صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نابودی خوشی ها بامصارف کمرشکن روزهای عید

-

نابودی خوشی ها بامصارف کمرشکن روزهای عید

در جامعه ي به سر مي بريم که زياده روي در تمام امور، جزؤ زندگي ما شده است. هميشه تصور مي کنيم که با زياده روي در امري، کار بهتري را انجام مي دهيم. زياده روي چنان گسترش يافته که تمام طول و عرض زندگي ما را فراگرفته است. عبور و عدول کردن از حد اعتدال و وارد شدن به ميدان زياده روي، جز رفتار و عادات ما گرديده.  اين زياده روي از نشستن در موترهاي شهري گرفته تا رسم و رواج هاي عادي روزانه ي ما را شامل شده است. اين نوع نگاه و رفتار است که زندگي اصيل ما را در پستوي از فراموشي سپرده و خوشي هاي زندگي ما را نابود مي سازد. در نتيجه ما سرگردان به دنبال خوشي هاي زندگي به جاهاي نامربوط ديگري مي رويم.
بازار پرهياهوي شهر در اين روزها با نام خريداري سوداي روز عيد، از چشم هيچ کسي پنهان نيست. خريدن خوراک، پوشاک، نوشاک و ابزارهاي تزئيني براي روزهاي عيد، مردم را به فروشگاه ها، دکان ها و جاهاي ديگري کشانده است. بازار مشتري، فروشنده و کالاها چنان گرم است که آدم را به حيرت فرو مي برد. در اين جا پرداختن به همه ي اين موارد ممکن و ميسر نيست. در اين نوشته تنها به رسم ناميمون و نامبارک مصارف کمرشکن نامزد داران در روز عيد پرداخته مي شود، همچنان تلاش مي گردد تا پيامدهاي ناگوار اين مصارف گزاف نيز بيان گردد.
خوشي، شادي و شادکامي در روزهاي عيد امري نيک و پسنديده است. پوشيدن لباس نو، اهداي هديه هاي عيدي، سير و سفرکردن، تهيه غذاهاي لذيذ، جشن و پايکوبي، ديد و بازديد از عزيزان، همه و همه خوب است؛ اما به شرطي که به هزينه هاي گزاف و بي مورد نينجامد؛ خوشي هاي دست يافتني و همگاني را به عرصه ي مصرف هاي افسار گسيخته و ناروا نکشاند؛ طرب و تازگي، شور و شعف را به دست پول و مصارف بي مورد زنداني نکند؛ احساس شعف و شور همگاني را براي بعضي ها به يأس و سرخوردگي بدل ننمايد. همه ي اين موارد بالا براي نامزد داران در روزهاي عيد نيز عين حکم را دارد. يعني خانوادهها، بچه هاي نامزد دار و ديگران در رفتارها و رسم ورواج هاي شان به راهي بروند که به جاي خوشي، شوربختي و نامرادي نامزدان را فراهم نکنند.
نکته اساسي اين است که تعدادي از هموطنان ما با تجمل گرايي و زياده روي در رسم ورواج ها و خريداري هاي عيدانه، زمينه ي فرار خوشي ها را از زندگي مردم نادار فراهم مي کند. خريداري هديه هاي گران قيمت و دالري، گردن بند هاي طلايي و انگشترهاي طلايي که گاهي از مرز شصت هزار و صدهزار مي گذرد، زهريست براي زندگي ساده و معمولي ديگران. آن هاي که توانايي خريداري خوراک و پوشاک و هديه هاي گزاف عيدي را ندارند، وقتي چشم شان به اشيا و لوازم خريداري شده اي ديگران مي افتد، دقيقا در درون شان آشوب برپا مي شوند. حس تنهايي، اندوه و غريبي از درون، روح شان را مي خورند. در نتيجه روان بخش از پيکره ي اجتماع زخمي مي شود. اگر مستعدان و تهي دستان در يک تفاوت خيلي چشم گيري قرار نگيرد، در نتيجه فقر و تنگدستي تا حد ممکن تحمل پذير مي شود. خانواده هاي بي بضاعت و نادار خودشان را تافته ي جدا بافته، و روزگارشان را خراب شده فکر نمي کنند.
در کنار اين هديه هاي بسيار پر مصرف، خريدن لباس براي تمام اعضاي خانواده عروس و آن هم چنان لباس هاي که هرکدامش به چهار و پنج هزار افغاني تکيه مي کند؛ تهيه مواد خوراکي آنچناني و عجيب و غريب، مثل  يک سير و چند سير گوشت ماهي براي خانواده عروس، رفتن چند مرحله ي براي عيد در خانه ي عروس و ده ها مسايل ديگر از جمله ي زياده روي هاي روز عيد است.
