مدنی کارگری است. خواه این تز، از شورش مدنی و دادخواهی اول ماه می 1886 ناشی شده است یا خیر، مهم این نقطه است که آن روز، آن خاستگاه مدنی، آن روز عدالت طلبی کارگران در شهر شیکاگو در یک فراخوان مشترک تبدیل به فریادی در گلو بغض کرد و در آسمان شهر شیکاگو در برابر شلیک پولیس منتشر شد.
آن روز کارگران در خیابان‌های شیکاگو دادخواهی کردند، اما پولیس دادخواهان را به خون کشیدند و کارگران را به تیر بستند و برخی از آنان را زندانی ساختند و بعضی را اعدام کردند تا دادخواهی و احقاق حق را از سامانۀ زندگی مدنی کارگرها برچینند، اما عدل و داد، چون آفتابی است که بر تاریکی پیروز است. فریادهای خیابانهای شیکاگو نه تنها محکوم به نابودی نشدند، بلکه در سال 1919 یعنی 33 سال بعد سازمان بین‌المللی کار بر اساس معاهدۀ «ورسای» در تشکیل مجمع عمومی سازمان ملل متحد هویت یافت و مطابق توافقنامۀ بین سازمان بین‌المللی کار و سازمان ملل متحد در سال 1946 به صورت کارگزار تخصصی «کار» و کارگزار در راستای «کار» در بدنۀ سازمان ملل متحد پیوست تا ضمانت اجرای «کار»، «کارگر» و «کارفرما» و ابعاد حقوق بشری کار را تضمین کند.
اگر آن روز خون کارگرها در خیابان‌های شیکاگو سنگفرش خیابان را رنگین کرد، اما این خون‌ها مثل چشمه، مثل جوشش جوشید و کارگران و عدالت طلبان را در تمام دنیا وارد یک جریان واحد صنفی ساخت؛ لذا از 1886 به بعد روز جهانی کارگر وارد ادبیات اجتماعی، حقوقی و سیاسی گردید.
همچنین در سال 1889 یعنی 128 سال پیش کنگرۀ بین‌المللی کارگران در شهر پاریس فرانسه، به پیشنهاد نمایندۀ کارگران امریکا روز اول ماه مه را به عنوان روز جهانی کارگر برگزید. به تعقیب آن، کارگران دنیا در کشورهای مختلف دست به اعتصاب و تظاهرات گسترده زدند و خاطرۀ کارگران مقتول، اعدام شده و زندانی شدۀ شیکاگو را زنده نگه داشتند.
امروزه روز اول ماه مه در سطح گیتی گرامی داشته می‌شود تا به پاس خواست‌های عادلانۀ کارگران شیکاگو، این روز را گرامی بدارند و از حقوق کارگران دفاع کنند.
جامعه کارگری افغانستان
جامعۀ افغانستان، جامعۀ کارگری هستند؛ چون طبق آمار وزارت کار افغانستان به تاریخ 2 ماه مه 2014 میلادی، از جمعیت 27 میلیونی افغانستان حدود 60 درصد در مزارع مشغول به کار هستند. در حالی که به گفتۀ همین وزارت، کارگران مزارع از عرق جبین و دست‌های ترکیدۀ کارگریشان در مزارع، پولی به دست نمی آورند. این کار، تنها بخش 6 درصدی مردم را از مرگ و نیستی نجات می دهند و رمق حیات در بدنشان تزریق می‌کنند.
همچنین آماری که از سوی همین وزارت در اوائل سال 2014 میلادی ارائه شده است، از تعداد 4 میلیون بیکار تعداد 800 هزار به صورت بیکار مطلق هستند، بقیه در هفته‌ای کمتر از 40 ساعت کار می کنند.
بر اساس گفتۀ وزارت کار افغانستان در سال 2014، سازمان بین‌المللی کار در یک تحقیق اعلام کرده است که خود اشتغالی و بیکاری پنهان در افغانستان در سال 2013 به 59 درصد رسیده است. این وضع طوری است که افراد در این نوع فعالیت مزدی دریافت نمی‌کنند.
طبق آمار ارائه شده از سوی وزارت کار از قول صندوق حمایت از کودکان افغانستان، در حدود 30 درصد از کودکان در افغانستان کار می کنند. در حالی که برابر اسناد مورد پذیرش ملل جهان، کار کودک جایز نیست.
تاریخچۀ جنبش‌های کارگری در افغانستان
افغانستان، سرزمین عبوس، عقیم و سنگ. در سنگستان گلی نمی‌روید. در سنگ، چشمه نمی‌جوشد و درخت قد نمی‌کشد. افغانستان، سرزمین سنگستان، در سنگستان صدایی از پشت نفس‌های گل ابریشم نمی‌آید و جامعه به پویایی، تشکل‌های صنفی، هویت‌های صنفی، ماهیت‌های جمعی و سندیکاهای کارگری شکل نمی‌رسد.
در افغانستان، تاریخ، محکوم است. تاریخ این سرزمین همواره با کلمۀ «محکومیت» مردم با واژۀ «رعیت» نوشته شده و «حکومت» و «حاکمیت» «حاکم» بر «رعیت محکوم»؛ این بوده است سهم مردمی که از پله‌های متروک زندگی در قعر حزن‌آلود کارگری محکوم شده است.
افغانستان، سرزمینی که همواره سیستم‌های پولیسی بر آن حاکم بوده است؛ از این رو در سیستم‌های پولیسی چنینی، اتحادیه‌های صنفی آن‌گونه که نقش پویا و زنده را بازی کند هویت نیافته است.
کارگران افغانستان، چهره‌های خاک گرفته، دست‌های آبله و پاهای ترکیده و روح‌های ناسور از حرمان. جمعیتی محروم از حقوق بشری، زخم بر شانه و تاول بر دل. نشان کارگر در افغانستان، «بیل» است و «زنبیل»، «تناب» است و «داس». با این حال، هرگاه به مطالعۀ جنبش‌های کارگری در این سرزمین بپردازیم، رگه‌های خیلی کم‌عمقی را مشاهده می‌کنیم که هریک از آن را با هم مرور می کنیم:

