صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

فاجعه و بحران و مسولیت‌های ما

-

فاجعه و بحران و مسولیت‌های ما

حمله تروريستي روز چهارشنبه گذشته در قلب پايتخت نه تنها مردم افغانستان بلکه جهان را در غم فرو برد. در طي سال هاي گذشته هيچ حادثه تروريستي تا اين حد واکنش هاي گسترده را در پي نداشته است. بعضي از واکنش ها براي اولين بار است که در برابر قضاياي افغانستان صورت مي گيرد و بي سابقه است. آن حادثه اگرچه بسيار تلخ و ناگوار بود. ولي مي توانست زمينه يک اجماع ملي و در کنار آن اجماع بين المللي را عليه تروريست ها و حاميان بين المللي آن ها فراهم کند. در پي اين حادثه بسياري از آگاهان امور پيشنهاد کردند که حکومت بايد از تمام ظرفيت ها و اسناد دست داشته خود عليه پاکستان استفاده کند و افکار عمومي را در سطح جهان عليه اين کشور به عنوان جايي که همه حملات تروريستي در آن جا طراحي مي شود، بسيج کند. اما متاسفانه روند سياسي و هم چنين موضع گيري هاي داخلي توسط تعدادي از هموطنان به سمت ديگر سوق داده شد و با اوج گيري مظاهره روز جمعه کشور وارد بحران ديگري گرديد. ما نه تنها نتوانستيم از حادثه غم انگيز روز چهار شنبه به درستي به نفع افغانستان استفاده کنيم، بلکه همه چيز اينک فراموش گرديده است و تما ظرفيت هاي ما بايد براي فروکش کردن يک بحران خلق الساعه ديگر صرف شود. به همين خاطر به نظر مي رسد که اکنون پس از فاجعه روز چهارشنبه، مواجهه با بحران جديد و نيز تعقيب فاجعه آن هولناک هوشياري و دقت بسيار مي خواهد. امري که با تاسف بايد گفت کمتر ديده مي شود.
مواجهه ناقص حکومت با فاجعه
نحوه حکومت با فاجعه دقيق و حساب شده نبود. حکومت ها و سران سياسي کشورها در مواقعي که با يک فاجعه از پيش طراحي شده و هدايت شده مواجه مي شوند، سعي مي کنند، عمق فاجعه را همگاني ساخته و از رهگذر آن تاسف عميق جمعي را دامن بزنند. دامن زدن به ارزش هاي مشترک و دردهاي مشترک مي توانست، روند همدلي و يک پارچگي را انسجام بخشد. حکومت در اين راستا تنها به اعلاميه رياست عمومي امنيت ملي اکتفا کرد که در آن پاکستان مسول حمله دانسته شد. ولي هيچگونه اقدام عملي در اين راستا صورت نگرفت. ما مي توانستيم سفير پاکستان مقيم کابل را طي يک ضرب الاجل چند ساعته از کشور اخراج کنيم. ما مي توانستيم درمجامع بين المللي عليه اين کشور اقامه دعوا کنيم و از تمام ظرفيت هاي ملي و بين المللي عليه آن کشور استفاده کنيم. اسنادي که در دست است بايد طي محافل رسمي مطبوعاتي با رسانه ها و مردم شريک ساخته مي شد. در يک کلام تمام تلاش بايد صورت مي گرفت که اين فاجعه مثل فجايع گذشته به همين سادگي به فراموشي سپرده نمي شد. در طي يک سال گذشته بدترين حملات تروريستي در کشور صورت گرفت که در پس اي حملات بدون شک استخبارات منطقه حضور داشتند، اما حکومت نتوانست افکار عمومي را عليه تروريست ها و  حاميان آن ها بسيج کند. حکومت يک روز را بايد ماتم ملي اعلان مي کرد و از رسانه هاي جمعي مي خواست که سرودهاي ميهني و ملي نشر کنند. مجالس و محافل ختم به روح شهدا در سراسر کشور بر پا مي شد.
