صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

داعش در افغـانـستان محکـوم به شکست اسـت

-

داعش در افغـانـستان  محکـوم به شکست اسـت

افغانستان بستر مناسبی برای داعش نیست. از زمان ورود داعش در افغانستان - که قطعا باید ورود داعش خوانده شود، نه ظهور؛ زیرا داعش یک گروه تروریستی و تکفیری برخواسته از جریانهای افراطی خاورمیانه بود و در افغانستان از هیچگونه پایگاه عقیدتی-مکانی برخوردار نبود و نیست - هیچگونه جایگاهی در میان مردم افغانستان پیدا نکرد و روز به روز مردم افغانستان در مقابله با داعش همفکر و متحد شده اند.
در سال ۲۰۱۴ اولین جرقهها و تهدیدهای ورود داعش در افغانستان رقم خورد. در ابتدا گروه تروریستی داعش در ننگرهار جا خوش کرد که این مکان به قبرستان فرماندهان و سربازان داعش مبدل شد. ننگرهار را از آنرو که یک جغرافیای جنگ به شمار میرفت و طالبان نیز حضور داشتند؛ داعش مکان مناسبی برای استقرار پایگاه خود دانسته، نمایندگی خلافت تکفیری خویش را بنا نهادند و به عنوان مرکز فرماندهی بخش خراسان خلافت داعش انتخاب کردند.
شکست داعش در ننگرهار پیام واضح سرنگونی برای گروههای تروریستی است که بر مردم افغانستان تحمیل شده باشد. گروهی که از متن مردم نباشد و جغرافیای تاریخی نداشته باشد؛ هرگز موفق نخواهد شد، تنها تسلیحات و اکمالات مادی مهم نیست؛ بلکه برای موفقیت یک گروه پایگاه اجتماعی مهم است که پایگاه اجتماعی باید تکیهگاه عقیدتی و بستر مناسب اجتماعی داشته باشد، ولی داعش در افغانستان از هردو محروم است. عوامل شکست داعش در افغانستان را میتوان در قالب این سه مولفه بیان کرد: ۱) نداشتن تکیهگاه عقیدتی و اجتماعی؛  ۲) منبع و حامی داعش در خارج از افغانستان قرار دارد و ۳) عملکرد داعش به شکل یک پروژهی تروریستی در افغانستان و نه جریان فکری و یا تلاش برای استقرار نظام خاص.
۱. نداشتن تکیهگاه عقیدتی و اجتماعی: داعش در مکانی جا خوش کرد که مردم آن خسته از جنگ و ناامنی بودند. مردم ننگرهار پس از چندین دهه جنگ خانمانسوز در افغانستان از هرنوع خشونت خسته بودند و یک نفسی را که در فضای صلح و امن میسر باشد غنیمت میشمردند؛ بنابراین انتخاب ننگرهار به عنوان پایگاه داعش یک اشتباه استراتژیک بود و محکوم به شکست. سربازان وارداتی داعش در میدان نبرد با نیروهای امنیتی افغانستان و مردم محل سرنگون شدند. از نگاه ساختار قومی، اکثریت نفوس شرق و جنوب افغانستان که مناطق مورد نظر و چشم امید داعش بود؛ قوم پشتون هستند که در یک و نیم دههی اخیر به خاطر محرومیت از آموزش و درگیری طالبان با دولت در این مناطق، مردم از نگاه علم و سوادآموزی عقب مانده اند، این موضوع باعث شده است که  این مردم خسته از جنگ، خریدار هرنوع پروژه تروریزم جهانی نباشد.
از سوی دیگر داعش در افغانستان تکیهگاه عقیدتی ندارد. داعش، افغانستان را یکی از مقصدهای استقرار نظام تروریستی شان اعلام کرد؛ اما تمام مردم افغانستان از لحاظ عقیده و مذهب مخالف سرسخت این ایدیولوژی هستند. بیشتر از ۹۹ درصد مردم افغانستان مسلمان و از لحاظ گرایش مذهبی، بیشتر حنفی مذهب و شیعهی دوازده امامی استند. هردو مذهب؛ حنفی و جعفری، با اینگونه جریانهای افراطی و تروریستی مثل داعش، مخالف است. داعش ابتدا در مناطقی جای گرفت که همه حنفی مذهب بودند و از آنرو که مذهب حنفی در تقابل با چنین ایدیولوژیها قرار دارد؛ تیر داعش به سنگ اصابت کرد و بسیج ملی علیه داعش به راه افتاد. مردم همرزم نیروهای امنیتی شد و با هماهنگی هم، گلیم داعش را از منطقه برچیدند. چون حملههای داعش در ابتدا برای تصرف سرزمین در مناطق ناامن افغانستان، شدت یافت و ناقض حریم گروه طالبان نیز شمرده شد. از سویی هم داعش خواستار آن بود تا طالبان به عنوان بخشی از گروه داعش و در زیر لوای افراطیون داعشی برای قدرتمند شدن داعش برزمند؛ طالبان نیز در سنگر مخالفت با داعش قد برافراشت و باهم جنگیدند، زیرا از نگاه ایدیولوژی و بنیاد فکری نیز باهم در دو جبههی متفاوت قرار میگرفتند و هیچ وجه مشترکی باهم نداشتند -بهجز جنگ علیه دولت افغانستان. اگرچند تعدادی از سربازان داعش عضو پیشین طالبان بودند؛ اما این دو گروه در نقاط مختلف افغانستان به مصاف هم رفتند.
