صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان؛ از ثبات در سیاست داخلی تا استواری در سیاست خارجی

-

افغانستان؛ از ثبات در سیاست داخلی تا استواری در سیاست خارجی

ديروز رييس جمهور غني در کنفرانس خبري در مورد سفرهاي اخير خود به کشورهاي آسياسي ميانه گفت:
« تمرکز امروز من سر اين موضوع عمده است که موقعيت افغانستان از يک چالش بايد به يک فرصت بزرگ بدل شود و سفرهاي اخير من به قزاقستان، ترکمنستان و به تاجيکستان و سفر آينده ي ما به ازبکستان، يکي از مهمترين اقداماتي است که انشالله جغرافيه افغانستان را از يک زندان و يک چالش به يک فرصت عظيم بدل کنيم بنابرين اجازه دهيد که چند دقيقه بر سر اين موضوع صحبت کنم.»
اکنون اما متاسفانه افغانستان در هردو بخش بيروني و داخلي چالش کم ندارد. آن چه مسلم است چالش هاي بيروني و دروني به طور دو طرفه همديگر را تقويت مي کنند و سرانجام بحران را در کشور تداوم مي بخشند. اکنون دقيق شايد نتوان حکم قطعي صادر کرد که کدام يکي علت و کدام يکي معلول است. اما آن چه به نظر مي رسد منشا همه بدبختي ها و بي ثباتي ها در کشور ما در طول تاريخ بوده است، چالش داخلي بوده است. منطقي تر نيز همين است که اگر چالش هاي داخلي نباشد، چالش هاي بيروني روزي پايان مي يابد. اما به هر ميزان که چالش هاي منازعات داخلي ادامه يابد، ديگر چالش ها از جمله مشکلات خارجي افغانستان بيشتر ادامه خواهد يافت. اين گفتار از همين زاويه نگاه مي کند که چطور مي توان مشکلات داخلي را حل کرد و آن گاه به طور متحد و يک پارچه به سراغ حل مشکلاتي رفت که از بيرون بر ما تحميل مي گردد.
جهت گيري هاي که يک کشور در محيط بين الملل براي تعامل با عرصه فرا ملي خود دارد در مقوله سياست خارجي مي گنجد. يعني آن جا که پاي کشور ها به دنبال کسب منافع ملي در فرا تر از مرزهاي شان مي رود، جايي است که عرصه سياست خارجي گشوده مي شود. بحث منافع ملي، امنيت ملي و آنچه که منافع فرامرزي کشورها را تعريف مي کند همه جزء مولفه هاي است که در سياست خارجي هر کشوري جايگاه منحصر به فردي را به خود اختصاص مي دهد.
افغانستان در سال هاي اخير همزمان با بسياري از کشورهاي مختلف ارتباط نزديک سياسي دارد که بسياري از اين کشورها با توجه به تضاد منافعي که دارند براي افغانستان مشکل سازاند. علاوه بر قدرت هاي منطقه، قدرت هاي فرامنطقه اي ديگري که در تحولات افغانستان دخيل اند عملا داراي تضاد منافع جدي اند و اين مسئله باعث مي شود که افغانستان نتواند يک تعادل منطقي در روابط خود با اين کشورها در جهت منافع خود بوجود آورد.
آمريکا، بريتانيا، ايران، ترکيه، روسيه، پاکستان، چين، هند و عربستان که همگي در تحولات يک دهة اخير افغانستان نقش آفرين بوده و اکنون نيز روابط نزديک با افغانستان دارند، در بسياري از مسائل منطقه اي و جهاني تضاد منافع و استراتژي هاي کاملا متفاوت دارند. با اين شرايط حاکم، براي افغانستان خيلي دشوار مي نمايد که ديپلماسي خارجي افغانستان را بگونه ي عيار کند که بتواند با وجود اين تضاد منافع گسترده، آن ها را با هم جمع کند و منافع ملي خود را تامين نمايد. در زمان اکنون روابط خارجي افغانستان در سطح منطقه اي و بين المللي مبتني بر استراتژي شفاف و روشن استوار نيست.
