صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

امنیَت و مدیریت بحران رقابت ها

-

امنیَت و مدیریت بحران رقابت ها

هم اکنون چهار قدرت برزرگ آسیایی (چین، روسیه، هند و جاپان) و ایالات متحده بر سر منابع سرشار آسیای میانه و توانایی های تجارتی جنوب آسیا در رقابت تنگاتنگ قرار دارند. چین بزرگترین قدرت اقتصادی آسیا و دومین قدرت نظامی آسیا، در پی گسترش نفوذ خویش به آسیای مرکزی و جنوب آسیا است. ایجاد بنادر بزرگ بحری گوادر در پاکستان و همبانتوتا در سریلانکا را برای یکصد سال به اجاره گرفته است. چین جزء آسیای جنوبی پنداشته میشود و تلاش دارد تا در سازمان اقتصادی سارک عضویت کسب کند.
پروژه یک کمر بند یک راه، به هدف وصل چین به آسیا، اروپا، افریقا است که کشور های آسیای میانه را هدف قرار میدهد تا از طریق سرمایه گذاری های کلان، ساخت زیر بنا های عظیم ترانسپورتی عملاً نفوذ اقتصادی و سیاسی اش را در این حوزه مستحکم سازد.چین هم اکنون عضویت ناظر در اسیان، سارک را دارد.
جمهوری هند، کشوری که از لحاظ رشد اقتصادی، سریع ترین رشد را در آسیا دارد، جنوب آسیا را حوزه نفوذ قانونی خویش می پندارد و به دلیل نیازمندی شدید به منابع انرژی و بازاری کالا های خویش، تلاش دارد تا جایگاهی در آسیای میانه داشته باشد. هند در بندر چابهار برای رسیدن به آسیای میانه سرمایه گذاری کرد تا مسیر پاکستان متحد اصلی چین را دور بزند.
فدراسیون روسیه وارث اتحاد شوروی، آسیای میانه را ساحه نفوذ قانونی امنیتی و اقتصادی اش میداند. ایجاد اتحادیه یورو آسیا که در آن کشور های آسیای میانه یکی پی دیگری به آن می پیوند، به منظور جلوگیری از نفوذ سایر قدرت ها در این منطقه است. این در حالی است که جاپان و کوریای جنوبی به ایجاد میکانیزم دیالوگ هر یک از این کشور ها با پنج کشور آسیای میانه به مقصد تقویت همکاری های اقتصادی با این کشور هاست.
در این میان، نقش ایالات متحده، به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی- نظامی جهان قابل توجه است. استراتیژی جدید ترمپ برای افغانستان و جنوب آسیا به نقش آن کشور در امنیت و حفظ منافع ملی ایالات متحده تأکید دارد. ایالات متحده با جا به جایی نیرو های نظامی اش از اروپا به شرق آسیا بر عبور و مرور آزادانه بحری تآکید دارد. هدف از این جا به جایی حمایت از ادعای کشور های جنوب شرق آسیا ویتنام، فیلپین، برونی و مالیزیا در دریای جنوب چین است که جمهوری مردم چین آن را ملکیت خویش میداند. ایالات متحده همچنان از سه سال بدین سو میکانیزم 1+5 دیالوگ به سطح وزرای خارجه آسیای میانه و ایالات متحده را برگزار می کند که هدف از آن تقویت جایگاه آیالات متحده در آسیای میانه است.این میکانیزم شامل همکاری های در مبارزه با تروریزم، همکاری های اقتصادی و محیط زیستی است.
اینک رقابت تنگاتنگ قدرت های بزرگ آسیایی و ایالات متحده امریکا بر سر دو حوزه آسیای میانه و جنوب آسیا به ائتلاف های جدید می انجامد. ایالات متحده بیش از پیش با جمهوری هند نزدیک می شود که با ایجاد مشارکت استراتیژیک، چین را به یک رقابت نظامی در جنوب آسیا بکشاند و از رشد سریع اقتصادی و نظامی آن جلوگیری کند. در این راستا تشنج میان چین و کشور های جنوب آسیا بر سر جزایر دریای جنوب، جائیکه چین یکی از این جزایر مورد مناقشه را به یک پایگاه نظامی اش مبدل کرده است، همچنان با جاپان بر سر جزایر دایویو که هر دو کشور ادعای ملکیت آن را دارند و اخیراٌ موضوع کوریای شمالی، چین را به رقابت تسلیحاتی می کشاند.در سال 2017 بودجه نظامی چین به 217و5 ملیارد دلار رسید که 7 در صد اضافه تر از سال قبل است. جمهوری مردم چین هم اکنون با سیاست فعال در عرصه بین المللی که در کنگره نوزدهم حزب کمونست به تصویب رسید، به تقویت بیش از پیش نیرو های مسلح خویش می پردازد و می خواهد در مناسبات بین المللی موقف خودش را داشته باشد و نظم جدید جهانی " عادلانه و راسیونال " را بر اساس" سرنوشت مشترک ملت ها" ایجاد نماید.
از جانب دیگر روسیه، چین و پاکستان با هم نزدیک می گردند و می خواهند جلو نفوذ ایالات متحده در آسیا را سد کنند.
نقاط گرم رقابت میان قدرت های آسیایی در سه نقطه متمرکز است.
