صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مسوولیت شهروندی و چتر سیاسی

-

 مسوولیت شهروندی و  چتر سیاسی

نویسندگان ما آنقدر درگیر موضوعهای سیاسی شده اند که معضلهای حاد اجتماعی بهغیر از امنیت و تنشهای سیاسی را پاک از یاد برده اند. قشر محروم جامعه و آنانی که نیازی به حمایت دارند، از قلم نویسندگان و از دید خبرنگاران بهجا مانده اند. بیشتر سوژههای رسانهای و ایدههای گفتمانهای علمی-فرهنگی بر اساس فاکتهای خبری و مسایل مورد مناقشهی روز گزینش میشود. آن قدر غرق در سیاست امروزیم که از فکر کردن به فردا باز مانده ایم و مسوولیتهای بزرگ شهروندی را از یاد برده ایم.
فضای آکنده از رنگ و بوی سیاست و پیامد بازیهای سیاسی بر افکار عامه و نخبه چنان تاثیر گذاشته است که بحثهای سیاسی در تمام ساختارهای اجتماعی به گفتار و گفتمان متداول مبدل شده است. در بسیاری از بحثهای واکاوی علل عقبماندگی جامعه، از امنیت تا اقتصاد و از فرهنگ تا صحت و از زراعت تا هنر و ورزش، همه را ناشی از نبود خرد سیاسی و سیاست کارا در امور مملکت میپندارند. این پندار تا جایی هم قابل توجیه است که در هر امری سیاستگذاری و تدبیر سیاسی سران دولتی مهم است؛ اما نه اینکه در وضعیت آشفتهی امروزی کشور، با شیفتگی به سیاستمداری و برآشفتگی بر ضد سیاستهای دولتی تمام علل و عوامل مشکلهای فراروی انکشاف، توسعه و امنیت کشور را نهفته در سیاستخانههای دولت بدانیم و هر کس به اندازهی توان خود چوبی لای چرخ نظام و سیاست دولت افغانستان بگذاریم. شهروندان هم مسوولیتهایی دارند. در فضای سیاستآلود امروزی، شهروندان، کارشناسان و آگاهان امور ریشهی تمام مشکلها را با یک سخن تنها به «سیاست دولت» برچسب میزنند که این نابخردانه و به دور از منطق است. پس مسوولیت شهروندان چه شد. نیاز است بیشتر فحص و جستار شود تا ضعفها، علل و عوامل چالشهای فراروی مان را بهگونهای بهتر بشناسیم.
پرسش اساسی که هرکدام ما به عنوان یک شهروند افغانستان باید از خود بپرسیم این است که: «ما به عنوان شهروند این سرزمین در قبال مملکت چه مسوولیت داریم و چه کردیم؟» بیپروایی در قبال محیط زیست یکی از زجرآورترین دردهایی است که ما خود به جان خود خریده ایم. همانگونه که گروههای تروریستی حق زندگی کردن را از مردم سلب میکنند؛ ما با آلوده کردن محیط حق سلامت و پاک زیستن را از همدیگر میگیریم. این تنها بیکفایتی شهروندی نیست که میشود بر خود منتقد بود؛ بلکه نخبگان ما پا فراتر از این گذاشته اند. در یک و نیم دههی اخیر همه داد از دموکراسی زدیم تا در سایهی دموکراسی بتوان راحتتر زیست. مهمترین ابزار تحقق نظام دموکراسی در یک دولت؛ رسانههای آزاد و جامعهی مدنی است. با اطمینان میتوان مدعی شد که جوامع دموکراتیزه شدهای که اکنون خود را حامی دموکراسی در دنیا میدانند و برای تشکلهای اجتماعی-مدنی در هر دولتی دست حمایت دراز میکند، مهمترین ابزار موفقیت شان رسانههای آزاد و جامعهی مدنی شان بوده است. در افغانستان؛ اما جامعهی مدنی و رسانهها چنان که میبایست، کار نکرده اند.
