صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

درنگ کوتاه بر کاستی‌های صحی در شفاخانه‌ها و کلینیک‌ها

-

 درنگ کوتاه بر کاستی‌های صحی در شفاخانه‌ها و کلینیک‌ها

این نوشته درنگ بسیار کوتاه بر کوتاهی کارکرد وزارت صحت عامه بر کارهای سلامتی (صحی) است؛ پس، از روی بردباری و شکیبایی بخوانید. این نوشته نگاه اصلاحی به کارها و برنامههای امور صحی دارد، دیگر هیچ پیامی ندارد.
گزارشهای رسانهای بسیاری درباره کاستیهایی در کارکرد وزارت صحت عامه شنیدهایم و از کنار آن بهراحتی گذشتهایم و گوش خود را خواباندهایم؛ زیرا ما عادت کردهایم به «عادت به کاستیها و نبودها»؛ چرا؟ چراییاش را خودتان سنجش کنید.
تیتر اول:
بهتر است تا یکبار دیگر بخشهایی از گزارشهای رسانهای را دربارۀ کاستی در کارنامه وزارت صحت امور یا امور صحی افغانستان باهم بخوانیم؛ یادآوری کنم که گزارشها دربارۀ همین سال روان است:
گزارش اول- «رسانههای هند نوشته است که این کشور سالانه، حدود ۲۰۰ هزار توریست صحی افغان دارد. امری که صنعت گردشگری این کشور را رونق داده است.»
گزارش دوم- «بیشتر این بیماران، نبود خدمات صحی، داروهای بیکیفیت و تشخیص نادرست داکتران افغانی را علت مراجعهشان به شفاخانههای خارج از افغانستان بهخصوص هند میدانند.»
گزارش سوم: «بر اساس آمار وزارت صحت افغانستان، اقتصاد این کشور سالانه ۲۴۰ میلیون دالر امریکایی را به دلیل سفر مریضان به خارج از دست میدهد.»
گزارش چهارم- «اشرف حیدری، معاون سفیر افغانستان در دهلی جدید میگوید: «روزانه حدود هزار افغان به هندوستان میآیند. حدود 70 درصد آنها برای معالجه و درمان به اینجا میآیند». این افراد برای معالجه امراض قلبی و همچنان انواع مریضیهای عصبی، ارتوپیدی، تکلیفیهای نسایی و دیگر مشکلات راه هندوستان را در پیش میگیرند.»
تیتر دوم:
هفتۀ پیش به کلینیک مرکزی ریاست صحت عامه واقع در سینماپامیر برای اهدای خون رفتم. کلینیک آرام و خلوت بود. از همان آغاز ورودم به داخل کلینیک با وضعیت چندشآور بهداشتی و چتلی برابر شدم، این سخن بماند که مردم با چتلی خو گرفته است. در اتاقی چند کس موظف با کالای غیر رسمی (پیراهن و تمبان= کالای استراحت و راحتی محلی) با هم سرگرم گپ و سخن بود. یکی از کسان که آنجا بود از من پرسید برای چه کاری آمدهام؟ من سراغ کسان موظف در کلینیک را جویا شدم. همان کس گفت: من هستم. به قد و قوارۀ وی نگاه کردم، شک کردم. با خودم گفتم: مزاح میکند؛ زیرا نه کالای رسمی و شفاخانهای داشت، نه فرم و نشان و نه اتکتی که بهطور رسمی «نام، هویت و وظیفه» در روی سینه افراد موظف نصب است؛ این هم بماند که بازهم اصلاح شدنی نیستیم.
وقتی گفتم: برای اهدای خون آمدهام، گفت: روی چوکی بشین. نشستم. برای تشخیص گروه خونم چطور تست گرفت، این هم بماند. سپس توسط یکی از افرادی که گویا از سر پلوان زمین آمده بود، بدون فرم و هویت و نشان، به یک اتاق دیگر راهنمایی شدم. روی تختی آرام گرفتم و خونم را به کسانی که نیازمند است، اهدا کردم. تمام.
حال که ماجرای اهدای خون را در کلینیک ریاست صحت عامه خواندید، بهخوبی کاستیهای کار کلینیک مرکزی را بهخوبی و نیکی دریافتید. شاید بپرسید کجای کار بد بوده است؟ بدی کار در کجا بوده است؟ بدی کار در این است که کارکرد وزارت صحت عامه و ریاست پولیکلینیک مرکزی ریاست صحت عامه کاستیهایی دارد که بهقرار زیر است:
الزاماً و باید هنگامی که کسی برای اهدای خون مراجعه میکند، کلینیک یا موظفین بانک خون، موظف است تا مراحلی را برای انجام این کار در نظر بگیرد و آن مراحل را طی کند وگرنه کارشان از نظر حرفهای و فنی کاستی دارد، مراحل زیر:
1.             از مراجعه کننده بپرسد که کی خون اهدا کردهای؟ یعنی فاصله زمانی اهدای خون را حتماً بپرسد؛ زیرا فاصله زمانی برای مرد و زن فرق میکند؛ مثلاً برای مردان باید فاصله زمانی سه ماه در بین باشد. همچنین میزان سن نیز از جزء الزامات است؛ مثلاً حداقل سن اهدا کننده خون 18 و حداکثر 60 تا 65 است.
