صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مخاطرات حرکت های تباری ومذهبی

-

مخاطرات حرکت های تباری ومذهبی

بايد خاطره خواني کنيم، تا گذشته ي نه چندان دور تاريخِ دردآور سرزمين مان را به ياد آوريم. يک بار ديگر سراغ  تاريخ مان را بگريم. کتاب حافظه ي جمعي فراموش شده ي گذشته ي ما را ورق بزنيم. بازخواني خاطره هاي گذشته ي ما، سنجش، سبک  و سنگين کردن آن و سرانجام درس گرفتن از نقاط ضعف و قوت آن مي تواند براي مسالمت آميززندگي کردن  و همزيستي امروز ما، ياري رساند. تاريخ خود را به دقت ورق بزنيم و مرور کنيم و لحظه لحظه ي آن را پيشم چشم داشته باشيم. بر رفتارها و روش هاي که نقاط قوت براي همزيستي و همپذيري ما به ارمغان مي آورد، بيشتر توجه کنيم و از نقاط که درد و رنج و نابودي ما را در گذشته رقم زده درس عبرت برگريم و دروي جوييم تا مبادا بازهم با آن دچار شويم .
گرچه تاريخ گذشته ي ما تقريبا سراسر سياه و دردآور است؛ باوجود آن هم مي توان با ياد آوري و بازخواني اين سياهي ها براي روشني امروز و فرداي مان توشه ي  برگرفت و شمع بر افروخت. مي شود که گذشته را همواره پيش چشم داشت تا دوباره چنين تجربه ي تلخي تکرار نشود. مي شود که با فهم تاريخ گذشته از تاريکي ها و نابساماني هاي آن فرار کرد و به سمت بهروزي، پويايي، اميد و بهبودي پل زد. مي شود از خاکستر گذشته ي بد، شمعي براي آينده ي خوب روشن کرد.
جنگ هاي تباري، زباني و مذهبي گذشته را همه به ياد داريم. جنگ هاي که چند مليون انسان اين سرزمين را بي خانمان و خانه به دوش نموده و هزارها انسان را با راکت و بم و تير و گلوله دود کرد، صدها انسان را بي دست وپا، زخمي، معيوب و فلج نمود. همه ي اين ها درس است. درسي از ويرانگري حرکت ها و فعاليت هاي خودکامه و تک قومي. امروز هم، هر گونه خودبرتر بيني و عملکرد تک ساحتي به چنين يک ورطه ي خطرناکي خطم مي شود. پل «يک پيسه» کابل، گورهاي دسته جمعي، کشتار جمعي، دريدن سر و سينه ي زنان، تجاوز و خشونت هاي وهشت ناک، جاري شدن خون هاي مردم بي دفاع در کابل و ده ها رويداد هولناک ديگر را به ياد داريم. همه ي اين بدبختي هاي آدم خوار، نتيجه ي خودبر تر بيني و عملکرد باداران تک رو و خودکامه بودند. آيا همه ي اين حوادث و رويدادهاي هولناک گذشته کافي نيست براي عبرت گرفتن ما؟! ماجراهاي وحشت آور گذشته ي ما براي عبرت گرفتن در تمام قرن ها و نسل ها کافي است؛ اگر ما چشم بصيرت و قوه فهم و درک اين حوادث را داشته باشيم. اين تاريخ را پيش چشم خود گذاشته بعد با عبرت گيري از آن فعاليت کنيم. چنانچه انديشمندي گفته است :«اگر کسي از تاريخ درس نگيرد براي تاريخ درس خواهد شد». گذشته ي ما يک دنيا درس است، پس گذشته را بايد خوب فهميد.
