صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

از زن‌بارگی تا زن باوری

-

 از زن‌بارگی تا زن باوری

هشتم مارچ یا روز جهانی زن را همه دیدیم که تجلیل و محفل، شعار و هیاهو چنان گسترده و زیاد بود که آدم را دچار یک تصور و توهم رؤیایی میکند. با کنش و واکنشهای زنان، مردان، جوانان، موسفیدان، سیاستمدار، فعال مدنی، کنشگر اجتماعی، عامی، معلم، دانشجو، دانشآموخته، دانشگاهی در روز هشتم مارچ این تصور ایجاد میشود که جامعهی ما یکدست ایستادهاند به پشت زنان در دفاع از حقوق و جایگاه شان. شعارهای قشنگ و میانتهی چون:«زن زندگی است»، «زن و مرد برابر است»، «زن مادر است» و هزار حرف مفتِ دیگر با چنان شور و هلهله بر زبانها و شبکههای اجتماعی رانده و خوانده شد که آدم را دچار توهم میکند. با دیدن و شنیدن این شعارها فکر میکنیم که در جامعهی هستیم که ارزش انسانی بسیار بلندی در آن نهادینهشده و دفاع از حقوق زنان یک ارزش است برای چنین جامعهای.
حالا با توجه به موضوع یادشده میرسیم به یک پارادوکس یا تضاد بزرگ و معمایی و آن اینکه اگر همه اقشار جامعه برابری زن و مرد، عدالت در حقوق انسانی زن، ارزش به مقام و جایگاه زن را میخواهند و به آن باور دارند، پس اینهمه نابرابری جنسیتی، ظلم و بیداد در حق زن و قربانی کردن زنان از کجا میآید؟ این جفا و فاجعهی زنستیزی و ذلیل پنداری زن از آسمان که نمیبارد، از زیر زمین هم بالا نمیشود پس از کجا میشود؟ حتماً از جامعهی برمیخیزد که من و شما در آن زندگی میکنیم. از جامعهی که خانواده من ، خانواده تو و دهها خانوادهی دیگر باهم یکجا شده و  این جامعه را شکل داده است. پس چگونه ممکن است که ازیکطرف در روز جهانی زن، همه حامی حقوق زنان و ارزش و جایگاه شان است و اما از طرف دیگر در همین جامعه نابرابری جنسیتی، ظلم بر زنان و زنستیزی بیداد میکند؟ این یک پارادوکس یا تناقض است. ممکن نیست که من وتو ازیکطرف به زن و ارزشهای انسانیاش واقعاً باور داشته باشیم، او را مثل خود یک انسان دارای حقوق و کرامت انسانی بدانیم و از طرف دیگر بر او ظلم کنیم، حقش را نادیده بگیریم و قربانیاش کنیم.
پس مسئله کجاست؟ گره کور این چالش در کجا قرار دارد؟ مسئله این است  که جامعه در حالت واقعی و بینقابش از دو حالت خارج نیست: 1ـ یا به زن و برابریاش با مرد باور ندارد و برایش جایگاهی مساوی با مرد قایل نیست؛ 2ـ یا به زن  و برابریاش با مرد باور دارد و برایش جایگاهی مساوی با مرد قایل است.
به اساس وضعیت موجود و نشانههای روشن از رفتار مردم در قبال زنان به روشنی درمییابیم که جامعهی ما به زن و جایگاه برابرشان با مردان باور ندارند. فاصلهی زیادی وجود دارد بین گفتار تا پندار و کردار مردم در مواجهه با زنان. زن و برابری حقوق شان با مرد، فقط لق لقه ی زبانهاست و از مرز گفتار به مرز پندار و کردار نمیرسد. بخشی اعظم از افراد که در روز هشت مارچ، روز زن را تبریک گفته و هزار نوشته  و پیام شیک نوشتند و فرستادند، در مقام عمل آنچنانکه میگویند با زنان رفتار ندارند.  به قول معمول برخی از افراد با شعارهای شیکوپیک، برابری زن و مرد را فقط برای دختر همسایه میخواهند، نه برای خواهر و مادر خودش. دموکراسی و برابری برای دختر همسایه. بخش اعظم از این حامیان حقوق زن، خودشان حقوق زنان را نادیده میگیرند و پایمالش میکنند. خواهر و مادر بخش اعظم از این حامیان جان فدا، در چهاردیواری خانه زندانیاند. این حامیان نقابدار یا خاطیان حقوق زن، شامل طیفهای مختلف از اقشار جامعه میشود. معلم، مدیر، معین، وکیل، وزیر، دانشگاهی، باسواد، بیسواد و غیره. تعداد زیادی از این هواداران پروپاقرص، اما دروغین فقط خودشان را در جلد هوادار برابری حقوق زن و مرد و حامی زنان جا زدهاند، نه اینکه باور داشته باشند به زنان و حقوق انسانیشان. درنتیجه گفته میتوانیم که اینان، حامیان کاذبی است که با شعار زن باوری، زنبارگیشان را تقویت میکنند. اینان در حقیقت زنبارهاند، نه زن باور. به این معنا که به زن به عنوان یک انسان که دارای حقوق مساوی با مرد اند باور ندارند، بلکه دوست دارند معاشرت داشته باشند با زنان و کام بگیرند. پس با این زنبارگی نمیشود که به زن باوری رسید.