اگر موارد فوق به درستي مديريت و رهبري مي شد ما اکنون شاهد سوق دادن افکار عمومي به سمت دشمنان اصلي و مشترک مي بوديم. اکنون تمام توان و ظرفيت مردم و قدرت افکار عمومي در حمايت از حکومت و دولت قرار مي گرفت نه در برابر آن. اکنون نيز تا دير نشده است بايد حکومت دست به اقدامات جدي بزند و افکار عمومي را به سمت مسايل ملي و ارزش هاي مشترک سوق دهد.
مواجهه مردم با فاجعه
مردم هميشه تابع فضاهاي ساختگي قرار مي گيرند و بيشتر به سمت شايعات رو مي آورند. به خصوص که رسانه هاي جمعي و شبکه هاي اجتماعي به هر خبري دامن مي زنند و هرگز کسي از صحت و سقم اخبار مطمين نمي شوند و به نشر آن مي پردازند. در طي دو روزن گذشته ده ها خبر دروغ و جغلي وارد شبکه هاي اجتماعي و منابع خبري گرديد که مهم ترين کارکرد اين شايعات و اخبار جعلي دور ساختن اذهان عامه از اصل فاجعه و مسببان اصلي آن بود. به نظر مي رسد که بنگاه هاي خبرپراکني و منابع استخباراتي آگاهانه دست به نشر چنين اخباري زدند. افکار عمومي به سمتي سوق داده شد که آن ها همه چيز را از حکومت مي خواهند بدون اين که مسوليت هاي عمومي در برابر دولت و مصالح و منافع مشترک و سرنوشت عمومي را در نظر بگيرند. تاثر عميق مردم از فاجعه به وجود آمده سبب مي شود که احساسات آن ها عليه حکومت و نيروهاي امنيتي کشور تحريک شود. براي تسلي خاطر جمعي و مرهم نهادن بر احساسات خدشه دار شده مردم اکنون اقدامات جدي از سوي حکومت ضرور است که بدون فوت وقت بايد انجام گيرد.
از سوي ديگر متاسفانه ارگان هاي امنيتي نيز دچار اختلال هاي جدي است. مسولين امنيتي و کشفي کشور در چنين مواقعي بايد به صورت جدي و شفاف لحظه به لحظه اسناد مربوط به طراحي و چگونگي اجراي حملات تروريستي و هم چنين اشخاص مجري اين گونه حملات را با رسانه ها و افکار عمومي شريک سازند. وقتي فرمانده پليس پايتخت در توجيه نواقص بخش امنيتي در جلو چشم ميليون ها بيننده اظهار مي دارد که در پيشاني تانکر فاضلاب ننوشته بود که من انتحاري هستم، ديگر اميدي براي مردم باقي نمي ماند و اين مساله نشانه آشکار غير مسلکي بودن پليس ما است.
مواجهه جناح هاي سياسي با فاجعه
در افغانستان همان گونه که هيچ پديده اي تحت قاعده و قانون صورت نمي گيرد، رفتارهاي سياسي نيز تحت قاعده نيستند. ما تنها مردماني در دنيا هستيم که تحت هيچ شرايطي به همديگر رحم نمي کنيم. بلکه هر زمان که نوبت به ما برسد تا آخرين ضربه را بر رقيب سياسي خود وارد مي کنيم. تعدادي از جناح هاي سياسي در طي دو روز گذشته به جاي اين که به مسايل کلان ملي و منافع افغانستان بينديشند، تمام تلاش خود را به خرج دادند تا به تصفيه حساب هاي جناحي بپردازند. در کشورهاي ديگر وقتي فجايعي در سطح ملي صورت مي گيرد، همه جناح هاي سياسي دست به دست هم مي دهند و در برابر دشمن مشترک متحد و يک پارچه مي ايستند. اما در کشور ما متاسفانه جناح هاي سياسي تمام تصفيه هاي حساب خود را براي روز بد مي گذارند. روز چهارشبنه گذشته حکومت افغانستان با يک فاجعه ملي مواجه شد. صدها تن از هموطنان ما به خاک و خون کشيده شد. منابع فاجعه هم براي همگان روشن است و هيچ کس ترديدي ندارد که چنين فجايعي از کجا نشات مي گيرد. اما علي رغم اين مسايل از همان ساعات اول تعدادي از جناح هاي سياسي همه چيز را به حساب حکومت حواله کردند. حتي تا جايي که نهادهاي امنيتي را متهم به دست داشتن در اين حمله انتحاري کردند. نيروهاي امنيتي در اين روزها با تمام توان و مظلومانه در برابر تروريست ها مي جنگند. همزمان با فاجعه وزير اکبر خان شديدترين حملات بر پوسته هاي امنيتي در ولسوالي جلريز در کنار پايتخت صورت گرفت. ارگان هاي امنيتي توانست اين حملات را دفع کند و تروريست ها را سرکوب کند. اما تمام اين جان فشاني ها و دستاوردهاي بزرگ از سوي جناح هاي سياسي ناديده انگاشته شده و هم چنان از سوي آن ها سبوتاژ مي گردد.
