صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تروریسم و اهداف آن

-

تروریسم  و اهداف آن

اعتقاد بر اين است که چنانچه فرانسه ملقب به پايتخت ترور در اروپا است، افغانستان نيز پايتخت ترور در آسيا خواهد بود. رويداد خونين 10 جوزا در چهارراهي زنبق کابل که منجر به قتل 150 و جراحت 460 نفر شد اين ادعا را تأييد مي کند. تروريسم  همواره شديد ترين و سنگين ترين قرباني را از افغان ها گرفته است. تراژدي حوادث خونبار تروريستي که از بارزترين ويژگي آن مي باشد بر هيچ کس پوشيده نيست. کاربران شبکه ي اجتماعي از پخش و نشر تصاوير دلخراش قربانيان حوادث تروريستي هيچ نوع تلاشي را دريغ ننموده و آن هارا به صورت عريان در معرض ديد همگان قرار مي دهند. اين تصاوير هر چند از يک طرف تأثير شديد منفي روي روان اجتماع مي گذارند؛ اما از طرف ديگر جنبه ي تراژيک و غم انگيز بودن آن را برجسته مي سازد. اين گفتار در صدد تبيين تروريسم و ابعاد آن مي باشد.
تروريسم از زواياي مختلف حقوقي، سياسي و جرم شناختي مورد توجه انديشمندان قرار گرفته است. سياستمداران سعي دارند تا تروريسم را پديده اي سياسي دانسته و آن را شامل خشونتي بدانند که در صدد ايجاد رعب و وحشت در جامعه مي باشد. حقوقدانان آن را از نظر حقوقي تعريف مي نمايند و جرم شناسان نيز عناصر جرم شناختي و علل آن را مورد توجه قرار مي دهند. تا به حال بيش از 109 تعريف رسمي و آکادميک از تروريسم ارائه شده است؛ اما هيچکدام جامع و مانع به نظر نمي رسد.
از نظر لغوي، تروريسم از کلمه ترور(terror ) گرفته شده که در زبان فرانسوي به معناي خوف و وحشت است و تروريسم به معناي  هراس افکني، وحشت افکني يا دهشت افکني مي باشد. ولي در اصطلاح تعاريف متعدد و گوناگوني از تروريسم ارائه شده است. وزارت دفاع ايالت متحده در سال 1990 ميلادي تروريسم را چنين تعريف نموده است: «کاربرد غير قانوني يا تهديد به کاربرد زور يا خشونت بر ضد افراد يا اموال براي مجبور يا مرعوب ساختن حکومت ها يا جوامع که اغلب به قصد دست يابي به اهداف سياسي، مذهبي يا ايدئولوژيک صورت مي گيرد.» دانشنامه بريتانيا نيز از تروريسم چنين تعريف ارائه نموده است: «کابرد سيستماتيک ارعاب يا خشونت پيش بيني ناپذير بر ضد حکومت ها، مردمان يا افراد براي دست يابي به يک هدف سياسي است.» فرهنگ حقوقي بلک تروريسم را چنين تعريف مي نمايد: «تروريسم استفاده يا تهديد به استفاده از خشونت براي ارعاب يا ايجاد ترس خصوصا به عنوان وسيله اي براي تاثير گذاشتن بر رفتار سياسي مي باشد.»
با اينکه هيچ توافق کلي روي تعريف واحد از تروريسم وجود ندارد؛ ولي سه محور اصلي در تروريسم به نظر مي رسد: اول، تروريسم همراه با خشونت يا تهديد به خشونت است. دوم، تروريسم يک پديده ي معنادار و حامل پيامي است. سوم، تروريسم داراي عقلانيت سود محور است. جنبه ي خشونت آميز تروريسم بر هيچ کس پنهان نيست. در اين ميان، گروه موسوم به دولت اسلامي عراق و شام (داعش) بيش از هر گروهي ديگر دست به خشونت مي زند. زنده آتش زدن افراد، اعم از زن و مرد، زشت ترين، غير انساني ترين و خشن ترين چهره اي اين گروه را به نمايش مي گذارد. اين گروه از اين گونه اعمال غير انساني شان هيچ گونه ابايي ندارند و خشونت هاي شان را عليه نظاميان و افراد ملکي فيلم برداري نموده و در شبکه هاي اجتماعي پخش مي کنند تا سبب ارعاب و وحشت بيشتر عموم شوند.
