صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جنبش مدنی برای صلح و چشم انداز آینده آن

-

جنبش مدنی  برای صلح  و چشم انداز  آینده آن

ماهیت حرکت
متقاعد کردن طالبان برای پیوستن به پروسهی صلح، با این ایدهآلیستیها ناممکن مینماید؛ زیرا طالبانی که بیش از دو دهه برای استقرار نظام دلخواه شان در افغانستان جنگیده اند - کشتند، کشته داده اند و خون دهها هزار انسان را در این جنگ به زمین ریخته است - بهخاطر اعتصاب فعالان مدنی تسلیم نخواهد شد؛ اما حرکت فعالان مدنی هلمند برای تحقق صلح آرمانی افغانستان، حد اقل کاریست که برای حل این معما از توان مردم برمیآید.
حمایتها
حدود ده روز قبل تعدادی از باشندگان ولایت هلمند در اعتراض به خشونتها و ناامنی در آن ولایت  و بهخاطر حمایت از پروسهی صلح خیمه تحصن برپا کرده و اعتصاب غذایی نمودند. اعتصاب غذایی تحصن کنندگان هلمندی بعد از چند روز پایان یافت؛ اما خیمه های تحصن این فعالان مدنی همچنان تا تحقق نیافتن خواست شان پابرجاست. دیری نپایید که شماری از زنان در هرات در حمایت از حرکت صلحخواهانهی جوانان هلمند در خیمه تحصن نشستند، این روند ادامه یافت و ملت خسته از جنگ به امید فروکاست چالشهای پروسهی صلح؛ از بامیان، بلخ، دایکندی، کابل، زابل، فراه و... اعلان حمایت کردند. مجلس نمایندگان نیز همگام با فعالان مدنی به حمایت از حرکت «اعتراض بر خشونت و حمایت از صلح» در این کمپاین مردمی پیوستند. حکومت وحدت ملی و شورای عالی صلح این حرکت را به فال نیک گرفته اند و به طرف مقابل هم در لفافه سخن میگوید که مردم نیز شما را نمیخواهند؛ بلکه همان بِه که سلاح بر زمین بگذارید و بر دعوت صلح لبیک بگویید.
نظر طالبان
طالبان؛ اما تا کنون روی خوشی نشان نداده است. طالبان در وبسایت امارت و کانال رسمی تلگرام شان «اخبارالاماره» این حرکت را توطیهای برای نابودی شان پنداشته اند و خارجیها را مانع بزرگ صلح میپندارند. «آنانی که برای صلح خیمه های تحصن زده اند اگر واقعا خواستار صلح و آرامش واقعی در کشور هستند آیا برای شان بهتر نیست که اولاً باید جهت برداشتن موانع بزرگ صلح همین خیمه های تحصن را پیش روی دروازه های بزرگ ترین مراکز اشغالگران در بگرام، قندهار، هلمند، میدان، هرات، بلخ، جلال آباد و... و درمقابل سفارت خانه های کشورهای اشغالگر بزنند.»(بغلانی)
چنین حرکتی برای تحقق صلح – گمشدهیی که برای آن صدها شهید دادیم، سالها انتظار کشیدیم و میلیاردها دالر خرج شد – از آنرو که مشروعیتش را از افکار عامه و فریاد تودهها میگیرد؛ زنگ امیدیست که شاید برای پیوستن افرادی خاصی به صلح – نه کل طالبان، موثر باشد؛ اما از سوی دیگر، چون طالبان ماهیت این حرکتها را وابسته به دولت میداند؛ بنا از اهمیت تطبیقی آن کاسته میشود و اگر حکومت وحدت ملی و سازمانهای جهانی با معترضان در این امر همکاری نکنند؛ این حرکت مثل دیگر حرکتهای مدنی افغانستان تبدیل به یک کارناوال غربی و به زودی خاموش خواهد شد.
