صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

حکومت و راهکارهای جلوگیری از تکرار فاجعه

-

حکومت و راهکارهای جلوگیری از تکرار فاجعه

فاجعههای مکرر و کشتار مردم توسط گروه های تروریستی رو به افزایش است، رخدادهای اخیر در غزنی، هرات و فراه بیانگر  تداوم جنایت از سوی گروه های خشونت طلب وجنایت کار است. این جنایت ها شاید در نوع خودش بیپیشینه نبود؛ اما پیامد ناگوارتر از دیگر حوادثی داشت که در سراسر افغانستان با قربانی شدن سربازان قهرمان اردوی ملی و پولیس ملی رخداده است.
طالبان این حملات را برای جبران کشته شدن سران طالب در دشت ارچی قندوز انجام میدهد. در حملهی گروهی طالبان که بر مرکز ولسوالی خواجهعمری ولایت غزنی صورت گرفت؛ علیدوست شمس ولسوال، آمر امنیت ولسوالی و بیش از ۱۲ نفر شهید و ۱۰ نفر زخمی شدند. چه افسران و قهرمانانی که مثل شمس در سنگر جنگ در زیر رگبار گروه های تروریستی در دشت و کوه این سرزمین غروب کردند و برای همیشه خاموش شدند؛ اما هیچ خبری از آنان نشد و در خاموشی مردند. تهدید سقوط ولسوالی خواجهعمری هنوز دفع نشده است. ارگانهای امنیتی و ادارهی محلی غزنی باید این موضوع را جدی بگیرند تا مبادا چنین رویداد مرگباری دوباره تکرار شود. نظر به موقعیت مهم که ولسوالی خواجه  عمری در هممرزی با ولایت میدان وردک (لانهی طالبان) دارد و مهمتر از آن با مرکز و شهر غزنی وصل است؛ ناامن شدن این ولسوالی در حد که طالبان قادر به نابودی مرکز ولسوالی باشد، بسیار پیام زننده و هراسناک برای حکومت و شهروندان غزنی دارد  و تا حدی سقوط دوبارهی آن ممکن مینماید.
بررسی پیشینهی حمله طالبان بر مراکز امنیتی در غزنی، سنجش و ارایه آمار آن از حد یک مقالهی کوتاه بیرون است. در این نوشته نگاهی گذرا بر حملههای مرگبار در مرکزی غزنی داریم و سپس از مسئولیت و چالشهای فراروی حکومت در امر مبارزه با تروریزم خواهیم نوشت. حملهی طالبان در سال ۱۳۹۲ بالای مرکز تیم بازسازی ولایتی(پیآرتی) که خسارات مالی و جانی فراوان به جا گذاشت، در زمانی صورت گرفت که مسئولیت آن مرکز در دست پولندیها بود، حملهی طالبان بر فرماندهی امنیت ملی ولایت غزنی نیز شدیدتر از آن بود و مرکز تمدن فرهنگ اسلامی را به گلیم غم نشاند، حمله طالبان بر زندان غزنی که در پی آن ۳۵۵ زندانی به شمول فرماندهان خطرناک طالبان آزاد شدند؛ چالش امنیتی غزنی را چندبرابر کرد. از سوی دیگر ولسوالیهای ناوه و اجرستان هنوز در دست طالبان است و دولت در ۱۵ سال اخیر قادر به بازپسگیری مکمل آنها نشده است. سقوط ولسوالی اندر، ناامنی راه قرهباغ و ناامنی همیشگی ولسوالی خوگیانی نیز دست حکومت از کنترل بر غزنی را کوتاه میکند. ولسوالی خواجهعمری نیز تاکنون فقط به نام ولسوالی تحت تسلط حکومت شمرده میشد؛ اما طالبان همواره این ولسوالی را با تهدید سقوط روبهرو کرده بود. سال گذشته نیز طالبان بر پوستههای حفاظتی این مرکز حمله کردند که با مقاومت مردم مواجه شدند. میزان تسلط دولت بر منطقه هرگز قابل قبول نبود. همیشه راهگیری و دزدی افراد مسلح، مردم این دیار را به جان آورده بود. طالبان گاه و گداری از کوچههای شهر غزنی سر بر میآورد و از مراکز تجاری مالیه اخذ میکند.