مظاهره روز جمعه به تمام معني يک حرکت سياسي و جناحي بود. رهبري مظاهره چيان بسيار زود آفتابي شد و معلوم گرديد که آن ها نه تنها در مواجهه با حکومت و رهبري حکومت قرار ندارند بلکه آجنداي مظاهره يک آجنداي درون قومي و درون جناحي است. حتي شعارهاي قومي و سخيفي که از سوي برخي از رهبران مظاهره چيان سر داده شد کاملا بر خلاف روحيه ملي و برادري بود. اي مظاهره يک بار ديگر حکومت را در تنگنا قرار داد و تا حدي مي توان گفت که رهبري سياسي کشور را با بحران مواجه کرد. ولي هرکز داراي خصوصيات يک حرکت مدني و عدالت طلبانه نبود. سخن از تغيير نظام و تشکيل حکومت موقت در چنين وضعيتي که کشور در تقابل جدي ب دشمنان قسم خورده افغانستان قرار دارد، هرگز به مصلحت افغانستان نيست و نبايد به کسي اجازه داده شود که چنين سرودهاي شومي را سر دهد. کساني که سخن از تشکيل حکومت موقت سر مي دهند و سرنگوني نظام را آرزو مي کنند، با کدام ظرفيت و توان و با کدام پيشينه مثبت و با کدام آجنداي ملي، ذهنيت مردم را مغشوش مي سازند؟

رسانه ها و مواجهه با فاجعه
يک رسانه حرفه اي تنها مامور به اطلاع رساني بدون تاثيرگذاري ذهنيت و زمينه فکري عاملان فراورده هاي خبري و رسانه اي است. چيزي که در رسانه هاي افغانستان کمتر ديده مي شود. متاسفانه رسانه ها در طي سال هاي گذشته نقش گرم کننده تنور فاجعه را بازي کرده اند. نشر تصاوير فاجعه و افراد فاجعه ديده و انتشار عکس هايي از پيکرهاي بي جان شهدا در صحنه هاي فاجعه بار حملات انتحاري، بدترين تاثير را بر روان جمعي و فردي شهروندان به جا مي گذارد. تاثيرات اين تصاوير حزن انگيز و دردناک تنها لحظه اي و آني نيست. بلکه تاثيرات بلندمدت و طولاني آن ها عميق تر و ناگوارتر است. چه بسا کساني از بازماندگان شهدا که ناگهان با تصويري خونين از عزيز از دست رفته شان مواجه مي شوند و چنين رخدادي، مصيبت را چندين برابر دردناک تر و غمبارتر مي کند. رفتار رسانه تنها در نشر تصاوير خونين محدود نيست. بازار شايعه و استفاده از ترفندهاي رسانه اي براي تاثيرگذاري بيشتر بر روان مخاطب بسي گرم تر است. وقتي رسانه ها جان باختن فردي را در پناه امنيتي که پليس برايش فراهم کرده است به طور زنده پخش مي کند، ديگر اميدي براي حرمت نهادن به ارزش هاي انساني و جان آدم ها در رسانه ها باقي نمي ماند. وقتي رسانه اي احساسات يک بازمانده شهيد را که در آن به حکومت و رهبري سياسي آن دشنام مي دهد، سوژه مي سازد و بارها تکرار مي کند، معلوم مي شود که هدف سياسي پشت سر آن نهفته است. جانبداري رسانه ها در قضاياي افغانستان و بحران هاي به وجود آمده همواره مشکل ساز بوده است.