عوامل رد پیشنهاد صلح توسط طالبان
طالبان اگرچند در خبرنامهی خود نیز پذیرش خواست حرکت صلح خواهانهی مردم هلمند را به خود مردم محول کرده است؛ با این رویکرد که ما نیز صلح میخواهیم، اما شما ابتدا موانع صلح را از سر راه بردارید. اشارهی مستقیم به خارجیها دارند و این خواست طالبان به معنای رد خواستهای مردم با کلام آشکار است؛ زیرا آنان به خوبی آگاه اند که ایالات متحدهی آمریکا و ناتو دوستان استراتیژیک و حامیان مالی-سیاسی دولت افغانستان است و مردم افغانستان با وجود باخبری از سرشت سیاسی آمریکا، آنان را میپذیرند و دوستی با آمریکا را نسبت به هر کشور دیگری پسندیده اند. اکنون هم برنامهی مقابله با آمریکا در دستور کار ملت و دولت افغانستان نیست. بنابراین طالبان به چهار دلیل خواست مردم را نادیده انگاری خواهد کرد:
نخست: عدم استقلال در تصمیمگیری و رهبری طالبان
در این هیچ شکی نیست و نیاز به بحث هم ندارد که منبع تمویل، تجهیز و آموزش طالبان در بیرون از خاک افغانستان است؛ پس با این وجود برنامه سازی و دیپلماسی جنگ طالبان نیز از جانب حامیان شان طرح و تطبیق میشود. با نداشتن استقلال مالی و پناهگاه قابل اطمینان، طالبان افغانی مجبوراند گوش به فرمان منبع اکمال مالی-تسلیحاتی شان باشد. آنعده از اعضای طالبان که از متن مردم هلمند برخواسته اند – با این حرکت مردمی که بدون شک بین شان وابستگیهایی هم وجود دارد؛ اگر استقلال در تصمیمگیری میداشت، ممکن بود از جنگ و کشتار دست بردارند و عبای صلح بپوشند.
دوم: مداخلههای خارجی و پیچیده سازی پروندهی صلح افغانستان
مشکل دیگر، مداخلههای پاکستان و پیچیده سازی پروندهی صلح افغانستان توسط کشورهای همسو با دولت افغانستان، است. در آغاز دوباره جان گرفتن طالبان، فقط دولت افغانستان طرف قضیه بود و آمریکا به عنوان همکار استراتیژیک دولت افغانستان در این کار وعدهی همکاری داده بود؛ اما میشایل اشتاینر، دیپلومات آلمانی در سال 2010 برای اولین بار خواست گفتگوی مستقیم میان دولت افغانستان و طالبان برقرار کند(سپنتا، ص827)، ولی چندی پس از آن بحث دفتر طالبان در قطر به میان آمد و سپس پاکستان به یک ضلع مثلث صلح طالبان و کابل قلمداد شد. هر روز که میگذشت اضلاع میز صلح افغانستان بیشتر و قضیه مبهمتر میشد تا اینکه پای چین، روسیه، ازبکستان، هند، ترکیه و دیگر کشورهای همکار افغانستان در مبارزه با تروریزم همه دخیل شدند. شورای عالی صلح افغانستان پای اندونیزیا را به عنوان کشور با تجربهی صلح در این قضیه دخیل کرد. اکنون با تشکیل دو دور نشست کابل که متشکل از 20 دولت و 5 نهاد بین المللی بود و نشست تاشکند که با شرکت بیش از 20 کشور و نهاد جهانی برای خلق اجماع جهانی و منطقهای در امر مبارزه با تروریسم و صلح با طالبان در افغانستان، در کشور ازبکستان دایر شد و نتیجه ی اعلامیهای مشترک این نشست پذیرفتن صلح از طرف طالبان بود؛ اما طالبان با نشر یک خبرنامهای تلویحا رد کرده بود و پذیرش صلح را بر خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان مشروط دانسته بودند.
سوم: چند پارچگی طالبان
با وجود مداخلههای خارجی در سطح رهبری طالبان و انشقاق طالبان پس از مرگ ملا عمر به چندین شاخه؛ سخت مینماید که آنان را به میز مذاکرهی صلح کشاند و متقاعد کرد تا از جنگ دست بردارد. برای این کار دولت افغانستان دست به دامان کشورها شده اند و تاکید بر نابودی پایگاه اصلی طالبان دارد؛ بنابراین توجه کابل بیشتر بر اسلامآباد است، ولی با منافع تعریف شدهای که پاکستان از طریق ابزارسازی تروریسم به دست میآورد، هرگز برای تامین صلح در افغانستان صادقانه کار نخواهد کرد، ارچند که خود در گنداب تروریزم گیر کرده است و سالانه صدها قربانی می دهد.
