صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

رخصتی های بی قیدوبند دارالمعلمین ها و انستیتوت های خصوصی

-

رخصتی های بی قیدوبند  دارالمعلمین ها و انستیتوت های خصوصی

نهادهاي آموزشي خصوصي با اين تعهد به فعاليت آغاز مي نمايند که تمام قوانين آموزشي کشور را رعايت نموده در جهت رشد علم و دانش تلاش مي ورزند. تعليم و آموزش دادن به فرزندان کشور و گسترش علم و خرد در اين مرزو بوم حرف ديگر اين نهادها است. رجز خواني خدمت گذاري و توليد دانش در کشور چنان بر سر زبان هاي گردانندگان اين نهاد ها است، که آدم تصور مي کند، تا چند سال بعد، کشور سرشار از علم و دانايي خواهد شد. اما به نظرمي رسد که کاملا عملکردها عکس آن است.
پس از گذشت چند مدتي از فعاليت هاي اين نهادها به روشني معلوم مي گردد که چنين نيست. شعار گسترش علم فقط در زبان باقي مي ماند و يا از زبان هم رخت بر مي بندد. کارگزاران و کارگردانان اين نهادهاي ياد شده، چنان غرق در تجارت مي شوند که بحث توليد علم، مسووليت پذيري، آموزش مطابق قوانين، تعالي دانش، رشد خرد و دانايي کاملا از ذهن و ضمير شان فراموش مي شوند. در چنين وضعيتي، تمام فعاليت، کميت و کيفيت درس در اين نهادها بر محور فايده يا سود اربابان نهادهاي خصوصي مي چرخد. از ميان ده ها نا بساماني و قانون شکني يا قانون گريزي که در اين نهاد هاي آموزشي وجود دارد، در اين جا فقط و فقط به رخصتي هاي بي قيد و بند يا تمام مدت اين نهاد ها پرداخته مي شود. گرچه بي برنامگي و آشفتگي درس و تعليم در اين نهادها چنان هولناک و گسترده است که در يک کتابي قطور شرح و بسط آن کافي نيست؛ چه رسد در يک نوشته يا مقاله. باوجود آن هم تلاش مي گردد تا دردهاي مشترک ما نشان داده شود، تا پس از اين همچنان تيشه بر ريشه  ي خود نزنيم و از هدر رفتن زماني که هرگز دوباره دست يافتني نيست، جلوگيري شود.
نهادهاي آموزشي، مکلف و مسوول است که مطابق قوانين آموزشي کشور عمل نمايند. قوانين که از طرف وزارت معارف، رياست تربيه معلم، وزارت صحت عامه، وزارت تحصيلات عالي و ديگرمراجع، براي جواز فعاليت هاي اين مراکز خصوصي وضع شده است. نهادهاي خصوصي آموزشي هنگام ثبت و راجستر کاملا متعهد مي شود به اجراي اين قوانين؛ اما به محض که کار ثبت و راجستر تمام شد، اولين کار شان پشت پا زدن به اين قوانين است. مي توان گفت که شايد نيمي از قوانين ياد شده توسط اين نهادها در نظر گرفته نمي شود. بي هيچ ترديد و نگراني و حتي دغدغه ي اين قانون ها زيرپا مي شود و نهادهاي مسوول هم بي هيچ کنترولي دريک سکوت سردي به سر مي برد.
رخصتي اين نهادهاي خصوصي مطابق قانون، صرف روزهاي رخصتي عمومي است که از طرف وزارت کار و آمور اجتماعي اعلان مي شود و برخي از آن روزها در تقويم ملي کشور ثبت است. اين رخصتي ها، رخصتي عمومي است که تمام نهادهاي دولتي و خصوصي رخصت مي شود. بدون اين روزها، مراکز آموزش خصوصي مکلف است که فعال باشند و روند آموزش همچنان ادامه داشته باشد. تا درس، برنامه ي درسي، پلان درسي، زمان که براي هر سمستر درسي در نظر گرفته و در مجموعه هدف گذاري که براي يک سمستر درسي شده، آسيب نبيند و به طور موفق انجام شود. پيروي دقيق و همه جانبه از قوانين، ساختار کلي درس و زمانبندي آن را ضربه نمي زند، اما رو گرداني و پشت پا زدن به آن مي توان کاملا پروسه آموزش را مختل و فلج سازد.
