صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تبلیغ به جای تعلیم درمراکز علمی

-

تبلیغ به جای تعلیم  درمراکز علمی

منظور ازمراکز علمی در این جا مکتب ها، دارالمعلمین ها، دانشگاه ها و مراکز دیگر می باشد که به نحوی با آموزش و پرورش پیوند دارد؛ یعنی آنچه که ما به حیث مراکز علمی می شناسیم. مرکز علمی در دنیا، مکانی است که برای افراد علم را یاد می دهد. با فراگیری علم، درون آدم ها پرورش یافته به بالندگی می رسد. در باب هدف تعلیم و تربیت یا آموزش وپرورش، دیدگاه های بسیاری گفته شده است؛ اما آنچه که در همه دیدگاه ها به صورت مشترک می توان یافت، این است که از انسان، موجود مهربان، خلاق، مفید و کارا بسازد؛ تا زندگی امروز و فردای انسان بهرهمند از آرامش، آسایش، آزادی و نشاط باشد. همدیگر پذیری، دیگر دوستی، کثرت گرایی، مهربانی، خشونت زدایی، پیشرفت و رشد از مسایل مهم آموزش و پرورش است. یعنی به این موارد را باید توجه کرد تا به جهان و زندگی بهتر و عالی تر دست پیدا کرد.
پرسش اساسی این است که آیا در مراکز علمی کشور ما واقعا علم یاد داده می شود؟ چقدر از آموزه های که در مراکز علمی سرزمین ما، به فراگرندگان یاد داده می شود علم است و چقدر آن پیش فرض ها، دیدگاه ها و قضاوت های شخصی مربی یا آموزگار؟ با این آموزه ها به کدام سمتی در حرکت هستیم؟ آیا با این نوع آموزش و پرورش جامعه ی ما بهتر خواهد شد؟ آیا آموزه های مراکز علمی، فراگرندگان را به سمت همدیگر پذیری و انسان دوستی سوق می دهد یا نه به ورطه ی خودکامگی، خود بر تر بینی و تک روی می کشاند؟
نبود مواد درسی لازم وکافی، نبود معلم و مدرس ورزیده، نبود فضای درسی مناسب، چالش های اقتصادی، مشکلات امنیتی، موقعیت های دور و دشوارگذر جغرافیایی، عرف و عادات های بی اساس و ناپسند و بی سواد بودن افراد جامعه از چالش های عمده ی آموزش و پرورش در کشور ما است. با وجود این همه چالش، تعدادی از افرادی که به مراکز علمی می روند، با یک مشکل بسیار بزرگی روبرو است و آن  بد آموزی ها است. یعنی آموزه های بد و ناروای که از ما انسان های ناخوب و تک ساحتی می سازد. در مراکز علمی کشور ما، علم چنان که هست تدریس نمی شود. افراطی گری، بنیادگرایی، تبارگرایی، مذهب گرایی، حس برتریت و خود برتربینی، منیت و تک روی به صورت بسیار محسوس در ذهن و ضمیر فراگرندگان تلقین می شود. 
جالب اینکه مربیان و آموزگاران کشور ما، بیشتر شان به جای اینکه معلم باشند، مبلغ اند. بین معلم و مبلغ فرقی است بسیار. مبلغ، کسی است که یک دیدگاه یا عقیده ی را تبلیغ می کند؛ اما معلم، کسی است که علم را آنچنان که هست و باید باشد، به دیگران انتقال می دهد. پس معلوم می شود که تفاوت از کجا تا به کجاست. در تدریسِ مبلغ، پیش داوری و قضاوت است. در حالی که در تدریس معلم، یاد دادن یک حقیقت علمی بی تغییر و تبدیل و غرض و مرض شخصی؛ یعنی بی هیچ پیش داوری و قضاوت معلم، علم را چنان که هست به فراگرنده یاد می دهد. در صورتیکه مبلغ کاملا عکس این روش عمل می کند. مبلغ دیدگاه و یا اندیشه ی را به اساس پیش داوری، ارزش گزاری و قضاوت خودش به خورد فراگرنده می دهد.
با بیان یک مثال می توانیم فرق این دو(مبلغ و معلم) را خوب بفهمیم. فکر کنید که شما معلم هستید و«تاریخ ادیان» را تدریس می کنید. اگر شما هنگام تدریس به صورت واقعی اصول و قواین ادیان را آنچنان که بوده و هست، بی هیچ کم و زیادی به فراگرندگان برسانید، در این صورت شما یک معلم هستید، علم را چنانکه بوده، یاد داده اید؛ اما اگر وارونه به این روش عمل کردید، ادیان را با پیش داوری، قضاوت و کم و کاستی به فراگیرندگان یاد می دهید، در این صورت شما معلم نیستید، بلکه مبلغ هستید که یک موضوع علمی را با قضاوت و داوری شخصتی تان تبلیغ می کنید. در این صورت علم خراب و دم بریده می شود و پایش لنگ می گردد و به صورت غیر حقیقی آموزش داده می شود. در این روند تبلیغ ما تلاش می کنیم که عینک خود مان را به چشم فراگرندگان کنیم؛ یعنی می خواهیم طوری که ما به مسایل و پدیده ها نظر داریم و نگاه می کنیم، آنها هم مثل ما باشند.