وقتیکه داعش در افغانستان با مشکل تکیهگاه عقیدتی روبهرو شد و از درون ملت افغانستان نیز سرباز جذب نتوانست؛ مجبور شدند تا مسیر جنگ را تغییر دهند. جنگ داعش پراکنده شد و در ولایتهای فراه، بدخشان، جوزجان، غور و... علم سیاه شان را برافراشتند و حملههای خونباری در کابل به راه انداختند. داعش در دو سال اخیر بیشتر مواضع شیعیان را هدف قرار داد و در تجمعهای ملی-مذهبی شیعیان حادثههای خونین به راه انداخت که در تقابل با دیدگاه تمام مذاهب اسلامی قرار دارد و از سویی هم اهل سنت افغانستان که بیشتر شان حنفی مذهب است و مذهب حنفی یک مذهب خردگرا میباشد نیز مورد هجوم داعش قرار گرفت و به شمول شیعیان، حنفی مذهبهای افغانستان نیز از جانب داعش تکفیر شدند. هرچند این گروه رفتارهای ضد اسلامی و انسانی خویش را به اسلام و مذهبهای اسلامی منتسب مینمایند؛ اما آموزههای روشن دین با آن سازگاری ندارد و نیز در کلام پیشوایان مذاهب اسلامی این موضوع پذیرفتنی نیست. ائمهی چهارگانهی اهل سنت با توجه به روایتهای عدم تکفیر مسلمان، در این مساله بسیار حساس بودند و پیروان خویش را از گرفتار آمدن در دام تکفیر بر حذر داشته و تکفیر اهل قبله را جایز نمیدانستند.
سید عنایتالله شاداب در مقالهی با عنوان «مذهب حنفی و مقابله آن با افراطگرایی» مذهب حنفی را منافی افراطگرایی دانسته و در مورد زعامت عقلگرایی در مذهب حنفی چنین مینویسد: «مکتب فقهی حنفی با ویژگی پویایی و عدم جمود و ایستایی بر ظواهر نصوص در پاسخگویی به اوضاع و احوال حرکت تشریعی و تقنینی دولت اسلامی و با ایمان به عقلانیت شریعت و مبتنی بودن آن بر مقاصد و اهداف و غواصی در معانی و دلالتهای این نصوص -که همانا تحقق مصالح و منافع عباد و رفع مشقت و تکلیف از زندگی می باشد- در برابر حرکت تقید به ظواهر نصوص - قرار گرفته و دامنه اجتهاد را وسعت و گسترش دادند و همین موضعگیری آنان در مورد فهم نصوص اسلامی باعث آن شد که بهنام”اهل الرأی”  یاد شوند تا از اهل ظواهر امتیاز یابند.»(اصلاح آنلاین،۵ مارچ۲۰۱۱م) مذهب حنفی نیز با خردگرایی از پذیرش چنین ایدیولوژیهای افراطی سر باز میزند و جریانهای مثل داعش را از دامن جامعهی مذهبی خویش طرد میکند.
۲. منبع و حامی داعش در خارج از افغانستان قرار دارد: جهادیانی که در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی در افغانستان ضد شوروی جنگیدند، پس از شکست و خروج ارتش سرخ به ایران و حلبچه عراق رفتند. بین سالهای ۲۰۰۱-۲۰۰۳ گروه انصارالاسلام را تاسیس کردند و به رهبری نجمالدینفرج حکومت دارالسلام را اعلام کردند که پس از حمله آمریکا به انصارالاسلام، به کردنشین ایران رفتند و در سال ۲۰۰۳ «جماعت توحید و جهاد» را بنیاد نهادند، ملا کریکار یکی از رهبران این دسته به نروژ پناهنده شد و هنوز هم در اروپا مردم را به اسلام افراطی دعوت میکند. ابومصعب زرقاوی یکی از پیشتازان این عرصه است و یکی از رهبران این ایدیولوژی افراطی. وی مواضعی خشونتآمیز علیه شیعه نسبت به دیگر رهبران القاعده داشت؛ طوری که جنگ با شیعیان را در اولویت میدانست. پس از تشکیل القاعدهی عراق در سال ۲۰۰۶، دولت اسلامی عراق را بنیانگذاری کردند که سپس با گسترش این خط فکری و اکمال تسلیحاتی شان در سال ۲۰۱۳ با سرکردگی ابوبکرالبغدادی دولت اسلامی عراق و شام را با مخفف «داعش» تاسیس کردند. داعش با نقاب سیاه مسلمان افراطی دست به جنایات بزرگ زدند و خاورمیانه را به آتش کشیدند. با ایتلاف جهانی پرچم سیاه داعش در خاورمیانه به خاک افتید و پس از شکست داعش در عراق و سوریه، افغانستان را به عنوان مقصد بعدی خود انتخاب کردند. این موضوع چالشهای امنیتی افغانستان را دوچند کرد؛ زیرا افغانستان سالهاست به خاطر تهدید طالبان ثبات و آرامش ندارد و تهدید دیگری به نام داعش به راه افتاد و در شهرها رخنه کرد؛ اما داعش به خاطر تفکر ایدیولوژیکی تند و سلفی در بین دولت و مردم افغانستان جایگاهی ندارد و هر تفکر رادیکالی که بخواهد جامعه افغانستان را به دههی ۱۹۸۰م باز گرداند؛ با واکنش جدی و تند مردم روبهرو میشود.