واکنش حکومت نسبت به رخداد غمبار خواجهعمری  برای مردم آن منطقه قابل قبول نیست زیرا حکومت همواره با سقوط ولسوالیها و مورد حمله قرار گرفتن ولسوالیها همان واکنش همیشگی را انجام داده اند؛ از طریق کنفرانس خبری و یا پیام فیسبوکی محکومش کرده اند و بس! ملت سالهاست که غرق در تلاطم امواج غم و ماتم وطن گیر ماندهاست و هقهق نفسهای شان هرروز خیرهتر میشود، پاهای بیتحرک ملت جنگزده در خون همشهریان تر است و بر هر محراب که سجده میکنیم بوی خون میدهد، جادههای کشور به جای رنگ سیاه قیر، با خون سرخ جوانان و برگهای پارهپارهای کتابها سرخ و سفید رنگین است.
چه دردناکست غم شهیدان مان که فقط در دنیای مجازی موج میزند و خاموش میشود! نه دفاعی، نه عبرتی و نه دقت در پیشگیری این حادثه هاست. حکومت از دوباره جانگرفتن طالبان تا کنون نسبت به سقوط ولسوالیها در سراسر افغانستان تاکنون یک پالیسی مشخص در پیش نگرفته است. آنچه به عنوان پلان دراز مدت و طرح امنیتی در دست ارگ و روی میز شورای امنیت ملی قرار دارد، برای آینده مهم است؛ ولی امروز عدم تطبیق پلانهای بهبود وضعیت امنیتی در میدان عمل، باعث انتشار تصویر ناکامی حکومت در تامین امنیت است. از اثر بیتفاوتی بوده که در سال ۱۳۹۴ پرچم طالبان بر ولایت قندوز به اهتزاز درآمد و چندی پس از استقرار امنیت نسبی در شهر دوباره در مرکز این ولایت بیرق سفید رژیم سیاه طالبان برافراشته شد و ولایت قندوز به دست طالبان سقوط کرد. پرواضح است که پیامد ناگوار این بیتفاوتی؛ قدرتمندی مخالفان و تضعیف اقتدار حکومت است.
قدرتمندی مخالفان دولت: با سادهانگاری حکومت نسبت به سقوط ولسوالیها در دست طالبان و داعش، عدم توجه جدی در تامین امنیت ولسوالیهای مورد تهدید طالبان و داعش و کمتوجهی به تجهیز و تقویت امکانات نیروهای امنیتی باعث میشود تا گروههای تروریستی بر سرزمین بیشتری تسلط پیدا کند و مورال واقعی برای مجاهدت کاذب پیدا کنند. که این برای آیندهی افغانستان بسیار خطرناک است؛ مبادا دوباره کشور به کام مرگ بیفتد.
تضعیف اقتدار حکومت: تنها با قدرت نظامی و سلاح گرم، نمیشود بر سرزمین مسلط شد و قدرت خود را گسترش داد؛ زیرا قرار نیست حکومت افغانستان تنها در سنگر جنگ بر مخالفان فایق آیند؛ بلکه قرار است ضمن موفقیت در سنگر یک دولت مقتدر برای حکومتداری دوامدار جهت آبادانی، رشد و توسعهی این مرز و بوم بسازد. اگر حکومت در برابر اینگونه رخدادها بیتفاوتی اختیار کند و یا جدی نهانگارد؛ به سه دلیل اقتدار حکومت تضعیف میشود و پس از تضعیف اقتدار حکومت مسلم است که تنها با قدرت تسلیحاتی قادر بر کنترول دوامدار سرزمین نمیباشد.