در طرز فکرِ زنبارگی، نوع نگاه به زن، نگاه فرو دستانه و تحقیرآمیز است. زن یعنی موجود ضعیف، ناتوان و بیچاره که در تملک مرد قرار دارد و به ارادهی او زندگی میکند. این ذلیل انگاری منشأ گوناگون دارد: منشأ شرعی، عرفی، سیاسی، اجتماعی و غیره. قرائتهای جور واجور، دقیق و نادقیق از متون مذهبی بخشی از این نوع نگاه ذلیل پنداری را شکل میدهد. عرف دستوپا گیر و بسیار پوسیده گذشته هم شدیدترین آسیب را بر پیکره زن وارد نموده است. فشار اجتماعی که باوجوداین عرف ناجور بر مردان وارد میشود و غیرت که برآیند این عرف نابجا و کشنده است، زنجیری بزرگی است بر دست و پای زن این سرزمین.
چیزی بسیار نگرانکننده و قابلتأمل، درونی شدن این نوع نگاه فرودستانه به زنان، در ذهن و طرز تفکر اجتماعی است. این مسئله سالهای سال، در دلودماغ مردم گنجاندهشده و در عمق وجودشان هضم و حل شده است و اکنون به عنوان یک ارزش به آن عمیقاً باور دارند. درد اصلی هم همینجاست که باور اکثر غالب این است که زن موجود ضعیف و ناتوان و در تملک مرد است. این نوع نگاه و باور تنها مربوط به مردان نمیشود، تعدادی از زنان نیز چنین طرز تفکری را پذیرفته و به آن باور دارند. فکر میکنند که مردان آنچه را که  راجع به زنان میپندارند، درست است. برای اینکه پابند شریعتاند و از شریعت خوانش دقیق و عمیق ندارند، تفسیر و قرائت دینی مردانه را بیقیدوشرط میپذیرند.
در این نوع طرز تفکر، رابطهی که بین مرد و زن برقرار میشود، منصفانه و عادلانه نیست. چون زن ذلیل و ناتوان پنداشته میشود و مرد به عنوان مالک خودش را تصور میکند، بنابراین در مسئله اجرای حقوق زن که میرسد، مشکل بزرگی پیش میآید. به این معنا که مرد هنگامیکه کمترین حقی را برای زن در نظر میگیرد، آن حق را به عنوان بخشش و ایثار از طرف خودش به زن فکر میکند، نه به عنوان حقِ زن. همانند برخورد با حقوق بعضی از اقلیتهای قومی در این سرزمین. به طور نمونه، راهیابی اقلیتهای قومی را در کابینه دولت بعضی از اقوام  به عنوان یک بخشش و تحفه از طرف خودشان میدانند، بیاینکه فکر کنند که اقلیتهای قومی هم حقدارند و در این سرزمین و دولت شریک و سهیماند. اجرای حقوق زن از طرف مرد هم به همین روال است.
فکر میکنم، دو تا راهکار بهتر میتواند ما را از این جهنم نابرابری جنسیتی برهاند.
اول، مصارف گزاف و پولهای هنگفتی که در پروژههای سطحی و نمادین، صالون ها، تالارها هزینه میشوند در تجلیل از مقام و جایگاه زن، برای ایجاد طرز تفکری به مصرف برسد که در آن طرز تفکر، زن باوری در اجتماع نهادینه شود. یعنی طرز تفکری که زن را به عنوان یک انسان بپندارند که دارای حقوق انسانی و کرامت انسانی برابر با مرد است. نهادهایی که در دفاع از حقوق زن پروژه میگیرند و فعالیت دارند به جای پروژههای بیتأثیر، تجلیلی، نمایشی و نمادین، به سمت ایجاد طرز فکری انسانی و زن باورانه بروند. تا اندیشهی برابری زن و مرد در جامعه شکل بگیرد.
دوم، زنان توانایی، دانایی، مهارت و استعدادشان را بالا ببرند. اگر زنان قادر به درک و دریافت جایگاه شان بودند، تواناییشان را بالا میبردند و دانش شان را گسترش میدادند، قطعاً درجایگاهی بهتر از امروز قرار داشتند. با نوع نگاهی برابری و تبعیض گریزی در مقام آرزو و امید، بانوان به روزنهی نجات از تبعیض دست نمییابند.

دیدگاه شما