2.             کلینیک موظف است که وزن مراجعه کننده را بپرسد یا وی را وزن کند؛ زیرا حداقل وزن برای اهدا کننده 50 کیلو است.
3.             اهدا کننده باید مدارک شناسایی به همراه داشته باشد؛ این از جزء تشریفات کاری و اصول و پرنسیب است. مدارک شناسایی مانند تذکره، پاسپورت، لیسنس.
4.             فرد موظف کلینیک از مراجعه کننده از وضعیت صحی وی بپرسد تا دربارۀ اهدای خون مراجعه کننده مسئولین کلینیک تصمیم حرفهای بگیرد؛ زیرا افرادی که دارای مشکلات صحی زیر است، نباید خون اهدا کند:
-               آلرژیهای مختلف، مصرف دوا، فشارخون بالا، ديابت، بیماریهای مانند قلبي، ريوي، گرده و كبدي؛ همچنین مسافرت به مناطق مالاريا خيز در يك سال اخير، مبتلا به كمخوني، مبتلا به اختلالات انعقادي، مبتلا به ابتلا به بيماري هاي اعصاب و روان، ابتلا به بیماریهای عفوني مانند سرماخوردگی، سرخك، آنفولانزا، سل، تب مالت و مانند اینها، مبتلا به بیماریهای پوستي، مبتلا به بیماریهای بدخيم، دارای سوابق غش، صرع و تشنج، دارای سوابق اعتياد به مواد مخدر تزريقي، دارای سوابق اعمال جراحي، دارای سوابق خالکوبی و حجامت، تاتو و يا چاقوخوردگی، سابقه تزريق خون و فرآوردههای خوني در يك سال اخير و برای زنان دارای سوابق سقطجنین، دارای سوابق زردي يا يرقان در خود يا خانواده، دارای سوابق رفتارهاي پرخطر مانند تماس جنسي مشكوك
تیتر سوم- پیشنهادها:
کاستیهایی که در نظر گرفته باید اصلاح شود تا مردم از هرچه شفاخانه و کلینیک و داکتر است پای گریز نداشته باشد و سرگردان به دیگر کشورها نشود.
1.             مراجعه کننده پس از اینکه در محل اهدای خون مراجعه میکند، تمام مشخصات و هویتش ثبت دیتابیس شود.
2.             مراجعه کننده توسط افراد موظف در محل اهدای خون تست هموگلوبین شود و هموگلوبین فرد اندازهگیری شود؛ نه اینکه مثل تجربۀ تلخ چون زهرمار من که از کلینیک مرکزی صحت عامه کابل دارم که برایتان در بالا گفتم.
3.             افراد مراجعه کننده توسط افراد داکتر موظف از نظر نبض، فشارخون و وزن و سوابق سلامت و بیماری معاینه شود؛ نه مثل تجربه من در کلینیک مرکزی صحت عامه که با اخم و روی ترشی سوزن را فرو کرد در دستم. آخ!
4.             البته در دیگر کشورها امضای رضایتنامه نیز شرط است.
5.             کلینیک موظف است تا اهدا کننده خون را استراحت بدهد؛ نه اینکه مثل تجربۀ من و یک نفر دیگر که بهمحض اتمام اهدای خون گفت: بلند شو برو، خلاص!
6.             پولیکلینیک مرکزی یا مرکز اهدای خون ورقهای معلوماتی در اختیار مراجعه کنندگان بگذارد.
7.             بانک مرکزی خون یا کلینیک مرکزی صحت عامه کارمندان خود را از نظر حرفهای موظف کند تا:
اولاً کالای فرم بپوشند که در آن نام شخص، وظیفه شخص، هویت شخص همراه عکسش روی سینه کالای شخص حک شده باشد.
دوم افراد موظف در کلینیک مانند چوپان مال یا دهقان سر مزرعه کالای خواب یا کالای استراحت افغانیگی نپوشند بلکه کالای فرم بپوشند.
سوم کلینیک مرکزی یا هر کلینیک و شفاخانه دیگر نفر موظف برای معلومات گرفتن داشته باشد تا فرد مراجعه کننده با مطالعه آن و تشخیص خودش در صورتی که برایش مضر باشد از اهدای خون منصرف شود.
تیتر چهارم
حالا پس از دانستن کاستیها در کارنامۀ وزارت صحت عامه، پولیکلینیک مرکزی و بانک خون افغانستان، بهخوبی درمییابیم که از چه روی 240 میلیون دالر از کشور برای معالجه بیماران افغانستانی از مرز بیرون میشود! وقتی که بانک خون یا پولیکلینیک مرکزی کابل مانند یک جهنمدره یا هیولای شاخدار باشد آیا من جرئت میکنم که برای اهدای خون به آن محل مراجعه کنم؟ شاید با خودم بگویم مگر سر مرا مار کنده است که از دستی خود را به کشتن بدهم؟
تیتر پنجم
هرچه نوشتم اصلاحنامهای بیش نبود؛ وگرنه به خدا و به بادار شریکی نه نام وزیر صحت عامه را میدانم و نه رئیس پولیکلینیک مرکزی را و نه هیچیک از موظفین و مسئولین آن را، فقط یادآوریای بود برای اصلاح امور.

دیدگاه شما