در جنوب آسیا، هند و امریکا منافع مشترک دارند که همانا نفوذ چین است.
آسیای میانه، جائیکه هدف ایالات متحده جلوگیری از نفوذ روسیه است.
در شرق میانه جایی که نیرو های روسیه توانست داعش و گروه های تروریستی که در پی سقوط اسد بودند، را مهار کند و از سقوط اسد به وسیله نیرو های تحت حمایت غرب جلوگیری کند.
نقطه سوم افغانستان است. استراتیژی ترمپ در افغانستان و آسیای میانه بر "پیروزی نظامی "تأکید دارد. اما مسلم است بدون کمک کشور های چون چین، روسیه و همسایگان افغانستان به ویژه پاکستان و ایران این پیروزی ممکن به نظر نمی رسد.پاکستان متحد استراتیژیک چین است . میکانیزم نشست مسکو که در آن روسیه، چین، پاکستان و آسیای میانه حضور دارند، عمده تآ به منظور کاهش نقش امریکا در افغانستان و منطقه است.
افغانستان و مدیریت بحران
در هیچ یک از سه نقطه تشنج در آسیا، تنها در افغانستان منافع قدرت های بزرگ آسیایی و آیالات متحده به هم گره خورده است. چین، ایالات متحده، روسیه و هند نیاز به ثبات و صلح در افغانستان را درک می کنند. تجربه تاریخی نشان می دهد که افغانستان برای منطقه از لحاظ امنیت اهمیت دارد. در قرن نزدهم امپراطوری های روسیه و انگلیس بر سر وضعیت افغانستان به عنوان دولت حایل توافق کردند. در جریان جنگ جهانی دوم، بی طرفی افغانستان مسئله مورد توافق بین قدرت های شامل جنگ بود و تنها زمانی که افغانستان بعد از کودتای سردار محمد داود، تمایل به بلوک شرق نشان داد، بحران در کشور و در منطقه آغاز یافت. تجاوز شوروری در افغانستان، امنیت کشور را برهم زد و رقابت ها بر سر افغانستان تشدید گردید؛ زیرا همه قدرت ها می دانستند که بحران امنیت در افغانستان به معنی بحران امنیت در منطقه و جهان است. از همین جا بود که نیروهای شوروی شکست را پذیرفت. امپراطوری شوروی پایان یافت. وقتی امریکایی ها احساس کردند که افغانستان دیگر تهدیدی به منافع امریکا نیست، افغانستان را به فراموشی سپردند و حتی در اوج جنگ های تنظیمی به این کشور توجه نداشتند تمایلات شدید آیالات متحده برای شناسای طالبان تا زمان در قوت خود بود تا که نهاد های اعتبارامریکا از افغانستان مورد حمله قرار گرفت و سبب شد تا آیالات متحده لشکرکشی کند و در جنگ علیه تروریسم نیرو هایش را به افغانستان وارد کنند و در جنگ هفده ساله دخیل شود که پایانش را نمی توان پیش بینی کرد.
اینک همه کشور های قدرتمند آسیایی بر مبنای منافع خاص خود شان، می خواهند ثبات در افغانستان حفظ شود. اما در سالیان اخیر اجماع بین المللی،شورای امنیت و سایر نهاد ها قویا از ثبات در افغانستان حمایت کردند. کنفرانس کابل در 2005 بر بیطرفی همسایگان مهر تائید گذاشت. روند استانبول- قلب اسیا این اجماع را در خود داشت و پس از ان، بویژه زمانیکه ایالات متحده مسئله خروج نیروهایش را مطرح کرد برای بسیاری از قدرت های منطقه، سوال پر کردن خالیگاه امنیتی در افغانستان به میان آمد و در پی نقشی برای شان گردیدند. میکانیزم چارجانبه ایالات متحده، چین، پاکستان و افغانستان طرح گردید و مسکو فرمت جدید را با چین و پاکستان ایجاد کرد و از امریکا نخواست تا در ان دخیل شود. تنها پس از رایزنی های افغانستان، کابل و سپس برخی کشورهای دیگر به ان اضافه شدند. اینک در پهلوی شورای امنیت ملل متحد، سازمان همکاری شانکهای در پی داشتن نقش بیشتر در مسئله افغانستان است. همه اینها تلاش برای پر کردن خلای احتمالی در نبود قوای امریکایی است. این چالش باید به یک فرصت برای افغانستان مبدل شود. هیچ مسئله دیگری،َ نه منابع زیر زمینی و نه هم مسیر ترانزیتی افغانستان به اندازه مسئله امنیت در افغانستان برای جهان مهم و جذاب نیست. هر قدر بر مسایل فرعی تاکید شود، ما را از هدف اصلی دور می سازد. برای افغانستان مهم است تا استراتیژی واضح را ترتیب نماید تا در آن منافع قدرت های بزرگ، همسایگان مشخص وراه های مدیریت سالم رقابت های جهانی و منظقوی ترسیم گردد. جنگ در افغانستان، جنگ قدرت ها است. ابزار های این جنگ هم مشخص است. اما افغانستان هیچگاهی در چهل سال گذشته نتوانسته است این رقابت ها را مدیریت کند.

دیدگاه شما