صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

پوپولیسم؛ خطری برای نظم موجود

-

پوپولیسم؛  خطری برای نظم موجود

مقدمه
پوپوليسم يا عوامگرايي يکي از آفت هايي است که تقريبا در هر جامعهاي وجود دارد. عوامگرايي به دليل تضاد با منطق و عقلانيت و متکي بر احساسات عوام اولين چيزي را که نشانه مي گيرد، نظم عمومي است نظم عمومي به هر ميزاني که حاکم باشد، به نفع عموم است است. اما پوپوليسم احساسات انباشته شدهاي بخشي از جامعه است که همگان را متضرر ميکند؛ زيرا نظم را از بين ميبرد.
ورود گلبدين حکمتيار به کابل با هياهوي بسيار و افراد مسلحي سوار بر وسايط نقليه مدرن و يکسان، يکبار ديگر نمايشهاي پوپوليستي دهه هفتاد را در خاطرهها زنده کرده و بر نگراني عمومي در ميان شهروندان کابل دامن زده است. اگرچه سالي يکبار در سالگرد شهيد احمدشاه مسعود طرفداران جمعيت اسلامي در شهر کابل به نمايش قدرت متکي بر سلاح و خشونت ميپردازند و بدين ترتيب حس نوستالوژيک هواداران خود را  ارضا ميکنند؛ ولي در سالهاي گذشته خوبياش اين بود که رقيبي براي آنان در شهر کابل نبود و مردمي خسته از جنگهاي داخلي فقط يک يا دو روز نظاره ميکردند و به زودي اين کف روي آب فرو مينشست. اينک با ورود رهبر حزب اسلامي به کابل و نمايش قدرت، به نظر ميرسد که رقيب ديرينه حزب اسلامي يعني جمعيت اسلامي نيز به چنين نمايشهايي براي اثبات قدرت خود در آينده رو خواهد آورد. در چنين وضعيتي تقابل ميان دو نيروي متخاصم مسلح به وجود خواهد آمد و اولين سامانه زندگي شهروندي را که تا حدودي شکننده هم هست، از بين خواهد برد و آن نظم موجود است. حال پرسش اين است که آيا افغانستان به دهه هفتاد بر ميگردد و کابل يکبار ديگر صحنه تاخت و تازهاي گروههاي مسلح خارج از چوکات حکومت خواهد شد؟ اين مقاله در پاسخ به همين پرسش است که خود برخاسته از نگرانيهاي عمومي مردم در روزهاي اخير است.
پوپوليسم چيست؟
پوپوليسم(Populism ) به معناي باورداشت تقديسگونه به ملت و يا خلق در برابر نخبگان است که از سوي شورشيان يا سياستمداران مردم فريب و جنبشهاي چپ مورد استفاده قرار ميگرفته است. به گفته داريوش آشوري، دانشمند ايراني در کتاب آموزش دانش سياسي که پوپوليسم را به مردم باوري ترجمه کرده است، بر اساس آموزههاي پوپوليستي عدهاي خواست مردم را عين حق و اخلاق ميدانند و آن را بر هر ميکانيزمي ديگر مقدم ميدارند. اين شيوه تفکر با روش بسيار ساده، فضايل مردم را چنان مقدس ميسازد که آن را در برابر هر نوع عقلانيت و خردگرايي قرار ميدهد و به زودي تبديل به تابو ميکند. اين برداشت صرفا به خاطر تحريک مردم و پيشبرد اهداف خاص سياسي است و هر آنچه غير از خواست مردم است در نظر عامه، فاسد و خلاف اصول انساني و منافع عمومي جلوه ميدهد.
ريشههاي پوپوليسم به لحاظ تاريخي مانند هر انديشه افراطي و چپي ديگر به روسيه قرن نوزده بر ميگردد. در دهه 1860 ميلادي از ميان روشنفکران تندرو روسي گروهي ظهور کرد که نارودنيکها يا مردم باوران ناميده ميشدند. آنان منتقد تفکر خطي پيشرفت بودند و بر اساس تئوري نارودنيکها روسيه بدون آن که به سرمايهداري برسد، ميتواند به طور مستقيم به سوسياليسم برسد. راهکار آنان اين بود که از ميان رونق دادن به کمونهاي روستايي ميتوان به کمونيسم جهاني دست يافت. به همين خاطر دانشجويان و افراد تحصيل کرده را به روستاها فرستادند تا از طريق تشويق دهقانان و کارگران به انقلاب زمينه انقلاب جهاني و زندگي اشتراکي را فراهم کنند.
پس از روسيه در ميان انقلابيون آمريکاي لاتين همگام با ورود انديشههاي چپ در اين منطقه، انديشههاي پوپوليستي نيز رسوخ کرد. تقريبا همهي انقلابهاي کارگري در آمريکاي لاتين با تکيه بر پوپوليسم به وقوع پيوست و همچنان توجه جهان را به خود جلب کرد.
پوپوليسم در کل به معناي نوعي مزاج کوتاه مدت عوام است که زمان طولاني ندارد و به دنبال راضي نگه داشتن هواداران براي امروز و فردا و در نهايت چند هفته است. به عبارت ديگر پوپوليسم به عنوان يک ايدئولوژي مانند ايدئولوژيهايي چون انارشيسم و فاشيسم است که داراي خصوصيات عمومي است که ممکن است در تمام جوامع بشري وجود داشته باشد؛ اما ريشهها و عوامل در هر کشوري متفاوت از جاهاي ديگر است. به عنوان مثال در يک کشور ممکن است قوميت ريشه اصلي پوپوليسم باشد و در کشوري ديگر فقر و تنگ دستي و در کشوري ديگري فقر فرهنگي و اخلاق عمومي.
