صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چـرا در انتخـابات شرکت می کنیم؟

-

چـرا در انتخـابات شرکت می کنیم؟

عجم اوغلو و رابینسون در کتاب «چرا کشورها شکست میخورند»، در برابر این پرسش که چرا فقر در بسیاری از کشورها وجود دارد و ملتسازی دچار شکست شده است، به نهاد اقتصاد و سیاست اشاره میکند و نقش این دو را در توسعه یک ملت/ کشور تعیین کننده میداند. به نمونههایی از این دست (نوگالس مکزیک و نوگالس آریزونا، کره جنوبی و شمالی و...) اشاره میکند که چطور در کشورهای که نهادهای دموکراتیک وجود دارد، توسعه نیز وجود دارد.
جامعهمدنی، یکی از رکنهای اساسی دموکراسی است همچنان که انتخابات از پایههای اساسی دموکراسی شمرده میشود. بعد از فروپاشی نظام مستبد و فاشیست طالبان و رویکار شدن نظام جدید؛ امیدواریهای زیادی شکل گرفت و این وضعیت نسبی تاکنون ادامه داشته است. در طی این مدت، هرچند آهسته ولی پیوسته روبه بهبود بودیم و برای اولین بار انتقال مسألمتآمیز قدرت را تجربه کردیم و یک دستآورد بزرگ در جهت تقویت و نهادینه سازی دموکراسی محسوب میشود. قطعا تارسیدن به نقطه مطلوب فاصله زیاد داریم و رفتارهای تبعیضآمیز، توزیع نابرابر منابع، ثروت و قدرت وجود داشته و دارد. ولی مشکلات و چالشهای موجود نباید ما را ناامید سازد. از اینکه کارخانهای در جنوب یا شمال یا غرب افتتاح شود، همه ما می بایست خوشحال شویم و استقبالکنیم. پیشرفت و توسعهای افغانستان منوط به پیشرفت تمام شهروندان آن است. اگر امروز جنگ در شمال است یا در جنوب و بسیاری از مکاتب تخریب میشوند ضرر و پیامدهای منفی آن تنها متوجه ساکنان آن منطقه/ ولسوالی/ ولایت نمیشوند بلکه به تمام مردم افغانستان بر میگردد و همه از آن متضرر میشویم.
تصور لحظهای وضعیت انارشیستی دهه هفتاد برای همه ما دشوار است چه رسد به اینکه اگر آن دهه تلخ برگردد و اتفاق بیافتد. دههای تاریک و بس هولناک تاریخ معاصر افغانستان که شگاف بس عظیم را در روند ملتسازی ایجاد کرد و هنوز آن زخمها التیام نیافته است و آثار آن را چه در کنشهای روزمره و چه در سیمای شهروندان افغانستان میتوان دید. جدا از بقایای جنگ خانمان سوز که در گوشه و کنار به چشم میرسد. جلوگیری از تکرار آن فجایع، تقویت نهادهای دموکراتیک و رفتن به سوی توسعه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است که ازطریق شرکت در انتخابات و تقویت جامعه مدنی ممکن خواهد بود.
بسیاری از متفکرین علوم اجتماعی خصوصا جامعهشناسی بر اهمیت جامعه مدنی تأکید کردند و نقش آن را در ایجاد و مهار دولتها تأثیرگذار دانستند. از بنیان گذاران و نظریه پردازان کلاسیک جامعه ی مدنی (ارسطو، توماس آکویناس، ماکیولی و ژان بُدِن)، صاحب نظران قرار داد اجتماعی ( جان لاک، روسو و هابز)، فیلسوفان سیاسی لیبرالی ( بنجامین کُنستان، مونتسکیو، دوتوکویل و کانت ) تا اقتصاددانا سیاسی کلاسیک (آدام اِسمیت، آدام فرگوسن) و فیلسوفان اجتماعی تضادی (هگل، مارکس، گرامشی). تا نظریه های معاصر مثل داهرندورف، جان راولز، چارلز تیلور، مایکل والزر هانا آرنت  و هابرماس .... به جامعه مدنی، نقش و اهمیت آن در سیاست پرداختند.
