صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

حکومت بستر سازگفتمان "عقلانیت و عدالت در جامعه"

-

حکومت بستر سازگفتمان

یکی ازمهم ترین، بنیادی ترین و اساسی ترین مباحثی که در همه حکومت ها و جوامع بشری از منظر اندیشمندان، متفکران و فیلسوفان سیاسی و اجتماعی مورد تحلیل، بررسی وارزیابی قرار میگیرد، بحث عدالت و ساختن جامعه عادلانه که در آن همه شهروندان یک جامعه از حقوق شهروندی و ارزش های انسانی برابر، مساوی و یکسان برخور دارو خود را متعلق به جغرافیای مشخص کند، بین خود و حکومت احساس امنیت و آرامش کند، می باشد. حکومت ها از هرنوع که باشند، خود را موظف و موکلف می دانند، که برای آوردن عدالت و تامین حقوق شهروندی و عدالت اجتماعی تمام تلاش و همت خودرا به کار گیرد،تازمینه و بستر مناسب برای تحقق عدالت و تآمین حقوق شهروندان خود را به بهترین وجه تامین نماید. تازمانیکه حکومت ها نتواند این فضای مناسب و به دور از تنش ها و کشمکش های داخلی که به انواع مختلف درجامعه وجود دارند و گاها منجر به درگیریها، خشونتها، نابسانیها،کشتارها، تخریبها و از بین رفتن نیروهای فکری و نخبه جامعه از یک سو، خسارتهای جبران ناپذیر مالی و اقتصادی ازسوی دیگر می باشند را ایجاد کنند، جامعه سالم رو به سامان و عادلانه نخواهیم داشت. بنا بر شواهدتاریخی جوامع انسانی و حکومت ها دچار چنان بحرانها و نابسانیهای بوده اند، کشور افغانستان، حکومت ، مردم و ملت افغانستان از این قاعده مستثنی نیست، چرا که دراین اواخرشاهد حملات تروریستی، مرگبار و خونین بوده ایم. اساسا طرح و بسط جامعه مدنی و عادلانه و برپای حکومت مبتنی برعدالت و عقلانیت بر آمده از آرای منتخب مردم یکی از آرزوها و آرمانهای فیلسوفان سیاسی در طول اعصار متفاوت و متمادی بوده اند. مفهوم عدالت اساسی ترین مفهوم در فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و فلسفه حقوق است. پرسش های گوناگونی که در باره عمل و رفتار و شیوه زندگی درست در سطح فردی، جمعی و سیاسی و درستی اعمال افراد خصوصی و مقامات و کارگزاران عمومی، حقوق و تکالیف و تعهدات فرد و ماهیت سیاست های اقتصادی و اجتماعی دولت ها مطرح می شود، همگی در ذیل مفهوم کلی عدالت قرار می گیرند. یکی از دیرینه ترین خواستهای همه اندیشمندان و فیلسوفان سیاسی خواست عقلانی کردن سیاست بوده است. این خواست خود متضمن دشواریها و ابهامات بسیار بوده است، ازهمه مهم تر این که دولت عقلانی یا معقول اصلا چیست و چه ابزارهای برای عقلانی کردن سیاست در دست است. همچنین حوزه سیاست باتوجه به ماهیت آن یعنی اهمیت قدرت و آمریت و اجبار در آن یکی از دور ترین حوزه ها نسبت به علائق عقلی تلقی می شده و این فاصله خود بر فوریت و اهمیت پروردن سیاست در دامن عقل می افزوده است.
درنگ درباب مفاهیم:
عقلانیت، عدالت، حکومت، نسبت میان عقلانیت سیاسی وعدالت سیاسی:
یکم: مفهوم عدالت،
به طور کلی مفهوم عدالت باید در ذهن آدمی پیدا شده باشد که پرسش از زیستن به بهترین شیوه در اندیشه او ظهور یابد. بهزیستی درسطح زندگی فردی و جمعی متضمن از عدالت است. سازماندهی جوامع انسانی خواه نا خواه بر اساس مفهومی از عدالت بوده است. از این رو عدالت اصل اول و مبنای دفاع از اصول دیگر است و دفاع از خود آن درهمان مفهوم آن نهفته است. پس مفاهیمی چون آزادی، برابری، حق، قانون، اخلاق، درستی، خوبی و غیره نسبت به مفهوم عدالت ثانوی و مشتق از آن و یا بر اساس آن قابل دفاع اند. هر تعریف، تفسیر، تحلیل و قرائت که از مفهوم عدالت در باره نحوه حکومت کردن بر پایه و اساس انصاف و برابری در تآمین بنیاد های اولیه یک حکومت بر آن استواراست و از مجرای عادلانه ساختن توزیع منابع موجود در بین همه شهروندان خویش، بدون تبعیض و بی عدالتی، برتری خواهی و برتری طلبی و با نگاه خیر خواهانه و عدالت طلبانه که، در واقع قوام یک حکومت خوب بر این مولفه های اساسی و بنیادی استوار است جزء وظایف لا ینفک حکومت می باشد. در حقیقت مفهوم عدالت در تاریخ تفکری اخلاقی و سیاسی پیشینه درازی دارد. بنابر این مبارزه با نابرابریها یا نفی آنها موضوعی اصلی بحث عدالت است. بدین سان عدالت در حوزه فلسفه سیاسی مسئاله ای است که در سطح نهاد های اجتماعی مطرح شده است.