حالا با توجه به نکات بالا دارالمعلمين ها و انستيتيوت هاي خصوصي، در رخصتي ها و تعطيلات چنان قانون شکني مي کنند که هيچ قابل تصور نيست. اينان به نهادهاي خودمختاري تبديل شده است که بي هيچ قيد و بندي مطابق ميل و سليقه ي شان رخصتي هاي بلند مدت جز پاليسي هاي اقتصادي شان شده است. رخصتي ها در نهادهاي ياد شده، چنان زياد است که اگر روزهاي درس و روزهاي رخصتي را در دو پله ي ترازو قرار دهيم، شايد هم وزن شود. به ميزان روزهاي درسي ، روزهاي رخصتي هم در اين نهادها جريان دارد. گاهي با بهانه گاهي بي بهانه تعطيلات کشنده چنان ادامه دارد که پروسه ي آموزش را کاملا سست، ضعيف ناکارآمد ساخته است. به طور نمونه در ماه رمضان، يک هفته اول رمضان اکثر اين نهادها رخصت بودند، به اين دليل که آغاز ماه رمضان است، و هفته اخير ماه رمضان هم رخصت بودند به دليل اينکه روزهاي عيد نزديک است؛ حالا محاسبه کنيد که در يک ماه رمضان دوهفته رخصتي ، با اين وضعيت تکليف درس و بحث و علم چه مي شود؟! در چنين فرآيندي روند آموزش و دانش به کدام راهي روان است؟ آيا با اين وضع و حال، جايي براي درس و تعليم در اين نهادها باقي مي ماند؟
در اين روند رخصتي هاي درازمدت و بلند مدت، دانش و دانجشو بزگترين آسيب را مي بينند. با اين روش کشنده است که پيکره ي علم فلج و زخمي، دانشجو بي مهارت و کم ظرفيت، پلان هاي آموزشي نامکمل، روند آموزش بي مزه و ناکار آمد، درسنامه ها ناخوانده و نيمه تمام و در نهايت يک پراگندگي و بي نظمي بزرگ درساحه ي تعليم به ميان مي آيد. اين افسار گسيختگي چنان معمول و مروج شده است که ديگر براي گردانندگان اين مراکز به يک امر عادي و روزمره تبديل شده است.
چنين رخصتي هاي مکرر و درازمدت انگيزه ي دانشجويان را ضرب صفر مي کند. برنامه ي متداوم و بي وقفه  آموزش و تعليم باعث مي گردد که دانشجويان به درس و رشته ي تحصيلي شان علاقمند شوند و با شوق و شور درس بخوانند. اما هنگام که رخصتي پي رخصتي مي آيد، دانشجويان يک روز درس مي خوانند، روزديگر رخصت اند، يک روز استاد نيست، يک روزکتاب نيست، يک روز صنف و مواد درسي نيست، يک روز بهانه ديگري پيدا مي شود، شوق و ذوق دانشجويان کاملا از بين مي روند. در نتيجه با دلسردي، بي حوصلگي و دودلگي عام و تام روبرو مي شوند. بي برنامگي و بي نظمي درسي با همان بي نظمي اش در رفتار دانشجويان سرايت مي کند. سرانجام درس  و تعليم، جذابيت، جديت و گيرايي خود را از دست مي دهند. نظم درون دانشجو هماهنگ مي شود با نظم اين نهادهاي سرگردان آموزشي. پس از آن درس و آموزش براي دانشجو خيلي مهم نيست، بلکه گاه و بيگاه آمدن به نهادآموزشي و سپري کردن زمان براي دست يابي مدرک تحصيلي مهمتر پنداشته مي شود. دانش و علم جاي خود را به يک ساختار کاملا ظاهري کشنده و نابود کننده مي دهد.
حالا هدف از اين نوشته تنها يادآوري اين نابساماني نيست، بلکه نگراني و هراس از آينده ي سخت ناگورا و پرخطر اين روند است. سرانجام اين روند به جايي ختم مي شود که پس از چند سال فقط مدرک سالاري چنان همه گير شود که بحث علم، لياقت، توانايي، دانايي، تخصص و ورزيدگي از حافظه ي جمعي ما فراموش خواهدشد. 
اميدوارم که گوش و چشم نهادهاي مسوول باز شود و به اين چالش هاي خيلي بزرگ در مسير دانش و تعليم رسيدگي شود. اين کم کاري ها به دو دليل اين همه زياد شده است: يا اين نهاده هاي مسوول چون رياست تربيه معلم  و نهادهاي ديگر در يک غفلت بزرگ به سر مي برند و از اين بي نظمي ها خبر ندارند. يا همه ي اين افسارگسيختگي را مي دانند و با آن ها همدست اند. در هردو صورت نهادهاي مسوول مقصر است. بايد به اين خودمختاري ها و بي نظمي ها رسيدگي شود.آرزومندم که اين فرياد خواب هاي گران مسوولين را آشفته سازد، تا گشادگي در بهبود اين روند کشنده فراهم گردد.

دیدگاه شما