ممکن است بسیاری از مردم دید مثبت به آنچه که از جامعه مدنی در ذهن دارند نداشته باشد که آنهم بیشتر بر میگردد به «پروژه »ای شدن بسیاری از این فعالیتها. ولی این را نیز نباید نادیده گرفت که کنشهای مدنی هنوز نهادینه نشده است و ما در اول راه هستیم. باید مشق شهروند- مدنی انجام دهیم. نباید نا امیدشد و کنار کشید. در این چندسال اخیر، مطالبات به صورت مدنی و مصالحتآمیز مطرح شده است، راهپیماییهای که حتی به خاک و خون کشیده شد و هزینه سنگینی را بر مردم متحمل کرد. بسیاری جان شان را از دست دادن خصوصا نسل تحصیل کرده و دانشجو به شدت مأیوس و نا امید شدند و عده ای نوشتن که کاش به جایی «قلم، تنفگ» بر میداشتیم. ولی واقعیت امر این است که باور غالب این است که برای بیرون از وضعیت فعلی می بایست  من «قلم» را بر «تفنگ» ترجیح داد. اگر به تاریخ کشورهای موفق دموکراتیک نگاهی بیفگنیم، می بینیم بعد از سال ها تلاش و مبارزه به اینجا رسیده است. 
این یک واقعیت است که افغانستان در اسارت قومسالاری و تفنگسالاری است. و متغییر مستقل «قومیت» بر مناسبات اجتماعی، سیاسی و حتی فرهنگی تأثیر میگذارد. اما چطور میتوان این وضعیت را تغییر داد و از این وضعیت فلاکتبار نجات یافت؟ به نظر می رسد تنها راه ممکن حمایت از نهادهای دموکراتیک و مدنی است. این عوامل است که به ساختارها مشروعیت میبخشند، اصلاح  و دگرگون میکنند. مشارکت در تصمیمگیریهای مهم چون انتخابات، به تقویت جامعه مدنی مدد میرساند و به قولی به ری العین در مییابند که میتوان تغییراتی محسوس را از طریق صندوقهای رای رقم زد و محقق ساخت. از خاموش شدنِ «شمع تغییرات تدریجی» جلوگیری کرد و به نهادینه شدن سازوکارهای دموکراتیک یاری رساند. صدای مردم بلندترین و رساترین صداها است. این جامعه است که به همان طریقی که کسی را به کرسی قدرت میرساند به همان طریق برکنار نیز میکند و چه بهتر خواهد بود که این روش، روش مسالمت آمیز و بدور از خشونت و روشهای قهریه باشد و تجربه تلخ دهه هفتاد تکرار نشود.
اما اینکه به چه کسی رای بدهیم و چگونه در این پروسه شرکت کنیم یا راست آزمایی کنیم، بحث جداگانهای است که با مشخص شدن کاندیدها و برنامههای آنها میتوان جداگانه به آن پرداخت. 
بحث دیگری که بعضیها بر آن تأکید میورزند، شرکت نکردن در انتخابات است. استدلال آنها به تقلبهای گسترده و سازماندهی شده است که ممکن است صورت گیرد و می گوید مردم به نهاد به نام «کمیسیون مستقل انتخابات» و پروسهای انتخابات بی اعتماد شده است. هم چنین برآورده نشدن خواستهای مردم و وعدههایی که کاندیدها در هنگام کارزارهای انتخاباتی شدن به مردم میدهند و از آن سخن می‌‌گویند. چگونه میتوان در برابر این وضع مبارزه کرد؟ واقعیت این است که عزلت نشینی و شرکت نکردن در پروسه اتخابات راهحل نیست. بلکه برعکس، باید به این وضعیت خاتمه داد آنهم با حضور در انتخابات و انتخاب فرد شایسته. بایکوت و تحریم انتخابات، بدترین کنش ممکن است و این نشان دهنده این است که ما به تغییر مسالمت آمیز و دموکراتیک باورمند نیستیم. نفس شرکت در انتخابات مهم است و اینکه چگونه رای خود را استعمال می کنیم، بحث جداگانهای است. سخن آخر اینکه به دلایل ذیل در انتخابات شرکت کرد و سهم فعال داشت:
- به نهادی مدرن و دموکراتیک باورمند بود و تغییر و اصلاح از این راه عقلایی است.
- با شرکت در انتخابات به نهادینهسازی و تقویت نهادهای مدنی یاری میبخشیم.
- به تغییر از راه تفنگ، کودتا یا شورشهای داخلی یا خارجی باورمند نیستم بلکه آن را بدترین نوع تغییر میدانم.
- شرکت در انتخابات چه از منظر اخلاقی و چه از منظر مصلحت اندیشی عاقلانه است.
- تحریم انتخابات را تحریم نهادهای مدرن و دموکراسی است. که این راه را برای نظامهای توتالیته و دیکتاتوری فراهم میسازد.

دیدگاه شما