الف) بیاعتمادی مردم نسبت به حکومت برای تآمین امنیت جان و مال شان: زمانی که حکومت در تآمین امنیت جان و مال شهروندان ناکام شود؛ معلومدار است که پایههای اعتماد ملت نسبت به آیندهی دولت و آبادانی کشور فرو خواهد ریخت که نتیجهی آن مهاجرتهای سیلآسای نیروی جوان و تحصیلکرده از کشور است.
ب) پایین آمدن مورال نیروهای امنیتی و کم شدن انگیزهی دفاع در برابر تروریست ها: بسیاری از ناکامیهای حکومت در بخش امنیتی بهخاطر نبود افراد کارا در سمت های امنیتی و دفاعی است.  عدم شاسته سالاری باعث سومدیریت و از دسترفتن امور از چنگ دولت میشود؛ چه در بخش امنیتی و چه در بخش ملکی. با شکستهای پیاپی و اعلان آمار بالای شهادت نیروهای مسلح کشور مورال این قهرمانان برای جنگ و رویارویی با مخالفان تضعیف خواهد شد که نتایج آن بدتر از شکست مستقیم در خط نبرد است؛ زیرا انگیزهی پیوستن به صفوف نیروهای امنیتی در میان جوانان نابود خواهد شد. تا زمانی که برای بقا در نظام انگیزه نباشد، چه تعداد برای اعاشه خواهد جنگید؟ تا حس مسئولیت در قبال وطن و امیدِ داشتن صلاحیت در نظام کشور در وجود جوانان نباشد؛ استخدام سربازان اجیر برای جنگ هرگز ره به جایی نمیبرد و موثریتی برای بقای عمر نظام نخواهد داشت. تا چه زمانی به امید وجود نیروهای خارجی و قوای هوایی آمریکا در میدان نبرد برویم؟!
ج) پیوستن افراد بیشتر در اثر جبر مخالفان و ترس از حمله گروههای تروریستی بر حریم شان و هراس از غارت دوباره: مسلم است که هیچ فردی عزیزانش را بهخاطر کدام ارزش مادی و معنوی معامله نمیکند. بیشتر آنان که در گروه طالبان و داعش میپیوندند از اثر جبر گروههای مخالف دولت است؛ آنان را به حضور در سنگر مخالف مجبور میکنند. در بسیاری مناطق افغانستان روند استخدام نیرو از طرف مخالفان با تهدید قتل و کشتار خانوادههای افراد صورت میگیرد. اگر حکومت بر روستاها و ولسوالیهای مورد تهدید توجه جدی نکند؛ ممکن است مردم با سلب اعتماد شان از حکومت و امید بقا در سرزمین و ملک شان و بهخاطر حفظ حریم و حرمت خانواده شان از ترس در صف گروههای تروریستی بپیوندد. مسوولیتهای فوری حکومت که در قبال این قضایا محسوس است؛ ایناست که حکومت هرچه عاجل به پیگیری این قضایا بپردازد. و موارد زیر نیز نکتههای مهمی است که پس رخدادهای المناک اخیر و تشدید حملات مخالفان بر مواضع امنیتی دولت، در نظر گرفته شود تا اعتمادسازی میان دولت و ملت صورت بگیرد و حکومت در اجرای طرح امنیتی نیز موفقانه عمل کند.
۱. جدی گرفتن چنین قضایا: اصل مطلب این است که دولت می بایست در برابر سقوط ولسوالیها و در خون غلطیدن «بینام و نانهای خط مقدم جنگ»  احساس مسئولیت کند و براساس یک پالیسی مشخص تدابیری امنیتی را روی دست گیرد تا دیگر شاهد شهادت مردم و سقوط ولسوالی ها در ولایات نباشیم.
