صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

سیاست منطقی امریکا در قبال جنگ پیچیده افغانستان چه خواهد بود؟

-

سیاست منطقی امریکا در قبال جنگ پیچیده افغانستان  چه خواهد بود؟

نتیجه مرور یک سند محرم در مورد جنگ افغانستان که در سال 2008 میلادی توسط رییس جمهور بوش فرمان داده شده بود تحت این عنوان بیان شد» ایالات متحده امریکا در افغانستان شکست نخورده، اما این کشور برنده نیز نبوده است و این کافی نیست» در این بازبینی چندین شرکت کننده نظر داده بودند. دسته بندی نظریات بعدی استراتژی امریکا در جنگ، این نتیجه گیری را تکرار کرده است.
دولت ترامپ موضوع بازبینی جنگ در افغانستان را در ماه اگست سال گذشته روی دست گرفت. مشاوران ترامپ، یک بار دیگر قضایای شان را مرور کردند که شامل: مواد مخدر، فساد، فساد اداری و در راس همه اینها موضوع حمایت و پناه دادن پاکستان به گروه طالبان بود که توسط سازمان استخابارات نیرومند این کشور صورت می گرفت. حال پرسش که مطرح است اینکه چرا این مشکل چنین پیچیده است؟ چرا از زمان حمله 11 سپتامبر امریکا نتوانسته است پاکستان کشوری که میلیارد ها دالر از کمک های این کشور را دریافت کرد،  رفتارش تغییر دهد، رفتاری که هزینه اش قربانی شدن شهروندان امریکایی و افغان بر اثر حملات تروریستی بوده است.
یکی از دلایل اصلی اهداف جنگ امریکا در افغانستان، که با توهمات و ابهامات که سرویس های استخباراتی می توانند سو استفاده کنند باقی مانده است. رییس جمهور بوش، بارک اوباما و ترامپ برای سوال های اساسی مثل: چرا ما در افغانستان هستیم؟ چه منفعتی قربانی های ما را توجیه می کند؟ چگونه جنگ پایان خواهد یافت؟ پاسخ های پیچیده، ناقص و غیر متقاعد کننده ارایه داده اند. آقای ترامپ، با روی دست گرفتن موضع محکم در مقابل پاکستان، از روش روسای جمهور قبلی امریکا خارج شد. دولت امریکا نزدیک به 1.3 میلیارد دالر کمک سالانه اش به پاکستان را تا زمانی که این کشور دست از حمایت طالبان را بر ندارد را به حالت تعلیق در آورد. بدبختانه، ریکورد استفاده از تهدیدها و تحریم ها برای تغییر رفتار پاکستان نا امید کننده است، قدرت نفوذ و فشار امریکا بالای پاکستان کاهش یافته است.
ترامپ تنها رییس جمهوری نیست که برای چگونگی تطبیق اهداف با واقعیت مبارزه می کند. بارک اوباما در سال 2009 شمار سربازان جنگی در افغانستان را افزایش داد، در آن ایام مشاوران اوباما تنها دو منفعت حیاتی امریکا را در جنگ افغانستان تعریف کردند که توسط آن فرستادن سربازان به افغانستان را توجیه می کرد. یکی از این اهداف امنیت انبار اتومی پاکستان بود. هدف دوم، تهدیدات تروریستی بود که از سوی شبکه القاعده و متحدین این گروه وجود داشت. پس از سال 2002، شمار زیادی از جنگجویان القاعده به پاکستان فرار کردند. استراتژیست های اوباما در آن زمان حضور سربازان را با این منطق توجیه کردند، در صورتی که افغانستان به هرج و مرج گرفتار شود، القاعده به این کشور دوباره باز خواهد گشت،این به عنوان یک ترس محتمل بود، حتی دلیل احتمالی برای فرستاد مردان و زنان امریکایی به جنگ را نیز همین ترس تشکیل می داد.