با تبلیغ و تحمیل دیدگاهای شخصی به جای تعلیم علم، ضربه سخت مهلک بر پیکر علم وارد می سازیم. اولین آسیب این است که ما علم را یاد نمی دهیم، بلکه دیدگاه خود مان را به خورد دیگری می دهیم. با این نوع آموزش ما در حقیقت احساسات و عواطف فراگرنده گان را دست کاری می کنیم؛ یعنی احساست و هیجانات را طوری بر می انگیزانیم که خود ما می پسندیم و تأیید می کنیم. در این نوع آموزش، ما به جای فضیلت اخلاقی، رذیلت اخلاقی و نابسامانی های دیگر را خلق می کنیم. چون در این نوع تدریس، احساسات و عواطف دانش آموزان و دانشجویان دست کاری می شود؛ در نتیجه این دست کاری باورهای کمتر کثرت گرایانه و حتی تک روانه در فراگرندگان شکل می گیرد.  پس از این باورها است که خواسته های فراگرندگان را شکل می دهد. این خواسته ها نیز پیوند نزدیک با باورها دارد، یا سرچشمه ی آن در باورهای ما است. وقتی که احساسات و عواطف ما به طرفداری از یک اندیشه یا دیدگاه، دست کاری شد، باورهای ما انسان محور و وجدان محور شکل نمی گیرد؛ بلکه بر محور همان اندیشه ی خاص شکل می گیرد. با این نوع باور است که خواسته های ما نیز با همین باورهای ما هماهنگ و همنوا می شود. پس انسان خودکامه، تک رو و خودبرتر بین و خودشیفته به بار می آییم. پیامد این نوع تدریس این است که به جای انسان مهربان، مفید و بشردوست؛ آدم های عقده ی، تک رو، همراه با حس خشم، نفرت و کینه بار می آییم. این نوع آدم ها، فکر می کنند که آنها در تمام ساحات برحق اند. بنابر آن در مقابل کسانی قرار می گیرند که مثل خودشان نیست، این مقابل شدن، منجر به تنش و اصطکاک می شود. تنش، خشونت خلق می کند، د رنتیجه جهان و زندگی ما به طرف خشونت و نفرت رفته، آینده ی ما خطرناک و ناگوار می شود. من ده ها مکتب و دانشگاه را می شناسم که از خط علم عبور کرده در جاده ی تبلیغ درآمده اند. شماری از این مراکز دانش آموزان و دانشجویان را به شدت افراطی و بنیاد گرا بار می آورند، شماری هم سخت تبارگرا و عقده مند. بار آوردن افراد با این فورم و شکل هرچه که باشد برای جامعه آسیب پذیر و خطر ناک است. با آموزش و پرورش تک روانه به جای مهر، محبت، دیگر دوستی و همدیگر پذیری، تک ساحتی شدن، خشم، خشونت و نفرت در درون فراگرندگان نهادینه می شود و در نتیجه زندگی ما با نگون بختی روبرو شده و بدتر خواهد شد.
تجربه ی زیسته شده انسان در روی این کره  خاکی،  نشان داده است که تک روی و قطعیت گرایی سرنوشت انسان را به تباهی نزدیک می کند.  منیت و خود بر تر بینی، می تواند هر روز به خلق خشونت در جامعه کمک کند؛ بنا بر آن آنچه که لازم است و ما در مراکز علمی نداریم، آموزش تفکر انتقادی، دیگر دوستی، همدیگر پذیری، کثرت گرایی و واداشتن فراگرندگان به تفکر و اندیشیدن است. معلم باید برای فراگرندگان تفکر و اندیشیدن را یاد بدهد تا با این روش، فراگرندگان زندگی را با جستجو ودقت بیشتر با اختیار خودشان برگزینند. فراگرندگان را پرسش گر و انسان مدار بار بیاوریم. بگذاریم که انسانیت، اخلاق، مهر و شفقت در لایه های وجود آنان رسوب کند و در نتیجه اخلاق دیگر پذیری و صلح و صفا  همراه با دقت و باریک بینی در جامعه جا باز کند. اگر چنین کردیم، تعصبات، خط کشی ها، منیت ها، برتر بینی ها، ارباب و نوکرنگاه کردن ها از بین می رود. در آن صورت جامعه ی بهتر خواهیم داشت.

دیدگاه شما