پس از فاجعه و در مواجهه با بحران
واقعيت اين است که در هفته گذشته ما با يک فاجعه تمام عيار مواجه شديم. هرکدام نيز تقصيرات خود را داشتيم و بايد بدان ها اعتراف و اذعان کنيم. واقعيت ديگر آن است که اکنون با بحران پس از فاجعه مواجه هستيم. مظاهره و حرکت هاي شبه مدني کم کم کشور را به سمت خطرناکي سوق مي دهد. بنابراين سوال اين است که اکنون وظيفه ما چيست؟
براي پيشگيري از هرگونه پيش آمد احتمالي دستگاه هاي امنيتي ما بايد اسناد مربوط به حمله تروريستي روز چهارشنبه را به صورت دقيق و مسلکي آماده کرده و با رسانه ها شريک سازند. تمام مراحل طراحي حمله انتحاري، اجرا، نحوه ورود به کابل مسببان آن و اشخاص دست داشته در اين حمله مرحله به مرحله سندسازي و نشر شود.  ما وقتي مي گوييم که حمله در پاکستان و توسط آي اس آي طراحي شده است ولي هيچ سندي ارايه نمي کنيم، به صورت طبيعي عليه خود اقامه دعوا کرده ايم و سخنان سخنگوي حکومت پاکستان را از پيش تصديق کرده ايم.
رهبري حکومت و دستگاه ديپلماسي کشور بايد بيش از هر زمان ديگر فعال شده و در باره محکوميت کشور پاکستان و تروريست ها چانه زني کند. علاوه بر آن حکومت بايد دستگاه اطلاع رساني دقيق را فعال کند و لحظه به لحظه براي مردم اطلاع رساني دقيق و بي طرفانه کند. در غير آن صورت بازار شايعات داغ خواهد شد و وضعيت را آشفته تر مي سازد.
رسانه ها بايد در تمام فرايند اطلاع رساني خود بي طرفي را پيشه ساخته و از منابع خبر مطمين شوند. در غير آن در راستاي منافع و اهداف شوم دشمنان کشور و سرزمين خود قرار مي گيريم.
مردم بايد درک کنند که حکومت و نيروهاي امنيتي در مواقع بحراني و فاجعه نياز به همدلي و حمايت دارند. اگر حمايت صورت نگيرد و همدلي ها تبديل به بدگماني ها و نفاق شود، همه چيز تحت تاثير قرار مي گيرد و دامنه بحران عميق تر مي گردد.
جناح هاي سياسي و مخالفان رهبري حکومت نيز بايد درک کنند و به اين تحليل رسيده باشند که حفظ نظام کنوني به نفع همه است و از ضربه زدن به نظام هيچ کسي جز دشمنان افغانستان، سود نمي کنند. درست است که در اين سرزمين هنوز قواعد بازي به درستي نهادينه نشده است و هرکسي به محضي که فرصت پيدا کند، ضربه نهايي را بر رقيب وارد مي کند. ولي اين گونه رفتارها بوده است که ما تا کنون به ثبات دست نيافته ايم و هنوز در بحران به سر مي بريم.
اين موضوع را نيز همه ما درک کنيم که نظام فعلي محصول و دستاورد ده ها سال مبارزه و تلاش مردم افغانستان براي آزادي و استقلال کشور است. اگر ما اين نظام را از دست بدهيم معلوم نيست که چند دهه ديگر به عقب بر مي گرديم و جايگزين نظام آن چگونه نظامي خواهد بود.

دیدگاه شما