صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جایگاه قانون دراجتماع

-

جایگاه قانون دراجتماع

پس از اینکه اخلاق در زندگی انسان کمرنگ شد، بشر برای حفظ زندگی، آرامش و آسایش دست به قانون سازی زد. قانون ساخته شد تا انسان را پاسبان باشد و ازگزند یگدیر نجات بخشد. در طول تاریخ، قانون و قانون سازی جریان داشته و روز به روز با پیش آمدن چالش ها و اصطکاک ها، انسان ها هم قانون های نو ساخته اند.
از حقیقت که نگذریم، قانون در بسیاری از جوامع، برای نظم اجتماعی  و آسایش نسبی افراد جامعه نقش بسیار برجسته داشته و دارد. چنانچه کماکان در بعضی از جوامع تا حدودی خلای اخلاق را پر می کند و می تواند یاریگر خوب انسان باشد.
باوجودیکه قانون الزام آور است و شهروندان هر جامعه را وادار به پیروی از برخی چوکات ها می کند؛ یا به عبارت دیگر بشر را مقید و مکلف می سازد، از طرف دیگر مزایای فراوان دارد. برشمردن مزایا و معایب قانون در این جا ممکن نیست. خلاصه کلام اینکه قانون ساخته می شود تا رفتارهای ما را کنترل و اصلاح کند. بنابر این کارآمدی قانون وقتی میسر است که در جامعه از آن پیروی شود و مردم قانون مدار زندگی کنند و حکومت هم ممثل و بازوی اجرایی قانون باشد.
قانون اگر به صورت درست اجرا شود، می تواند مانع کج روی ها، انحرافات، تخلفات، ظلم و تعدی، تجاوز، فساد و بی نظمی در تمام ابعاد اجتماع گردد. در این صورت است که بحث برابری، عدالت و حق در جامعه مطرح می شود. همه ی این ایده آل های بشر در سایه ی قانون و جامعه قانون مدار تا حدودی دست یافتنی است. بدون قانون اصطلاحات قشنگ عدالت، برابری، حق و توازن، صرف در زبان وجود دارد و اصلا در جامعه به صورت ملموس ممکن نمی گردد. پس نتیجه گرفته می شود که قانون وقتی خوب است که در جامعه اجرا شود و تأثیر آن در زندگی مردم احساس شود. اگر شهروندان یک جامعه از قانون پیروی نکنند، قانون در جامعه پیاده نشود، بهترین قانون دنیا هم که باشد به درد نمی خورد. چون نوشتن قانون و ماندن آن در لایه های کتاب و کاغذ پاره ها، تأثیری چندانی در زندگی اجتماعی مردم ندارد.
در جامعه ما، قانون فقط برسر زبان ها و در لای کتاب ها و کاغذ پاره بیشتر دیده می شود و وجود دارد، نه در زندگی اجتماعی مردم. مجلس قانون نمایندگان، قانون سازی می کند و ما هر روز شاهد تصویب یک قانون نو در یک زمینه هستیم؛ اما شاهد تأثیر محسوس و ملموس آن در اجتماع نیستیم. ما دیدیم که قانون منع دخانیات، قانون منع خشونت علیه زنان و ده ها قانون دیگر طرح شد؛ ولی هنوز تأثیر و کارآیی آن را در اجتماع ندیده ایم. قانون منع خشونت علیه زنان آمد؛ اما در اجتماع هیچ تغییر در برخورد مردان با زنان نیامد. وقتی که قانون منع خشونت علیه زنان از متلک گویی ها و متلک بازی های مردان در قبال زنان چیزی نمی کاهد، وقتیکه خواهر و مادر و زنان ما از خانه بیرون می شود تا برگشتن به خانه با صد تا نیش و کنایه، با صدتا نگاه جنسی، با صد تا خشونت جنسی روبرو می شود، دیگر بودن و نبودن قانون منع خشونت چه فرقی به حال ما دارد؟ اگر زنی مورد خشونت نگاه جنسی و یا متلک گویی های یک مرد در کوچه و بازار قرار بگیرد و به پولیس مراجعه کند، پولیس پی گیری نمی کند که هیچ، گاهی به  آن زن چند تا حرف نیش و کنایه دار هم نثار می کند.
