صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

اتمام مأموریت ناتمام در افغانستان! (چگونه در طولانی‌ترین جنگ امریکا باید رزمید؟)

-

اتمام مأموریت ناتمام در افغانستان! (چگونه در طولانی‌ترین جنگ امریکا باید رزمید؟)

عصر یکی از روزهای فبروری 2010 است. من (مککریستال) و جنرال نشستهایم. وقتی نخ سیگریت را بر لب میگذارد و دودش را به داخل میکشد، انتهایش تبدیل به آتش میشود و وقتی نفس بیرون میدهد، دود سیگرت به سرعت در هوا پخش میشود. چه بعد از ظهر طولانییی بود! چه جنگی طولانییی بود!
جنرالی که از آن صحبت میکنم، کسی نیست جز اشفق پرویز کیانی، رئیس ستاد ارتش پاکستان. در آن بعد از ظهر، بگونهای با همدیگر صحبت میکردیم که فرماندهان ارشد نظامی باید صحبت کنند. موضوع بحث ما نقش تلاشهای ائتلاف تحت رهبری ناتو در افغانستان و مناطق شمال غربی پاکستان است. هر چند که مقر فرماندهی ارتش پاکستان در راولپندی خانۀ دوم من نبود، اما اکنون به مکانی آشنا برای من تبدیل شده بود و جنرال کیانی هم برای من تبدیل به فردی شده بود که به راحتی با او گفتگو میکردم. با این همه اما، هیچ چیزی تاثیر این سخن او را بر من آسان ساخته نمیتوانست و آن اینکه: « برای مأموریتی که به شما داده شده، استراتیژی درست را روی دست گرفتهاید. اما این استراتیژی مؤثر و کارا نخواهد بود، زیرا زمان کافی در اختیار ندارید.»
ارزیابی جنرال کیانی حقیقتی را آشکار نمیکرد که بر ما آشکار نباشد، زیرا مانند خیلیهای دیگر من قبل از آن بر خلاف میل دورنیام، درست بودن این ارزیابی او را پذیرفته بودم. ممکن است خندهدار و مضحک به نظر آید که در سال 2010، نه سال بعد از آغاز جنگ و هشت سال بعد از اولین دورۀ خدمتم در افغانستان، احساس میکردیم که وقت کافی در اختیار نداریم. تلالشها و فعالیتهای نیروهای ائتلاف نه با منابع کافی همراه بود و نه با هماهنگی مناسب. رئیس جمهور اوباما در دسامبر 2009 اعلام کرد که تا 18 ماه دیگر کاهش نقش نیروهای ایالات متحده را در افغانستان آغاز میکند. عقربههای ساعت به سوی آن تاریخ در حرکت بودند. در عین حال، رئیس جمهور اوباما تصمیم گرفت که تلاشهای ایالات متحده را افزایش دهد. بر مبنای این تصمیم، تعداد نیروهای امریکایی و سایر کشورهای شامل در ائتلاف به 150000 سرباز میرسید که علاوه بر جنگ با دهشت افگنان، باید 350000 نیروی امنیتی افغانستان را نیز آموزش میدادند، تجهیز میکردند و مشوره میدادند. اگر امریکا در حضور خود بعد از یازده سپتامبر در افغانستان شانس واقعبینانهای برای موفقیت داشته، همین مورد بود.
آن مورد، هفت سال قبل از امسال بود؛ سالی توام با تلاش، جانفشانی، و عصبانیت. امروز، موفقیت و کامیابی دشوارتر از هر زمانی دیگر به نظر میآید. حکومت تحت حمایت ایالات متحده در کابل با فساد و تنش و تقابل سیاسی داخلی دست و پنجه نرم میکند و نیروهای امنیتی این کشور قادر به کنترول بخشهای قابل توجهی از این کشور نیستند. طالبان، با آن که دیگر متشکل از جنگجویان جوانی که در سال 1994 وارد صفحات شمال شدند نیستند و محبوبیت خود را نیز در میان مردم افغانستان از دست داده اند، اما از ضعفهای دولت کابل در سالهای اخیر نفع بردهاند.