دوم: فلسفه سیاسی توماس هابز،
برجسته ترین فیلسوف سیاسی عصر جدید توماس هابز بود که بر خلاف فلاسفه مذهبی قرون میانه و به شیوه فلاسفه یونان باستان مواضع فکری خود را صرفا بر اساس برداشت خود از طبع بشر و شرایط زندگی انسانی تاسیس کرد. به نظر هابز در وضع طبیعی یعنی در شرایط فقدان دولت رقابت پایان ناپذیری میان انسانها برای قدرت و ثروت و امنیت در می گیرد؛ زیرا عقلا در تعقیب منافع شخصی خویش است ولی در عمل چنین شرایط جنگی به نفع هیچ کس تمام نمی شود. در وضع طبیعی که در آن دولتی نیست، قانون، اخلاق، عدالت و انصاف معنای ندارد: همه این مفاهیم بواسطه دولت معنا می یابند ویا به وجود می آیند. پس آدمی به حکم عقل و احتیاط و ترس از مرگ زود رس در جستجوی صلح برمی آید و پذیرش وضع مدنی یا تآسیس دولت از طریق قرار داد اجتماعی به معنی تن دادن به صلح است.
سوم: عقلانیت سیاسی،
مرتبه اعلای عقلانیت درهر عصری در دولت پیروز و غالب نمایان می شود. از آنجا که فرد هم خود تجلی مشخصی از عقل است و اطاعت از ضرورت عقلی تاریخ، عین آزادی است، بنابر این انسان نمی تواند خارج از حدود فرایند تاریخی به عقلانی کردن سیاست و دولت بپردازد. در نظریه قرار داد اجتماعی هابز، گذار از وضع طبیعی به وضع مدنی به معنی گذار از وضع انزوای فرد به وضعیت ارتباط و روابط جمعی است. بنابر این قرار داد اجتماعی نخستین گام در راه عقلانی کردن زندگی سیاسی است. وضع طبیعی وضع غیر عقلانی است که در آن انسان خود محور و خود خواه است و گرفتار مشکل اساسی زیستن با دیگران است؛ بنابراین در درون نظم اخلاقی مشترکی به سر نمی برد. نفس تآسیس دولت و جامعه مدنی کوششی عقلانی است.
چهارم: حکومت و گفتمان سیاسی
فلسفه وجودی تشکیل حکومت فتح بابیست برای گفتگو و گذار ازبحرانها و وضع نامطلوب، نا به سامان و نابه هنجاریهای موجود درجامعه، به وضع مطلوب، رو به سامان و ایده آل جامعه مدنی و آرمانی می باشد. فرصت ها، ظرفیت ها و زمینه های ایجاد شده دردرون حکومت و نظام سیاسی حاکم بر جامعه انسانی اخلاقی و عقلانی و سیاسی که از خرد لازم برای اداره جامعه بر خور داراست، هیچ گاه فرصت ها را تبدیل به تهدید نمی کند، بلکه بستر و زمینه های گفتگوهای عقلانی و منطقی بامخالفان و موافقان در سطوح مختلف فراهم می کند. حکومت و دولت منتخب که از درون یک جامعه مدنی و مردم سالار و دموکراتیک بیرون آمده در گفتمان های سیاسی و عقلانی ضریب خطای محاسبه و گفتگو بامخالفان خود را به حد اقل می رساند و افق های جدید را برای دیپلماسی باجهان خارج و بیرون از جامعه خویش باز می کند. تعامل سازنده، گسترش روابط خارجی باکشورهای همسایه و منطقه و جهان، امکان سازی توسعه سیاسی، اعتماد سازی میان حکومت و مردم، تقویت نهاد های مدنی  و اجتماعی و به کار گماردن نیروهای تحصیل کرده و متخصص درسطوح مختلف و بدنه حکومت خود ازمشخصه های گفتمان های عقلانی و سیاسی و فایق آمدن به مسایل و مشکلات در جامعه می باشد.
پنجم: نسبت میان عقلانیت سیاسی و عدالت سیاسی،
به طور کلی تفکیک میان عقلانیت سیاسی و عدالت سیاسی در فلسفه سیاسی کلاسیک و مدرن بسیار دشوار و گاه مسایل را غیر ممکن می سازند. اساسا مفاهیم مانند عقلانیت، عدالت، حاکمیت و سنخیت میان عقلانیت و عدالت از مفاهیم بنیادین فلسفه سیاسی که درقالب پارا دایم تحلیل گفتمان مطرح و مورد تحلیل و بررسی و ارزیابی قرار می گیرد. آن چه که امروزه ضرورتی اجتناب ناپذیر و از اهمیت فوق العاده بر خور دار می باشد، این است که،حکومت ها و دولت ها هرچه بیشتر این گفتمان را تقویت و فربه کند، از میزان خشونت سیاسی و افتادن در دام افراطیت سیاسی، مذهبی، دینی و قومی درجامعه موفق عمل خواهیم کرد و راه خروج از وضعیت فعلی امکان پذیرتر خواهد شد: به عبارت دیگر، گفتمان غالب در جامعه مدنی و سیاسی گفتمان اعتدال خواهند بود. میزان و معیار موفقیت و کار آمدی حکومت ها و دولت ها دربستر سازی، و زمینه سازی، جایگزین عقلانیت و عدالت، به جای خشونت، تفریقه پراکنی، نفاق افکنی، افراط گرای به انواع مختلف آن را کنار گذاشت و زمینه زیست مسالمت آمیز را در جامعه فراهم ساخت.

دیدگاه شما