  1. تا آنجا که مطالعه نشان می‌دهد اولین ریشه‌های جنبش کارگری افغانستان به دهۀ چهل خورشیدی و آغاز دهه پنجاهم با شعار طبقه کارگر می‌رسد. بی‌گمان حزب دموکراتیک خلق افغانستان سهمی فراوان در جنبش طبقۀ کارگر داشته است. به طور مثال می‌توان به اعتصاب چهل روزۀ کارگران نساجی گلبهار در سال 1347 خورشیدی اشاره کرد که این اعتصاب به زندانی شدن رهبری اعتصاب منجر شد.
  2. یکی دیگر از رگه‌های جنبش کارگری افغانستان معطوف به راهپیمایی کارگران نفت و گاز شبرغان است. کارگران در این راهپیمایی نزدیک به پنجصد کیلومتر مارش کردند تا فریاد تشکل‌های صنفی کارگری را اعلام کنند.
  3. یکی از مظاهر دیگر جنبش‌های کارگری افغانستان، همایش تاریخی کارگران در سال 1352 به مناسب اول ماه می در چهارراه هوتل پلازای کابل بوده است که به نام همبستگی کارگران جهان و قیام ستمکشان علیه ستمگران به نمایش گذاشته شد.
  4. آشکاراترین مراحل بنیادهای جنبش کارگری بعد از رویداد ثور 1357 است. دراین دوره، مفاهیمی چون کار، کارگری و جنبش‌های کارگری وارد ادبیات سیاسی، اجتماعی کشور شد. در همین دورۀ تاریخی اتحادیه‌های مرکزی کارگران افغانستان ایجاد شد. نمایندگی آن در ولایات کشور کارگران افغانستان را وارد تشکل صنفی ساخت. مطالبات و خواسته‌های اتحادیه صنفی کارگری دهۀ پنجاه خورشیدی عبارت بودند از بسیج کارگران به‌منظور تامین خواسته‌های صنفی و حقوق کارگری، رشد مهارت‌های مسلکی و تخصصی، تشدید کارهای تولیدی، فعالیت‌های فرهنگی و مشارکت آن‌ها در دفاع از دستاوردهای ثور؛ اما اینکه این‌گونه روندهای کارگری تا چه میزان به تحقق اهداف و آرمانه‌ای حقوق کارگران دست یافت؟ جای پرداختن به آن در اینجا نیست.

کارگر یک «خط» است؛ خطی که دیوار مرز کارگر و کارفرما را شکل می دهد. در این شکل و در این ساخت، کارگر همواره استثمار می‌شوند. کارگران در گوشه و کنار افغانستان و جهان حقوق شان مورد دستبرد و تعرض قرار می‌گیرند. این حالت، در افغانستان بیشتر است؛ زیرا تشکل‌های و سندیکاهای کارگری منسجم صنفی کارگری موجود نیست؛ لذا فریادشان در گلو خفه می‌شوند و صورت‌شان از سیلی سرخ و قلب‌شان مثل برگ‌های درخت در پاییز برگ‌ریزان.

دیدگاه شما