با توجه به وضعیت فوق، دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا استراتیژی جدیدی را تدوین کرده است. همانطوری که در سخنرانی خود در ماه آگست توضیح داد، امریکا به تعهدات خود در افغانستان پایبند باقی خواهد ماند، تعداد سربازانش را بطور متوسط افزایش خواهد داد تا ظرفیت نیروهای امنیتی افغانستان را تقویت کنند، و عملیاتهای ضد تروریستی خود را علیه داعش و سایر گروهها دو برابر خواهد کرد. این استراتیژی تا حد زیادی ادامۀ همان استراتیژیهای پیشین است.
این استراتیژی تا حد زیادی مغایر با گفتههای سابق رئیس جمهور ترامپ بود: ایشان در زمان مبارزات انتخاباتی به عنوان یک کاندیدا بگونۀ واضح و صریح از نیتش مبنی بر پایان دادن به حضور نظامی امریکا در افغانستان سخن گفته بود، اما وقتی رئیس جمهور شد، به ادامۀ حضور این کشور در افغانستان رای داد. در حقیقت، اتخاذ تصمیم غیر از این برای وی امکانپذیر نبود: خروج از افغانستان، خطر تبدیل شدن دوبارۀ این کشور به پناهگاه امن برای تروریستان را در پی داشت، و تقویت شدید حضور امریکا در این کشور به لحاظ سیاسی برای وی مفید و ممد واقع نمیشد. بنابراین، تنها گزینۀ حقیقی که در این میان باقی میماند، چیزی شبیه رویکرد فعلی است. اکنون که امریکا چارهای جز تداوم رویکرد سابق خود را ندارد، واشنگتن باید تلاش کند که این رویکرد را بهتر اجرا کند.
اکنون در چه وضعیت و موقعیت قرار داریم؟
امریکا در سال 2001 با هدف نابودی القاعده و سرنگونی رژیم طالبان که به القاعده پناه داده بود، به افغانستان حمله کرد. هدف اصلی و کلی همیشه این بود که با محروم ساختن تروریستان از پناهگاههای که آنها در آنجا برنامه ریزی میکردند و آموزش میدیدند، از ایالات متحده حفاظت گردد، اما با گذشت زمان این مأموریت فراتر و گستردهتر شد. مواردی که در نهایت به این هدف کلی افزوده شد عبارت بود از؛ ایجاد ملتی به نام ملت افغانستان که از حاکمیت سیاسی و تمامیت ارضی خود دفاع میکند، دیموکراسی را میپذیرد، به زنان اجازه تعلیم و تحصیل میدهد، و تولید تریاک را متوقف میکند.
هرچند که عملیاتها و تلاشهای اولیه به نظر کارآمد بود، اما پیجیدگیهای دنیای حقیقی و مصروفیت در جنگ عراق، تلاشهای اولیه را منحرف ساخت و زمینه گسترش حضور طالبان فراهم شد. وقتی اوباما در سال 2009 به ریاست جمهوری رسید، جنگ افغانستان را به دقت بررسی کرد و تصمیم گرفت که به تعداد نیروهای امریکایی در افغانستان بیفزاید و یک استراتیژی سختگیرانه را علیه شورشیان اتخاذ کند. در اواسط سال 2015، زمان حضور پررنگ نیروهای امریکایی به پایان رسیده بود و بعد از کاهش تعداد این نیروها، فقط 9800 سرباز ائتلاف در آن کشور باقی ماند، که بیشتر آنها مصروف آموزش و مشورهدهی به نیروهای افغان بودند. با آن که پیشرفتهایی در این مدت حاصل شده بود، اما این پیشرفتها محدود بودند.
امروز افغانستان در تلاش برای حفظ بقایش است. هرچند که طالبان بر مناطق محدودی از این کشور مسلط هستند، اما حضور و نفوذ آنها احتمالاً در بالاترین سطح خود بعد از سال 2001 قرار دارد. باقیماندههای شبکه القاعده و شاخۀ فعال آن در شبه قاره هند که ارتش پاکستان در سال 2014 اعضای آن را از مناطق قبایلی آن کشور بیرون راند، نیز فعال است. شاخۀ خراسان داعش که حوزه فعالیت آن افغانستان و پاکستان است، در دو سوی مرز این کشورها آزادانه فعالیت میکند. هرچند که هر کدام از این گروهها دارای اجندای فراکشوری هستند، اما هدف مشترک همۀ آنها براندازی حکومت افغانستان است. (ادامه دارد...)

دیدگاه شما