بنا به تعريف اول، تروريسم به دنبال «اهداف سياسي، مذهبي يا ايدئولوژيک» است. امروزه، به باور عموم، تروريستان اکثراً قرباني بازي هاي سياسي قرار گرفته اند و به دنبال اهداف سياسي قدرت ها و ابر قدرت ها هستند. البته، اين اهداف سياسي بيشتر در قالب مذهب و ايدئولوژي توجيه پذير بوده و دنبال مي شوند ( باز نمودن اصطلاح ايدئولوژي فرصت ديگري مي خواهد و ما از روي تسامح به معناي مکتب مي گيريم). هرچند تروريستان عملا يک بازي سياسي را به پيش مي برند؛ اما بعضي عناصر ايدئولوگ را نمي توان انکار کرد. به عبارت ديگر، بعضي افراط گرايان ديني به اعمال تروريستي شان صبغه ي جهاد و تقدس داده و به دنبال هدف ديني و ايدئولوژيک هستند - به ويژه کساني که در خردسالي تحت تلقين و آموزش عناصر افراطي در يک بستر راديکال قرار مي گيرند. پس محور دوم تروريسم داشتن پيام و هدف  است، اعم از اهداف سياسي، ديني و ايدئولوژيک.
بعد سوم تروريسم، عقلانيت سود محورانه اي آن است. کساني که اعمال تروريستي را انجام مي دهند به دنبال منفعت و سودجويي هستند ممکن است اين منافع مادي باشند يا معنوي. براي مثال، افرادي که در مناطق محروم زندگي نموده و با فقر دست و پنجه نرم مي کنند بيشتر به گروه هاي تروريستي تطميع و ترغيب مي شوند. آنها به جاي اينکه به ايدئولوژي خاصي تعهد نشان دهند، به دنبال منافع مادي هستند. از طرف ديگر، بعضي از اين افراد در پي سود معنوي بوده و بهشت را در کشتن انسان ها جستجو مي کنند.
با روشن شدن مفهوم و ابعاد تروريسم، مسأله ي مهم ديگر آسيب پذيري شديد افغانستان به تروريسم است که مي توان اين کشوررا پايتخت ترور در آسيا خواند. بعد از حادثه يازده سپتامبر 2001 و حمله نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريکا به مراکز طالبان در افغانستان، جنگ عليه تروريسم از مهمترين مأموريت نظاميان خارجي به شمار مي رفت. باور عموم اين بود که جنگجويان طالب تاب هيچ نوع مقاومت مسلحانه را عليه نيروي هاي خارجي نخواهند داشت و تروريسم از کشور ريشه کن خواهد شد؛ اما بعد از بيش از يک دهه مبارزه مسلحانه نفس گير عليه تروريسم، مأموريت نظامي نيروي هاي خارجي در سال 2014 به پايان رسيد بدون اينکه به شکست تروريسم بينجامد. بعد از سال 2014 ميلادي، نظاميان افغان ماموريت خطير و سنگين مبارزه با تروريسم را به تنهايي به دوش کشيدند. از سوي ديگر، دولت افغانستان گفتگوي صلح را با طالبان دنبال مي کرد؛ اما ظاهراٌ هر دو راه به بن رسيده اند. طالبان بيش از پيش حملات شان را عليه افراد ملکي و نظامي افزايش دادند و افغانها در دو سال گذشته خونبارترين حوادث را پشت سر گذاشتند. از آنجا که تروريسم سنگين ترين قرباني را از افغان ها مي گيرد و سال جاري نيز يکي از خونين ترين سال ها خواهد بود، افغانستان را نمي توان کم تر از پايتخت ترور در آسيا دانست. هرچند براي شکست اين بن بست نيروي هاي آمريکايي دوباره وارد ميدان جنگ شده اند و مي خواهند مبارزه با تروريسم را ادامه دهند؛ ولي اين در حالي است که اميد ها و باور هاي عمومي براي شکست تروريسم به طور بي سابقه ي کاهش يافته است.

دیدگاه شما