مصرف دخانیات در مکان های عمومی هم هیچ تغییری نکرده است. کشیدن سیگار چنان عادی و عام است که خوردن غذای سه وقت. هنوز ندیدیم که پای دود سیگار از مکان های عمومی برچیده شده باشد و حکومت با خاطیان برخورد جدی نموده باشد. جالب اینکه هرگاه در یک مکان عام با یک فرد سیگاری در حین کشیدن سیگار روبرو شوی و به  او اعتراض کنی، با شدید ترین پاسخ مواجه می شوی. اگر از پولیس کمک بخواهی، پولیس به جای اجرا کردن قانون و مسوولیتش؛ نقش میانجی را بازی می کند. گاهی هم خودت را محکوم نموده و بر ریشت می خندد. من خودم چند مرتبه با این مشکل روبرو شده ام. معمولا پاسخ پولیس به من این بوده که:«برو بیادر پشت ای گپا نگرد، این جا افغانستان است.» یا « فکر کنم از اروپا آمده ای! این جا اروپا نیست.» آدم می ماند که چکار کند در مقابل این نوع برخورد.  گذشته از این که به حقت نمی رسی، با انواع توهین و تحقیر هم روبرو می شوی. پس با این حالت وجود قانون کجای درد ما را درمان می کند؟
مسئله دیگر، آدمهای است که خود را فراقانونی می پندارند. فرا قانونی ها، کسانی اند که ربط ونسبتی با افراد زورمند و بلندرتبه دارند. وقتی قانون به این افراد می رسد، می شکند. تعداد این افراد هم خیلی زیاد است. در تمام ابعاد اجتماع شاهد قانون شکنی های این افراد هستیم. فرا قانونی ها، در تمام ادارات بدون نوبت هستند ، در خیابان ها قانون ترافیک را رعایت نمی کنند، بر دیگران ستم می کنند، حق دیگران را پامال می نمایند و صد تا قانون شکنی دیگر. وقتی بحث عدالت و قانون به این افراد می رسد، فورا از زور و مقام شان سخن به میان می آید؛ یا پسر وزیر هستند، یا دختر رهبر، یا خانم وکیل هستند، یا خویشاوندان جنرال و یا کدام پیوند دیگری بایک فرد بلند رتبه دارد. این افراد بیشتر از همه قانون شکنی می کنند؛ اما هیچ کسی یخن شان را نمی گیرد. وقتی که آدم با این حالت روبر می شود، احساس می کند که قانون فقط برای افراد ناتوان، بی دفاع و مظلوم ساخته شده است. در این جاست که آدم به یاد آن جمله معروف جورج اورویل در کتاب «قلعه حیوانات» می افتد. جورج اورول در این کتاب برای نقد سوسیالیسم جملهای قشنگی به کار می برد. او می گوید:«همه باهم برابر اند؛ اما بعضی ها برابر تر اند.» در قسمت فرا قانونی ها هم قصه از همین نوع است. یعنی بعضی ها برابر تراند و می توانند قانون شکنی کنند.
سرانجام باید گفت که قانون شکنی ها و قانون گریزی ها بی نهایت زیاد است؛ اما پی گیری و مجازات بسیار اندک. تازمانیکه قانون از متن کاغذ به متن زندگی اجتماع نیاید، بود و نبودش یکسان است. تا وقتیکه قانون برای تمام افراد اجتماع ـ زورمند و بی زور، غریب و ثروت مند، بی دفاع و با دفاع ـ یکسان اجرا نشود؛ کش و قوس های اجتماعی، بی نظمی ها و بیدادگری ها برچیده نخواهد شد. انتظار مردم هم این است که حکومت در قسمت تطبیق قانون جدی باشد و با شدت و حدت تمام قانون را در جامعه پیاده کند، تا بیش از این افراد غریب، بی دست و پا و بی دفاع قربانی قانون شکنی های افراد خاطی نشوند. از طرف دیگر نظم اجتماعی سروسامان یابد و وضع و حال جامعه بهتر شود و قانون هم بیش از این تحقیر و توهین نگردد.

دیدگاه شما