ريشهها و ويژگيهاي پوپوليسم جهادي
در افغانستان نيز عوامل مختلفي ميتوان براي پوپوليسم برشمرد. مهم ترين عوامل عام پوپوليسم در افغانستان، مسايلي چون فقر اقتصادي، فقر فرهنگي، فقر تاريخي، کمبود احساس شخصيت جمعي و تقابل هويتهاي متکثر و شکل نگرفتن سرمايههاي نمادين ملي هستند. اما به طور خاص پوپوليسم جهادي عوامل مخصوص به خود را دارد.
پوپوليسم جهادي نوعي عوام گرايي منحصربفردي است که در طي دهه هفتاد در پي تقابل گروههاي مجاهدين و شعله ور شدن جنگهاي داخلي به وجود آمده است. در اين نوع عوامگرايي که نوعي فريب دادن افکار گروههاي حامي است، سياستمداران،  سردمداران جهادي و قدرتمندان قومي، با به نمايش گذاشتن ساز و برگ نظامي و تيپ خاصي از افراد مسلح وابسته به خود، در پي اغواي افکار عمومي و شخصيت بخشيدن کاذب به بخشي از جامعه تحت قلمرو خود هستند و با هويت بخشيدن کاذب به کتله خاص و قوم خاص، ميخواهند بقاي خود را حفظ کنند. در دهه هفتاد هر يک از گروههاي جهادي متعلق به هر قوم و يا هر سمت و کتله سياسي خاص، داراي تيپ شخصيتي خاص و داراي حتي لباس و يونيفورم خاص بودند. حتي نوعي فرهنگ و اصطلاحات مخصوص به خود را داشتند و ارتباطات شان با همديگر متفاوت از همه عناصر ارتباطي کليت جامعه بودند.
به عنوان مثال نوستالوژي کلاه پکول که تداعي گر احمدشاه مسعود است و يا لنگي که يادآور خاطره طالبان و کاپشن خاص آمريکايي که يادآور قومندانان معروف حزب وحدت در غرب کابل هستند، نوعي خاصي از تيپ بخشيدن و هويت بخشي به بخشي از جامعه و مبتني بر يک انگاره پوپوليستي و نمادهاي پوپوليسم جهادي است.
مهمترين ريشههاي پوپوليسم جهادي، ايدئولوژي جهادگرايي، نوستالوژي برتريجويي مسلح، قومندان منشي افراد متوسط يک گروپ مسلح و اقتدارگرايي نهفته در ذهنيت عمومي رهبران جهادي است. رهبران جهادي با تکيه بر آموزههاي تاريخي قومي و با استمداد از خاطرههاي تاريخي صدر اسلام و شباهتسازي با فرماندهان زمان پيامبر، ميخواهند حضور خود را در جامعه تثبيت کرده و در معادلات سياسي و نظامي کشور نقش داشته باشند.
مهمترين مشخصه و ويژگي پوپوليسم جهادي، برنتابيدن نظم عمومي و به خصوص نظم دولتي که ناشي از بروکراسي عصر جديد است، ميباشد. پوپوليسم جهادي همان طوري که تجربه شکستن نظم به وجود آمده توسط دولت دست نشانده شوروي سابق را در پرونده خود دارد، همچنان سعي ميکند که در عصر پساطالبان نيز نظم دلخواه خود را حاکم سازد. ورود رهبر حزب اسلامي با ساز و برگ نظامي و افراد مسلح بيشمار به خوبي اين موضوع را روشن ساخت. افراد حزب اسلامي قبلا نيز در بدنه دولت در پستهاي کلان حکومتي قرار داشتند. اما هيچگاه تظاهر به بي نظمي و مخالفت با نظم عمومي نميکردند؛ اما دو روز ميشود که تقريبا چهره شهر کابل عوض شده است و مانور صدها موتر و افراد مسلح به کلي يادآور خاطرات دهه هفتاد براي مردم اين شهر شده است.
بنابراين شيوه حضور و نوع به نمايش گذاشتن قدرت به سبک حزب اسلامي، ضمن اينکه بيدارکردن حس پوپوليستي و قهرمان پروري کاذب در درون جامعه حامي اين حزب و گلبدين حکمتيار است، باعث تحريک احساسات پوپوليستي و قومي در ميان ديگر کتلههاي سياسي و قومي خواهد شد. از ياد نبريم که غرب کابل محل فرماندهي شهيد مزاري بوده است و شمال کابل هم چنان محل سنتي طرفداران قهرمان ملي احمدشاه مسعود و عمدتا افراد پنجشيري است. اگر روزي در شهر کابل شاهد افراد مسلح با تيپها و لباسهاي مخصوص به مردم شمالي و ديگر مناطق افغانستان بوديم، نبايد تعجب کنيم، چرا که اين بازي با مانور نظامي رهبر حزب اسلامي شروع شده است. طبيعي است که اين موضوع تنها به همين نکته ختم نميگردد. بله به مرور نظم عمومي و مجريان نظم عمومي که نهادهاي امنيتي رسمي و دولتي هستند، کمرنگ خواهند شد و پرستيژ اصلي خود را از دست خواهند داد. به همين خاطر بهتر آن است که رهبر حزب اسلامي و به خصوص فرماندهان اين حزب که سالها در چوکات دولت بودهاند، اين مساله را جدي بگيرند و نگذارند که نوعي بي نظمي دهه هفتاد بار ديگر در کابل تکرار شود.

دیدگاه شما