در اين نوع رسم و رواج هاي بي مورد و ناسنجيده، عشق، مهر و محبت و دوست داشتن دو جوان  که مي خواهند باهم زندگي کنند، مشروط و وابسته مي شود. جوانان ميزان دوست داشتن را از قلب بيرون کشيده در ارزش مادي هديه هاي گزاف مي بينند. در ذهن افراد جامعه تلقين و تداعي مي شود که عشق و دوستي وابسته مي شود به ميزان قيمت هديه هاي اهدا شده؛ يعني کسي که هديه گران بها تر مي دهد، گويا عشق و محبت بيشتر دارد. در صورتي که چنين نيست. ممکن است عشق و محبت و صفا و صميميت يک جوان که نمي تواند هديه بدهد بيشتر از جواني باشد که بلندترين هديه مي دهد. در گذشته ي نه چندان دور که اين رسم و رواج هاي افسار گسيخته وجود نداشته؛ آيا نامزدان کمتر از امروز همديگر را دوست داشتند؟ آنان هيچ يک از اين هديه هاي قيمتي را به همديگر نمي دادند آيا محبت و عشق آنها کمتر از ما امروزي ها بوده؟  ما با اين نوع رواج هاي نامعقول خود عشق را به بند مي کشيم. عشق و محبت يک امر کيفي است، نه کمي و مادي. هديه هاي بي مورد و حتي ناموجه ما مي تواند آسيب هاي بسيار بدي بر پيکري عشق و دوستي برجاي گذارد. عشق در چنين روندي وابسته مي شود به مسايل مادي و مالي.
در چنين رسم و رواج هاي ناموجه و بي مورد است که خوشي هاي اصيل و دست يافتني زندگي قرباني شده، نابود مي گردد.با نزديک شدن عيد داماد تمام هم و غمش اين است که خود را به هر دري بزند تا مصرف تحفه عيدي نامزدش را پيدا کند. در اين ميان بعضي ها چنان سختي مي کشد که گاهي از عشق و زن و همه چيز دلگير مي شوند. به اين دليل که هر قدر دست و پا مي زند، مصرف گزاف روزهاي عيد را فراهم نمي تواند. در نتيجه فشار اجتماعي و نگاه هاي ديگران در درون خودش احساس حقارت مي کند. از همين جاست که نوع سرخوردگي، شکست، يأس و حتي بدبيني راجع به زن و زندگي در نهاد اين فرد شکل مي گيرد. داماد ناتوان همواره در درون خودش کلنجار مي رود. خودش را ضعيف و ناتوان قلمداد مي کند. در اين ميان آنچه که به فراموشي سپرده مي شود، عشق و دوست داشتن و خوشي است. داماد همه اش به اين فکر است که نامزدش وي را چه بگويد؟ خانواده او چگونه برخورد کند و... ده ها نگراني و اضطراب ديگر.
پيامد ناگوار ديگر اينکه مصارف کمرشکن عيد، شماري از شادکامي هاي نامزادان را به تلخ کامي و حتي به شکست و جدايي مي برد. شماري از پسرهاي که مصرف تحفه هاي عيدي را آماده نتوانست، در روزهاي عيد خانه ي نامزد خود نمي رود. در نتيجه يک عقده و کينه در خانواده دختر شکل مي گيرد و باعث قهر و خشم آنان مي شود. اين خشم، گاهي  دو ـ سه سال طول مي کشد. هرقدر اين ناراحتي طولاني مي شود به همان ميزان عشق جايش را به کينه و نفرت و خشم مي دهد.  آنان خود شان را در بين مردم دور وبرش کم احساس مي کند. با گپ و گفت ها و نيشک زدن هاي همسايه ها به تنگ مي آيد و بر داماد و خانواده اش سخت گيري مي کند. اين سخت گيري و عقده ها گاهي منجر به جدايي و برهم خوردن ازدواج مي شود.
پس وظيفه ي انساني ما اين است که حد اقل آتش بيار معرکه نشويم. به اين رسم و رواج هاي کمرشکن پشت پا بزنيم و از آن پرهيز کنيم. اگر به اين روند ادامه بدهيم، بي هيچ ترديدي سهمي در ويرانگري خوشي هاي جوانان بي بضاعت و نادار مي گريم. بياييد خوشي و عشق زندگي را در همان صفاي قلب و سادگي و مقام کيفي آن بازيابيم. عشق را فراتر از انگشتر طلا، گردن بند طلا و مصارف گزاف ديگر، در صفاي قلب هاي صاف و پاک، در لبخند  هاي ساده و صميمي و خوشي هاي کم مصرف و بي مصرف برگردانيم.

دیدگاه شما