رییس جمهور اوباما و استراتژیست هایش همچنین روی این موضوع که آیا طالبان نیز مثل القاعده مشکل مشابهی را ایجاد کنند بحث کردند. اوباما فکر نکرد که او خواستار تمرکز بیشتر روی القاعده بوده است. شماری از فرماندهان امریکایی می خواستند با طالبان بجنگند. اما شورای امنیت ملی، شامل رابرت گیتس وزیر دفاع وقت تشخیص دادند که جنگ به رهبری امریکا برضد طالبان پیروز نخواهد شد، حد اقل نه به زودی و یا هزینه که قابل قبول باشد. گیتس گفت، طالبان در آن زمان به عنوان یک جریان سیاسی افغانستان مطرح بودند.
استراتژیست های اوباما تصمیم گرفتند همزمان ساختن ارتش ملی افغانستان، طالبان را تخریب کنند. زبان کاربردی آن وقت به نحوی مبهم و هدف ها نیز به همین شکل بودند. هدف این بود که فرصت را بدست بگیرند و به دولت افغانستان یک چانس بدهند.
رهبران سرویس های استخباراتی می دانستند که آنها باید منتظر باشند تا واشنگتن خارج شود. اوباما این تصمیم را زمانی که در سال 2009 سربازان امریکا شروع به خروج از افغانستان کردند و جنگ را در سال 2011 به نیروهای امنیتی افغانستان سپردند واقعیت بخشید. جنرال پاکستانی، اشفق کیانی، رییس اسبق سازمان آی اس آی به شکل خصوصی به امریکایی ها و فرماندهان نظامی ناتو گفت که آنها شکست خواهند خورد. جنرال کیانی گفت:» با توجه به شمار نیروهای که شما دارید و محدودیت های زمانی شما قادر به آنجام آن نخواهید بود.»
منظور وی این بود، تلاش های به رهبری امریکا برضد طالبان تعین کننده نخواهد بود و نیروهای افغان به اندازه کافی این توانایی را نخواهند داشت که پیروز شوند. جنرال کیانی، خواستار برنامه کمتر برای پاکسازی شورشیان در امتداد مرز افغانستان و پاکستان بود. هدف پاکستان نیز این بود تا خشونت ها از مرزهای افغانستان بیرون نشود، تا از این طریق بتواند از نفوذ هند در افغانستان جلوگیری کرده بتواند.
به غیر از سیاست های پیچیده امریکا، دلایل دیگری نیز وجود دارد که علی رغم تهدیدات از سوی امریکا، غلبه استخبارات پاکستان را نشان میدهد؛ زیرا حفاظت از بمب های اتومی پاکستان و نگهداشتن آنها بیرون از دست تروریستان، در اولویت امریکا و اتحادیه اروپا قرار داشت، به این دلیل ثبات پاکستان خیلی مهم است. حالا چندین سال پس از 2001، افزایش خشونت و جنگ در افغانستان، پاکستان را یک بار دیگر بی ثبات تر از گذشته ساخته است.
به این ترتیب، القاعده در پاکستان پناه گرفت و با گروه های رادیکال محلی هماهنگ شد. با آغاز سال 2007، این گروه ها برضد دولت پاکستان دست به عملیات زده و سال بد را برای پاکستان رقم زدند که این کشور تا هنوز ندیده بود. حملات انتحاری و موتر بمب، شماری زیاد از شهروندان این کشور را قربانی و تعدادی زیادی را زخمی ساخت. پاکستان تاوان سنگینی از تربیه گروه های مثل طالبان پرداخت.به گزارش بخش تروریسم جنوب آسیا، اخیرا بیش از 500 فرد ملکی پاکستانی به خاطر حملات تروریستی جان شان را از دست داده اند.
بارک اوباما، به سازمان سیاه اجازه داد توسط هواپیماهای بدون سرنشین در مناطق قبایلی پاکستان برضد القاعده دست به حملات بزند. همچنان اوباما، اجازه عملیات برای کشتن بن لادن در خاک پاکستان را بدون اجازه این کشور صادر کرد. اما پناه گاه های امن سایر رهبران گروه طالبان و سایر گروه های شورشی بدون صدمه باقی ماند، آنها از لاهور، کراچی و کویته و مناطق کشمیر تحت کنترول پاکستان دست به عملیات می زدند.