چهارم: از دست دادن منافع سیاسی و مالی
رییس جمهور غنی در دومین «نشست صلح کابل» بیشترین امتیاز ممکن برای طالبان را پیشنهاد کرد که در صورت پیوستن این گروه به پروسه صلح؛ طالبان به عنوان یک جریان سیاسی مستقل دارای حزب سیاسی قانونی خواهد شد و سران طالبان از لیست سیاه سازمان ملل هم حذف میشد؛ اما طالبان با نشر خبرنامهای این خواست را رد کرد. به نظر میرسد که طالبان به کمتر از حکمروایی مملکت راضی نیستند. ممکن است فعالیت طالبان در قالب یک گروه تروریستی نسبت به فعالیت شان به عنوان یک حزب سیاسی غیر مسلح و شریک حکومت سودمند باشد؛ زیرا فعلا جنگی را که در یک دهه گذشته در روستا متمرکز کرده بود، حالا به شهرها کشانده و حالت تهاجمی اختیار کرده است.
با وجود فشارهای بینالمللی و تدویر نشستهای بزرگ در حد جهانی و منطقهای؛ مثل نشستهای کابل1-2 و نشست تاشکند، نشستهای مستقیم و رو در روی هیات رسمی دولت افغانستان با طالبان در پاکستان، نشستهای مخفی از دید رسانهها و کشمکش در نحوهی صلح و ساختار حکومت پس از پیوستن آنان به صلح، قایل شدن بیشترین امتیازهای ممکن و نادیده انگاشتن تمام خطاهای گذشته و حال طالبان از طرف دولت افغانستان؛ طالبان حاضر به صلح نشدند، پس احتمال پیوستن آنان به عنوان یک گروه شورشی که به مدنیت و حرکتهای مدنی باور ندارند؛ پس از یک اعتصاب مدنی و حرکت سراسری مردم برای صلح، فقط یک چشمانداز امید به صلح در سطح بسیار خورد وجود دارد که عبارت از پیوستن افراد محلی هلمند به پروسهی صلح به خاطر تغییر ذهنیت و افکار عامه نسبت به طالبان باشد و با این حرکت احتمالی – اگر صورت بگیرد – به مردم این پیام را ارایه خواهد کرد که ما به ملت افغانستان احترام داریم و به خواست ملت سلاح بر زمین میگذاریم. وگرنه این حرکت مدنی در هنگامی صورت میگیرد که شاید طالبان در اوج برآشفتگی باشد و هرلحظه دست به غلاف برای انتقام حملهی نیروی هوایی اردوی ملی افغانستان بر دشت ارچی کندز باشد(در این بمباردمان ارتش بر جلسه شورای کویته، بیش از 100 طالب به شمول پاکستانیها جان باختند.)