در اين روزها حرکت ها و عملکردهاي تک ساحتي و تبارگرايانه زياد شده مي رود. تحريک نمودن مردم احساساتي و ساده؛ سردادن شعارهاي قومي و نژادي؛ متهم نمودن اين و آن شخص يا قبيله، برچسپ گذاري و تهمت هاي بي اساس به همديگر؛ بازي کردن با روان مردم با شعارهاي هيچ و پوچ و تهي از عقلانيت، يک بار ديگر ما را به سمت آن گذشته ي جهنمي مي کشاند. سياست ورزي و مديريت به معناي بازي با احساسات مردم نيست. جوانان صادق، پرشور و در عين حال احساساتي را ابزار قرار دادن به ميدان کشيدن و سرانجام سرشان را بر باد دادن، نه سياست ورزي است و نه حق طلبي. اربابان که جز به چوکي، مقام، پايگاه و جايگاه نمي انديشند، در پشت صف مردم خود شان را پنهان نموده، جوانان را به دام نابودي مي کشاند و سر به نيست شان مي کند تا با اين قيمت به هدف شخصي ونان و نوا برسند. اين سياست مداران فرصت طلب در پيشگاه تاريخ، مسوول و پاسخ گو خواهند بود. براي چوکي و مقام مردم را به جان هم انداختن و از پا در آوردن، بدترين جنايت در حق اين ملت است. بگذاريد مردم همديگر را دوست بدارند، باهم برادر و برابر باشند. همزيستي و همديگر پذيري رشد نموده، همه گير شوند. تا ديگر مردم با يگديگر شان به سبب تفاوت در رنگ و پوست، بيني و دهن، دين و ديانت، زبان و قبيله و ... چپ چپ نگاه نکند. بگذاريد که با همديگر پذيري، خشونت و نفرت هاي که در دوران سياه گذشته در اذهان مردم کاشته شده، زدوده شود. با خودکامگي و تک روي ها ي نا سنجيده و احساساتي اين زخم هاي قومي را دوباره تازه نسازيد.
ميزان توهين و تحقير به اين و آن قبيله در شبکه هاي اجتماعي بيش از حد شده است. چسپيدن به سر و کله ي بزرگان اقوام و تعميم دادن آن برهمه ي آن اقوامم،  نفرت و کينه ي فروخفته را بيدار مي کند. زخم هاي کهنه ي قومي دوباره سر بازکرده و کدورت و خشم همه گير مي شود. شماري از آدم هاي احساساتي که به صورت ناخودآگاه مزدور اين يا آن ارباب سياسي است، بلندگوي نفرت آفريني شده، شکاف هاي قومي را کلان مي سازد. با فحش و ناسزا گويي به نژادهاي ديگر و توهين کردن به آنان هيچ کجايي از چالش هاي اجتماعي ما، درمان نمي شود؛ جز اينکه ميزان چالش ها را مضاعف ساخته و راه برون رفت از آن را سخت و ناممکن مي سازد. يادمان باشد که بد و بيراه گفتن به ديگران به همان ميزان انزجار و نفرت ديگران را نسبت به ما بر مي انگيزاند. واکنش افراد و اقوام توهين شده، بي هيچ ترديدي منفي و ناگوار خواهد بود. پس به يک نتيجه کلي بايد برسيم که نفرت پراکني جز بدبختي سودي به هيچ کسي نمي رساند. با اين رفتارهاي خود، ابزار دست دشمن شده، زمينه ي بربادي خود را فراهم نسازيم.
در فرجام بايد ياد آور شوم که اگر روند عملکرد تعداد از افراد بي تعهد چنانچه امروز هست، ادامه پيدا کند، بي هيچ شک و ترديدي، يک بار ديگر به طرف گذشته ي درد آور و ويرانگر نزديک مي شويم. با ادامه ي چنين روندي ممکن است مردم به جان همديگر بيفتند. اوضاع چنان رقم بخورد که کنترول و مديريت آن از دست هيچ کسي بر نيايد در آن صورت اين سياست مداران عوام فريب، مسوول شوربختي ها و بربادي ها مردم خواهد بود. نگذاريد که اوضاع از اين هم وخيم تر شود. مردم از خون و خشونت، نفرت و بد بيني، تعصب و خودکامگي  به تنگ آمده است. بيش از اين مردم را روياري هم قرار داده سر به سر نزنيد. از جوي خون شدن دوباره ي اين سرزمين جلوگيري کنيد. به  وجدان تان حالي کنيد تا اين سرزمين دوباره اردوگاه آدم کشي نشود. اين مردم يک عمر غم و بربادي ديده است، حتي براي اندک زماني که شده هم بگذاريد مردم نفس بکشد و زندگي کند.

دیدگاه شما