صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نیمۀ خاموش نباش!

-

نیمۀ خاموش نباش!

در این تردیدی نیست که زنان نیمی یا دست کم نزدیک به نیمی از جامعه را تشکیل میدهند. اما اگر با دقت به اطراف خود بنگریم تقریباً هیچ چیز در این جامعه براساس نیاز او ساخته نشده است و نگاه زنانه وجود ندارد. از زندگی در خانه و کوچه گرفته تا فضاهای بزرگتری مانند مارکتها و فروشگاهها که اکثر مشتریان آنها زنان هستند. زنانی که طبعاً به دید زنانهتر و نیازهای مطابق خود نیاز دارد. زنانی که علاوه بر خودشان کودکانشان نیز با آنها همراه هستند.
فضاها همه مردانه ساخته میشود. دیدگاهها مردانه است. سازنده و طرحدهنده همه مرد هستند. اجراکننده مردانند اما استفادهکنندهها زنان، کودکان و مردان. چرا باید این گونه باشد. یکی از دلایل را میشود تقصیر جامعۀ مردسالار دانست جامعهای که نسبت به زنان همیشه سختگیر و نامهربان بوده است. به آنها به دید یک شهروند درجه دوم و یا حتی درجه چندم نگاه شده است.
همۀ اینها بارها و بارها گفته شده است. اما به این موضوع هم توجه داشت که زنان وقتی به عنوان مجری و مدیر هم قرار میگیرد بازهم از نگاه غالب تبعیت میکنند و کمتر جرأت و جسارت به خرج میدهند. یک نگاه کوتاه به اطراف نشان میدهد که آنهایی که در عرصههای مختلف در جامعه کار میکنند یا بر اثر تبعیض مثبتی که برایشان در نظر گرفته شده است وارد جامعه و فضای کار شدهاند و یا اگر هم بر اثر تلاش و استعداد خود به این عرصه وارد شدهاند، نگاه بازهم همان نگاه تبعیض مثبتی است.
مردان انتظار ندارند که زنان بتوانند در کارهای مدیریتی در سطحی بالاتر از آنها قرار گیرند و این را کسر شأنشان میدادنند. نگاه تا حدی از بالا به پایین است که گاهی با اینکه میدانند حق با طرف مقابلشان که یک خانم است، میباشد اما حاضر نمیشوند کوتاه بیایند و بر حماقت خود خط بکشند.
این طرز دید از کجا نشأت میگیرد و چرا اینگونه است؟ با کمی تأمل میتوان فهمید که این طرز دید از خانواده وارد جامعه میشود. در خانوادهها است که زن به عنوان عضو درجه چند شمرده میشود و حتی در مورد دختران میتوان گفت عضو موقت خانواده. خانوادهها به دختران به عنوان مال مردم نگاه میکنند و میتوان این موضوع را به وضوح در فرهنگ عامه مردم مشاهده کرد. وقتی مادری با صدای غمگین میخواند:
بچه گل گندم است خداجان!
دختر مال مردم است خداجان!
وقتی همهچیز با نگاه مردانه و برای مردان است، زن بودن و زن ماندن کار سختی است. شاید این جمله خیلی شعاری به نظر برسد اما وضعیت زنان در شهرهایی مانند کابل خیلی بدتر از یک جملۀ شعارییِ عاری از زیباییشناسی است.
در بسیاری موارد میتوان مشاهده کرد که حضور زنان در فضاهای عمومی بسیار کمتر از مردان است. شما کمتر زنی را میشناسید که در یک مارکت فروشنده باشد یا زنان کمی هستند که در فضاهای عمومی کار مانند بازار کار و فعالیت میکنند. یا حتی در ادارات دولتی و خصوصی نیز حضور زنان کمتر از مردان است.
همان طور که گفته شد نیازها براساس مردان سنجیده میشود و اجرائات هم براساس همان دید مردانه میشود. دید زنان و حتی برداشت زنان نسبت به یک موضوع متفاوت از مردان است و برای تلطیف شدن فضا نیاز است که به دیدگاه زنانه در ساختوسازها توجه صورت بگیرد. چه بسا که دید زنان ظریفتر و انسانیتر نیز هست.
زنان برای رسیدن به جایگاهی واقعاً لایق آن است نیاز به تغییر دارد. او باید زبان حال خودش باشد و خودش از خود و دیدگاه خود سخن بگوید. برای این کار نیاز به این است که مردان نیز با آنها همراهی کند تا زندگی بهتر سروسامان بگیرد. زنان نیز باید مهر سکوت را بشکنند و شروع به اظهار نظر و سخن گفتن از باید و نبایدها بکند. حتی این ضربالمثل هم وجههای مردانه دارد با این حال تا حدی منظور را میرساند که میگوید «تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نحفته باشد.» زنان نیز تا سخن نگویند نمیتوان تشخیص داد که آنها چه میخواهند و چه تواناییها دارند.