اين پريشاني در زمان حکومت پيشين، بيشتر رونما گرديده بود. حکومت حامد کرزي با کشور هاي مختلفي پيمان استراتژيک امضا کرد که حتي همين اکنون، باهمديگر رابطه متخاصم دارند. حکومت پيشين با پاليسي خود به دنبال سياست خارجي همه جانبه گرا در افغانستان بود. اما مشکل از اين جا ناشي مي گردد که چنين رويکردي نيازمند توان ملي فوق العاده هست تا افغانستان بتواند در سطوح چند جانبه با کشورهاي مختلف رابطه داشته باشد و آن را مديريت کند.
مهمتر از همه اين که سياست چند جانبه در صورتي امکان پذير است که افغانستان يک کشور کاملا بي طرف باشد. حال آنکه اين کشور پيمان هاي راهبردي با قدرت هاي مهم امضا کرده و نمي تواند يک چهرة بي طرف در معادلات جهاني از خود نشان بدهد. در زمان حکومت حامد کرزي، بسياري از کشورهاي منطقه با امضاي پيمان هاي راهبردي افغانستان با ايالات متحده و کشورهاي اروپايي و هند مخالف بودند.
بدين رهيافت سؤال مطرح ديگر اينست که آيا افغانستان مي تواند در چنين شرائطي يک رويکرد چند سويه و چند جانبه را در سياست خارجي خود تعيين نمايد؟
حتي اگر چنين چيزي ممکن باشد مشکل کشورما اين است که بدليل نبود نيروهاي انساني کارا و متخصص، اصولا ظرفيت هاي لازم در درون ساختارهاي دستگاه ديپلماسي کشور وجود ندارد که در آينده بايد در اين زمينه سرمايه گذاري هاي کلان و جدي صورت بگيرد.
تداوم اين آشفته بازار سياسي و مديريتي در روابط خارجي افغانستان، به ضرر کشور مي باشد. بنا براين تا دير نشده بايد رويکرد خود را در سياست خارجي مشخص نماييم. اگر افغانستان، رويکرد ائتلافي مبتني بر استراتژي اتحاد با کشورهاي ديگر دارد سازوکارهاي لازم آن بايد سنجيده شود و ظرفيت ها و بسترهاي لازم آن نيز بايد شناسايي گردد. اگر افغانستان از يک رويکرد بي طرفانه و چند جانبه گرايانه پيروي مي کند، نيز کاملا مشخص کند. اگر چنين توانايي براي تشخيص وجود ندارد بايد در جلب و جذب نيروها در دستگاه ديپلماسي خارجي کشور تجديد نظر شود.
در خصوص تدوين استراتژي ها و طرح هاي مدون و مشخص در سياست خارجي کشور نيازمند آنيم که سياست داخلي کشور نيز به سامان باشد.
چاره کار در اين است که ابتدا بايد در داخل کشور و در سطح ملي يک نوع ثبات سياسي در داخل به وجود بيايد که اين ثبات سياسي داخلي اجماع  و اراده سياسي همه جانبه و همه گير را در داخل افغانستان ضرورت دارد.  بديهي است که در نبود چنين اجماع داخلي، ثبات به وجود نمي آيد و وقتي ثبات به وجود نيايد يک نظام سياسي آشفته نمي تواند روابط خارجي پويا و مؤثري را با نظام بين الملل و منطقه داشته باشد.
به همين دليل معمولا ديده مي شود که افغانستان خود از کنشگران مهم سياسي در سطح منطقه و جهان نيست، بلکه تمام رفتارهاي سياسي و تصاميم بر اساس يک نوع عکس العمل و واکنش در برابر کنش گران ديگر است.
عملا دراين سال ها سياست خارجي افغانستان يک نوع پاسخگويي به اهداف سياست خارجي کشورهايي منطقه بوده است و افغانستان خود هيچگاه نتوانسته است سياست خارجي اين کشورها را مبتني بر منافع خود جهت دهي نمايد. دليلش هم اينست که هنوز در کشورما، تعريف روشني از منافع ملي وجود ندارد.  بنابر اين تا زماني که تعريف جامع و روشني از منافع ملي نداشته باشيم و آن را با يک اجماع ملي در داخل کشور تعريف نکنيم، بعيد است بتوانيم در روابط خارجي با کشورهاي ديگر بتوانيم منفعتي کسب نماييم.
با توجه به آنچه گفته آمد سياست خارجي کشور تنها زماني مي تواند چالش ها و موانع جدي خود را پشت سر بگذارد که در درون به يک ثبات و اقتدار ملي مبتني بر اجماع ملي دست يابد. اجماع و اعتماد گستردة ملي تنها با مشارکت ملي به وجود مي آيد.

دیدگاه شما