۲. بررسی جوانب قضیه و دریافتن علت سقوط ولسوالیها: در بسیاری از قضایا ممکن است معامله‌‌های پشت پرده در کار باشد و یا گروههای تروریستی و سازمانهای استخبارات منطقه در درون نظام رخنه کرده باشد که بدون شک انکار ناپذیر است. زیرا در بسیاری از مواقع در چنین رخدادهای شبیه به فاجعهی اخیر در ولسوالی خواجهعمری؛ با وجود تماس مکرر و در جریان قرار گرفتن مراکز امنیتی و قومندانی امنیهی ولایت، متاسفانه پوستهها و ولسوالیهای همجوار با مرکز ولایت به خاطر نرسیدن اکمالات و نیروی کمکی سقوط کرده است که نمونهی بارز آن حادثهی جلریز در میدان وردک و خواجهعمری در غزنی است.
۳. حکومت  مکلف است بهخاطر پاسداری از خون شهیدان راه امنیت و صلح افغانستان، بر خانوادههای قربانیان این جنگ احترام بگذارد و پس از بررسی وضعیت خانوادههای قهرمانان خط نبرد در صورت نیاز کمکهای لازم صورت گیرد.
۴. جلوگیری از جاگرفتن افراد مشکوک در شهرها و همجواری مراکز امنیتی: بر اساس گزارشها شهید علیدوست شمس ولسوال پیشین خواجهعمری چندین بار از جاگرفتن افراد مشکوک در اطراف ولسوالی و تقویت سنگرهای مخالفان ادارهی محلی را در جریان قرار داده بود؛ اما نبود انگیزهی لازم در ادای مسئولیت چنین فجایعی را به بار آورده است که متاسفانه شمس در حملهی بامداد پنجشنبه طالبان بر مرکز ولسوالی خواجه عمری شهید شد.
۵. تقویت خط نبرد و سنگرهای حفاظتی در نوارمرزیهای مناطق مورد هجوم گروههای تروریستی: حمایت از نیروهای امنیتی و اکمال خط نبرد باید گزینهی اولویت در میزهای طرح پلان امنیتی افغانستان باشد. حمایت از ارتش و تقویت نیروهای مسلح اساسیترین هدف تفاهمنامهی استراتیژیک طویلمدت میان افغانستان و ایالات متحدهی آمریکا بود که باید قوای امنیتی افغانستان را تقویت کند و در امر مبارزه با تروریزم دولت افغانستان را یاری رساند. ماموریت اصلی حضور آمریکا و ناتو نیز دولتسازی در افغانستان بود/هست؛ اما تا کنون دولتسازی در افغانستان به شکل باید و شاید آن صورت نگرفته است که یکی از دلایل سوءمدیریت قوای امنیتی و ناکامی دولت در سرنگون کردن گروههای تروریستی در افغانستان شمرده میشود.
۶. تشدید حملات برای تضعیف طالبان تا مجبور شوند به پروسهی صلح بپیوندند و یا به کلی مراکز تحت کنترول شان را از دست دهند. در قبال داعش و گروههای مسلح تروریستی خارجی که در داخل افغانستان فعالیت دارند؛ یگانه راه نابودی شان تشدید حملات با درایت نظامی است تا آمار تلفات ملکی کاهش و نابودی تروریستان افزایش یابد.