زنان براساس همان دیدگاه مردسالارانه حتی اگر در جایگاهی قرار بگیرد که بتواند ابراز نظر کند نیز از این کار اِبا میورزند. در جمعهای ادبی و نقد که برگزار میشود، زنان بسیار بسیار کمتر از مردان اظهار نظر میکنند. آنها جسارت لازم برای اظهار نظر را در خود نمیبینند و یا حس میکنند نسبت به مردان کمتر میدانند. به هر حال به هر دلیلی که باشد زنان کمتر اظهار نظر میکنند و این باعث میشود که احساس و نگاه خاص آنها نسبت به همهچیز ناشناخته یا کمتر شناختهشده بمانند.
چندی قبل یکی از دوستان شکایت داشت که همسرش وقتی قهر میکند دلیل قهرش را نمیگوید و انتظار دارد که مرد علم غیب داشته باشد و بفهمد که به چه دلیل خانم قهر کرده است. این درست است که همۀ ما گاهی از دست دیگری ناراحت میشویم اما نباید انتظار داشت که طرف مقابلمان یک غیبگو یا یک فکرخوان مجرب باشد و فوراً ذهن ما را بخواند و بفهمد که ما از چه چیزی ناراحت هستیم و رفتار دلخواه ما را انجام بدهد و این ناراحتی را از دلمان در آورد؛ این انتظار غیرمنصفانه و زیادی است. بهترین راه در این موارد گفتگو است. باید از علت ناراحتی صحبت کرد تا بتوان نتیجۀ دلخواه را به دست آورد.
این نمونۀ کوچکی بود که برای ما زنان بسیار آشنا است و چه بسا بسیاری از مردان نیز این را تجربه کرده است. برای اینکه مردان نیز بتوانند راحتتر زندگی کنند و زنان نیز به آنچه که میخواهند برسند؛ نیاز است تا اولاً زنان یاد بگیرند که مسائل با سکوت حل نمیشود و اگر میخواهند خودی نشان بدهند و سهمی در مسائل عمومی و جامعه داشته باشند؛ باید راهی غیر از سکوت بیابند که آن راه صحبت کردن خردمندانه و عقلانی روی مسائل است، دوماً مردان نیز یاد بگیرند تا به زنان فرصت صحبت و اظهار نظر را بدهند.
طرح این مسائل به معنی این نیست که زنان درک درستی از اوضاع ندارند بلکه منظور این است که زنان یاد نگرفتهاند که صحبت کنند، نظر بدهند. به آنها در خانواده بیشتر فرمانبرداری و سکوت و موافقت آموخته میشود نه جسارت و شجاعت. در خانوادهها سنتی زنان خانواده بزرگترین شاخصۀ یک زن را سکوت، صبر و فرمانبرداری آنان میدانند در حالیکه این موضوع میتواند در بسیاری موارد هم به ضرر زن خانواده باشد و هم به ضرر مرد و حتی کودکان. اگر این مشکل را در بازۀ زمانی بزرگتر و در فضایی بزرگتر از خانواده مورد بررسی قرار دهیم خواهیم فهمید که دود آن به چشم همۀ اعضای جامعه خواهد رفت.
چنان که شاعر ارجمند محمدشریفسعیدی گفتهاند:
شب است، داد بزن بانو!
سکوت سرد سترون چیست؟
صدا صداست که میماند،
دلیل حنجرهبستن چیست؟
نباید انتظار داشت که آنچه ما در دل خود داریم دیگران بفهمند و برای زندگی بهتر ما تصمیمات بهتری بگیرند. این انتظار دور از عقل و کاملاً خودخواهانه است. درست که زندگی به ما روی خوشی نشان نداده است و همیشه ما را به سکوت کردن واداشته است اما دلیل خوبی برای مبارزهنکردن و لبفروبست نیست. همان طور که گفتهاند حق گرفتنی است نه دادنی، باید کوشش کرد که برای بهتر زندگی کردن اول باید صحبت کرد از مشکلات گفت و برای آن راحل جستجو کرد.
اگر به سکوت ادامه بدهیم این فضای مردانه خواهد بود و ما مجبور خواهیم بود که کمتر و کمتر در این فضاها حضور پیدا کنیم. کمترین مسألهاش همین نبود سرویس بهداشتی است که در بسیاری جاها وجود ندارد. این مشکل باعث میشود که زنان کمتر در جامعه حضور پیدا کند. به خصوص اینکه زنان همیشه با کودکان همراه است و این مشکل را بیشتر میکند.
باید فضا برای حضور هرچه بیشتر زنان آماده شود و این میسر نیست مگر با همت خود زنان.

دیدگاه شما