بنابراین ثابت میشود که خواستگاه اندیشه و منبع تشکیل قوای داعش در خارج از افغانستان است که این رستنگاه بیگانه از خاک کشور ما، تیشه بر پایه و بنیاد این گروه است که به عنوان یکی از عوامل مهم شکست داعش در افغانستان به شمار میرود؛ زیرا تفکر و ایدیولوژی وارداتی در افغانستان بستر موفقیت فراهم نمیتواند.
یکی از بنیادهای فکری داعش به ابن تیمیه برمیگردد که کاملا متفاوت با اندیشهی اسلامی موجود در افغانستان و هردو مذهب مقتدر در افغانستان است و هردو مذهب ضدیت تمام با این جریان افراطی دارد. «ابن تیمیه نه تنها به عنوان یک عالم دینی؛ بلکه به عنوان یک رهبر سیاسی توانست نقش به سزایی در وقایع جهان اسلام به ویژه در یک سدهی اخیر داشته باشد، وی با سازماندهی برخی از مبانی سلفیه همچون انفتاح باب اجتهاد و ترویج ظاهرگرایی و مخالفت با عقل و منطق و با سخت گیری در برخی از معارف اعتقادی سلف همچون توحید و شرک و منحصر کردن توحید در توحید عبادی و گسترش دایرهی تکفیر و ارتباط آن با سیاست و با یک رویکرد منفعلانه نسبت به شیعه؛ باعث شد که خشونتهای جهان اسلام به سمت اختلافهای مذهبی برای تامین منافع سیاسی حرکت کند، از این روی امروزه شاهد بسیاری از جنایتها به اسم اسلام در مناطق مختلفی از جهان اسلام همچون سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، بحرین و... هستیم»(تاثیر افکار ابنتیمیه در گسترش جنایت های جریان های تکفیری، مجید فاطمینژاد،
۳. عملکرد داعش به شکل یک پروژهی تروریستی: دیگر عامل شکست داعش در افغانستان و در کل مناطق که با ریختن خون انسانها رد پایی از خود برجای گذاشته است - عملکرد پروژهای آن است. بسیاری از محققان جهانی و کارشناسان در رسانهها مدام گفته اند که داعش قبل از اینکه یک جریان فکری باشد و به قصد استقرار یک نظام افراطی با پوشال چپهی اسلامی در جهان و یا در جغرافیای اسلامی امروز تلاش کند؛ بیشتر برای مقاصد سیاسی و اقتصادی به کار میرود. در افغانستان نیز اکثریت مردم و دولت افغانستان بر پروژه بودن داعش معتقد اند، ولی با دیدگاههای مختلف؛ چندی داعش را پروژهی غرب میداند، چندی پروژهی کشورهای عربی، تعدادی هم این گَرد را بر دامن پاکستان میپاشد. آنچه مورد توافق همگی است؛ پروژه¬ای بودن داعش است و به خصوص زمانی که سربازان دستگیر شدهی داعش همه خارجی تشخیص هویت شدند. این نکته برای اتحاد فکری و همنوایی ملت افغانستان در برابر گروه تروریستی داعش، موثر واقع شد.
از سویی هم برای همه هموطنان ما ثابت شد که هیچ مذهب و هیچ قومی فرشی سرخ بر زیر پای داعش نخواهد گستراند؛ بلکه داعش به عنوان دشمن مشترک تمامی ملت افغانستان و تکفیر کنندهی مذاهب مقدس مردم افغانستان در تقابل با تمام ارزشهای ملی و اسلامی مردم افغانستان قرار دارد و برای زدودن آن به یک اتحاد ملی و همبستگی فکری مقابله با آن در بین مذاهب و قومیتهای مختلف کشور نیاز مبرم محسوس است. اینگونه داعش برای همیشه امکان تداوم مقابله با دولت و مردم افغانستان و بقا در این جامعهی سنتی دینمدار را از دست خواهد داد. داعش هیچگونه تکیهگاه عقیدتی و پوشال مشروعیت بخشی بر ایدیولوژی افراطی-تروریستی خویش باقی نگذاشت و محکوم به شکست قطعی شد که باید برای نابودی داعش در افغانستان تمرکز قوا صورت بگیرد و مردم عام نیز همرزم نیروهای قهرمان ملی افغانستان در مقابله با این جریان افراطی-تروریستی قرار گیرند.

دیدگاه شما