در واقع، استراتژی بازدارنده هسته ای پاکستان، تصور می شد ارتش هند را در خفا نگهدارد، همچنین امریکا را متوقف کرد.  امریکا تا کنون از تهدیدات در نتیجه خشونت ها در پاکستان ترسید است، و به همین خاطر از سال 2001 مداخله سازمان های استخباراتی در افغانستان را تحمل کرده است. خشم مقام های افغان و جنرال های امریکایی از دست داشتن شبکه های استخباراتی در خشونت های افغانستان قابل درک است. تنها در نه ماه نخست سال 2017 سازمان ملل متحد شمار مرگ قربانیان ملکی در افغانستان را 2640 اعلام کرد که نزدیک به 700 تن آنها را اطفال تشکیل می داد. شماری زیادی از افراد ملکی توسط طالبان و سایر گروه های تروریستی کشته شده اند. در ماه جاری طالبان مسوولیت حمله بر هوتل در کابل را نیز به عهده گرفتند که بر آثر آن 22 تن جان خویش را از دست دادند.
با این همه، در صورتی که تحریم ها برضد ارتش پاکستان با دیپلوماسی همراه می شد که همانا تشویق چین که یکی از متحدین کلیدی پاکستان و سایر قدرت های منطقه ای را در بر می گرفت ممکن به نتایج بهتری دست پیدا می کردیم. چین، پاکستان، روسیه و ایران منافع مشترک با امریکا در قسمت جلوگیری از داعش دارند. گروهی که در حال آغاز فعالیت ها در شرق افغانستان است. چین از دیر زمانی به این طرف پاکستان را از فشار های بیرونی محافظت کرده است. اما این کشور به یک منقطه صلح آمیزتر نیازمند است تا نیاز به حضور نیروهای امریکایی در منطقه کاهش یابد.
در طول چهار سال، تقریبا هر فرمانده امریکایی که به افغانستان فرستاده شده تصدیق کرده اند که جنگ افغانستان باید از طریق دیپلوماسی خاتمه داده شود. این کار با حمایت قدرت های منطقه و نه از طریق نظامی جنگیدن با طالبان به نتیجه ای می رسیم. اما برخلاف، امریکا روش نظامی را در اولویت خویش قرار داده است. بن بست جنگ داخلی مثل افغانستان می تواند مدت زیادی دوام یابد. پایان این جنگ تنهاه از طریق گفتگو با دشمن ممکن خواهد بود. دولت اوباما در مواردی تلاش کرد گفتگوهای مخفی را با طالبان انجام دهد و این پیشرفت های کمی نیز در پی داشت اما این استراتژی به خاطر شبکه های استخباراتی به نتیجه ای نرسید. شماری از رهبران طالبان نیز تلاش کردند تا به تنهایی جدا از نفوذ پاکستان آزاد باشند. در این میان بعضی از مقام های افغان و رهبران طالبان نیز خواستند به همان روش خود به گفتگوهای صلح بپردازند.
برای امریکا، یک جایگزین برای پیگیری مشکلات و گفتگوهای نامعلوم به معنی پایان دادن خواهد بود، اما به احتمال زیاد نتیجه خروج یک جانبه به مفهوم خشونت های بیشتر و افزایش نفوذ طالبان و داعش است. البته منطقی ترین روش برای رییس جمهور ترامپ این خواهد بود، که دیپلوماسی را در صدر برنامه هایش قرار دهد و با متحدین خود از نزدیک کار کند، در قسمت تحت فشار قرار دادن شبکه های استخباراتی از هوشیاری کار بگیرد و این را باید پذیرفت که در افغانستان نقطه شروع هرگونه سیاست بین المللی فروتنی است.
 منبع: نیویارک تایمز

دیدگاه شما