تجربهی جهانی صلح
جنگها روزی پایان مییابد؛ همچنان که جنگهای جهانی و جنگهای سلیبی پایان یافت. جنگ در افغانستان نیز معمای سیاسی باقی نخواهد ماند؛ بلکه طالبان نیز روزی از جنگ خسته شده، مثل گروه  فارک در کلمبیا که بعد از نیم قرن جنگ و کشتار بیش از 60 هزار کلمبیایی – با دولت شان صلح کرد. تجربهی جهانی نشان میدهد که حرکتهای مدنی نیز برای تحقق آرمان ملتهای پسا استعمار و جنگ؛ که همانا صلح و امنیت سراسری است، جوابگوی بوده؛ به طور نمونه: صلح اندونیزیا: ولایت «آچه» در اندونیزیا با دولت مرکزی پس از 32 سال جنگ از 1983 تا 2005 بر اساس دو ایده؛ دیپلماسی صلح طلبانه دولت و گفتوگویی مردمی به صلح رسیدند.(ایماق)
نتیجه
این «حرکت صلح خواهانه» را میتوان سرآغاز گفتوگوی مردمی برای صلح به حساب آورد؛ اما قضیهی افغانستان با اندونیزیا، کلمبیا و... بسیار تفاوت دارد، زیرا مداخلههای بیرونی برای بقای طالبان و ابزاری شدن تروریزم در افغانستان برای قدرتهای هژمون مانع این روند خواهد شد. در جهان غرب، اما چنین جنبشهای اعتراضی مردمی بسیار کارا بودند؛ اعتراض مردم ایالات متحده برضد سیاست دولت در جنگ ویتنام یکی از عاملهای مهم خروج آمریکا از ویتنام بود. جنبش حقوق مدنی مکزیک، جنبش دانشجویی-کارگری فرانسه 1968 و جنبش حقوق مدنی در آلمان که همه موفقانه عمل کردند. تفاوت در اینجاست که جنبشهای غربی با یک دولت مشروع طرف بودند، ولی حرکت امروزی هلمندیان که اکنون سراسر کشور آنان را همراهی میکنند با یک گروه تروریستی طرف هستند که رستنگاه و منبع فرمان و تمویل سلاح شان در خارج از خاک افغانستان است. با آنکه پیشینهی پروسه صلح طالبان با دولت ج..ا افغانستان تاریکتر از آنست که بتوان بر این گروه اعتماد کرد؛ اما این حرکت خالی از مفاد هم نیست؛ اگر درست مدیریت شود و از این حرکتها یک سازمان نو ظهور نکند – حرکت مردمی باقی بماند – در تداوم این حرکت صلحخواهانه؛ فضای زیستنِ طالبان محدود و از گسترش سرزمینی آنان جلوگیری خواهد شد. حرکتهای مدنی همیشه قدرت بالایی دارد، به قول اریکاچنووث: «مقاومت مدنی، با استفاده از روشهای اعتراضی، بایکوت کردنها، نافرمانیهای مدنی، تحریمها، اعتصابها و مظاهرهی مسالمتآمیز و بهطور کلی هر گونه حرکت بدون خشونت، توانایی جذب افراد بیشتری از مردم را دارد؛ زیرا بررسی نشان میدهد که مقاومتهای مدنی بدون خشونت، از ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۶ دو برابر بیشتر از مقاومتهای خشونتبار به هدفهای خود رسیدهاند.» (Erica Chenoweth )
جامعهی جهانی و حکومت وحدت ملی افغانستان به این حرکت صلح خواهی مردمی باید ارج بگذارند. کمازکم رویکرد شان را در قبال طالبان تغییر دهند و گِرِهِی از مشکل صلح بگشاید. تا این وضع به سوی انتروپی کشانده نشود؛ زیرا حرکت متحد مردم در طول تاریخ قدرتمندتر از هر سیستم نظامی جلوهگر شده است: «انقلاب کبیر فرانسه با شرکت فقط ۷درصد از مردم به پیروزی رسید. انقلاب اکتبر در روسیه نیز با ۹درصد از مردم پیروز شد و انقلاب اسلامی ایران در شلوغترین روزهای حضور مردم چیزی حدود ۱۰درصد بیشتر نبودند.»(حسینی). افغانستان هم تجربهی چنین حرکتهایی را دارد.
منبع:
1. ایماق، فضل کریم. از ورای تجارب صلح اندونیزیا؛ میباید در جهت تامین صلح واقعی در افغانستان استفاده کرد.(مقاله).عضو هیات صلح افغانستان در اندونیزیا. 19 دسامبر 2017
2. بغلانی، مصعب. پروسهء صلح یا انداختن خاک بر واقعیتها(مقاله). https://t.me/alemarah111
3.             چنووِث،اریکا(Erica Chenoweth ) کارشناس علوم سیاسی. چرا مقاومت مدنی به نتیجه میرسد؟(مقاله). نشریه دانشگاه کلمبیا. مترجم: محمدرضا حسینی۲۸فبروری ۲۰۱۸
4. حسینی، محمد رضا. مبارزه مدنی و نسخههای جعلی(مقاله). ۲۸فبروری ۲۰۱۸ https://kayhan.london/fa
5. سپنتا، رنگین دادفر. سیاست افغانستان؛ روایتی از درون. جلد دوم. کابل، 1396. انتشارات: عازم

دیدگاه شما