۷. بسیج مردمی برای دفع خطرات ناشی ازسوی گروههای تروریستی در سراسر مناطق ناامن: این گزینه نیاز به مدیریت درست دارد زیرا شکلگیری نیروهای مسلح اگرچند داروی مسکِّنی برای درد ناامنی و پسراندن نیروهای مخالف هست؛ اما به سود کشور نیست؛ هزینهی جنگ را چند برابر و کار ارتش را سختتر میکند؛ چون هر نیروی مسلح ممکن است به مخالفان مسلح سیاسی تبدیل شود. به نسبت مرگ در سکوت بهتر است؛ همچنان از قدرتمند شدن تکفیریهای داعش و گروهها مخالف مسلح که حاضر به پیوستن بهپروسهی صلح نیستند و در حال خیانت در درون شهر قرار دارد؛ جلوگیری خواهد کرد. ذهنیت مردم برای تشکیل، حمایت و پیشبرد جنگ نیروی مسلح در تمام نقطه های افغانستان وجود دارد؛ که در صورت موفقیت بسیج مردمی جنگ شدت خواهد گرفت و به گمان اغلب صفوف مقاومت مخالفان شکسته به لانههای بیرونی کشیده خواهد شد تا بقای نظام دولت جمهوری اسلامی افغانستان تضمین شود. آنچه باعث میشود تا دولت افغانستان با وجود تمام مشکلهای گریبانگیرش ثبات خودش را حفظ کند حمایت کشورهای خارجی است. حکومت افغانستان برای تآمین امنیت و مبارزه با تروریزم این روزها سخت تلاش میکند؛ اما باران خونآلود ابرهای سیاه و سفید بر ملت و سربازان قوای امنیتی کشور و وجود گروههای تروریستی که در لیست سیاه و سفید سازمانهای بینالمللی و دولتهای همسو و دو پهلو با افغانستان قرار دارند - کار حکومت را سخت تر کرده است.
در چنین شرایط بیشتر از ۳۰۰هزار سرباز مسلح افغان و حدود ۲۰هزار سرباز خارجی از نگاه کمیت کافیست، ولی از نگاه کیفیت و کارآیی در میدان جنگ و حفظ امنیت شهرها، کنترول دروازه های شهری و مرزهای بینالمللی افغانستان سوال برانگیز است که میتوان ناکافی و کمتدبیر خواند. در سالهای گذشته، دولت با در نظرداشت این مشکل پولیس محلی را تنظیم کرد که تشکیل پولیس محلی برای کمک به این نیروها از یک جانب برد میدان را در بسیاری جنگها برای اردوی ملی و پولیس ملی حتمی کرد؛ اما از جانب دیگر پیوستن چندین تیم پولیس محلی به طالبان و درگیری شان با پولیس ملی کار حکومت را در مبارزه با دشمنان سختتر نمود. همچنان مسلح شدن نیروهای مردمی در فراه و ولایتهای شمال افغانستان بیشتر برچسب مبارزهی قومی به خود گرفت تا مبارزه با تروریزم.
با رشد ناامنی در کشور، به خصوص رویدادهای خونبار و پیهم در دو هفتهی اخیر در غزنی، فراه، فاریاب و هرات؛ وجود تهدید امنیتی در کابل؛ تنها گزینهای که به ذهن مردم خطور میکند تا علیه تروریزم در میدان عمل آید؛ گزینهای نظامی و بسیج ملی برای تآمین امنیت شهر و خانههای شان است تا به هر قیمتی ممکن شکل گیرد. پیامد گزینههای نظامی و شکلگیری نیروی مسلح بیرون از ساختار نظام -ولو برای مبارزه با تروریزم باشد- برای آیندهی نظام و ملت افغانستان مشکلساز میشود. اگر حکومت در تآمین امنیت شهروندان ناکام بماند، میتواند بسیج ملی را شکل دهد؛ اما به نحوی که تحت کنترل و مدیریت مستقیم سکتورهای امنیتی به شکل منظم باشد نه خودسرانه که بازهم به دهههای جنگ داخلی برگردیم؛ بلکه ضرورت مبرم ایناست که در ابتدا تهدید سقوط ولسوالیها دفع شود، سپس تآمین امنیت سراسری و پیشبرد روند صلح با مخالفان مسلح پیگیری شود. تا تمرکزدولت بر جنگ و یا صلح به صورت جدی صورت نگیرد؛ با چنین پراکندگی سنگر جنگ و با چنین میز کثیرالاضلاع صلح؛ وقوع برد جنگ و یا کشاندن طالبان به پروسه صلح سخت و پر هزینه خواهد گردید.

دیدگاه شما