وضع نابسامان امنیتی و سیاسی فعلی افغانستان بدون شک که ناشی از سیاستگذاریهای اشتباه و ضعف سیاستهای امنیتی دولت است؛ اما بحث بزرگ که در این میان فراموش شده است «قدرت ملی» در افغانستان است. ارچند بحث اصلی این نوشتار قدرت ملی نیست؛ ولی هدف این است که قدرت فرهنگی به عنوان یکی از اساسیترین شاخصهای قدرت ملی توسط مراکز فرهنگی، رسانهها و تشکلهای جامعهی مدنی در یک کشور شکل میگیرد و نهادهای آموزشی و پژوهشی برای تکمیل پروژههای کاری شان نیازمند فضای مناسبی است که بازهم در تامین چنین بستری، نهادهای رسانهای، فرهنگی و مدنی دست باز دارند و تا زمانی که قدرت فرهنگی افزایش نیابد و فرهنگ اجتماعی قدرتمند نشود، دستیافتن به قدرت ملی دشوار مینماید و توسعهی پایدار که هدف اساسی هر دولت است و ما برای رسیدن به آن قربانی بیشمار داده ایم، بدون داشتن قدرت ملی ناممکن است. امنیت و قدرت سیاسی هم با گسترش و رشد قدرت ملی بهوجود خواهد آمد. پس بهتر است با نگاه متمرکز بر اصل موضوع بحث که مسوولیت شهروندی و چتر سیاسی است، ضمن مسوول دانستن عام شهروندان در امر مسوولیتپذیری در قبال سرزمین خود و همکاری با دولت؛ اهل فرهنگ و رسانه را نیز مسوول بدانیم که باید پس از این، فارغ از دغدغهی سیاسی و سیاستمداری بر موضوعهای حاد اجتماعی نگاه ژرفی داشته باشند تا از درون جامعه مصدر تغییر باشند. با تحول مثبت فرهنگی میتوان بر اهمیت و کارایی قدرت فرهنگی و رشد اجتماعی جهت تقویت قدرت ملی پی برد که به غلبه بر معضلهای اجتماعی منتج میگردد.
مشکلهای سیاسی داخلی و بنبست در حل تنش میان جریانهای سیاسی و ضعف در سیاست بینالمللی افغانستان یک چتر فراگیری پنداشته میشود که بر تمام امور مملکت سایه افگنده است. برای حل مشکلهای اداری دولت تمام قضایا اولویت بندی میشود که امنیت، انتخابات، صلح، فساد، اقتصاد، انرژی، مواد مخدر، و... پی هم مترتب است؛ اما شهروندان و نخبگان فرهنگی و فعالان رسانهای بیشتر حرکت تک محوری دارند و آن اینکه همه با چنگ اندازی در امور سیاسی برای خود چتر سیاسی میسازد و از احساس مسوولیت شهروندی در بقیه امور و تلاش جهت ارتقای مسلک و تخصص خویش سر باز میزنند. آنچه الزامی است باید ابتدا تغییر کند و دادخواهی از آنها مسوولیت هر شهروند است؛ وضعیت نابسامان محیط زیست شهر و روستای افغانستان است، وضعیت خفتبار بیخانمانهای شهر کابل است، وضعیت معتادان در سراسر افغانستان است، بیکاری جوانان و مهاجرت است. الزامی مینماید چنانچه پیش از این تمام علل و عوامل مشکلهای مملکت را به سیاست ربط میدادیم و همواره افراد خاصی را در راس حکومت نشانه میرفتیم، الآن اندکی مکث منطقی داشته باشیم و محور بحثها و گفتمانهای فرهنگی و بحث متداول دوستانه و رسمی و معمولی مان را در سطح جامعه از بحث سیاست به سوی سوژههای اجتماعی بکشانیم. در همین روزهای اخیر ضمن برآشفتگی مردم در قبال مسایل پرهراس امنیتی؛ پروسههای ملی مثل انتخابات و توزیع تذکرههای الکترونیک هم جنجالبرانگیز شده است. سرخط خبرهای رسانههای الکترونیک و سرمقالهی رسانههای چاپی را همین دو پروسهای شکل میدهد که اسباب تحقق دموکراسی و شفافیت در روند مردمسالاری است. نویسندگان ما همه از اختلاف سیاسی مینویسند. میزگردهای تلویزیونی بر ردیابی هویت واژه‌‌هایی متمرکز شده است که در رفاه ملت و تقویت دولت هیچ نقشی ندارد. شنبه شب یک میزگرد تلویزیونی را میدیدم، ضمن آنکه گردانندهی جوانش درایت مصاحبه نداشت؛ مهمانان جوان و دانشآموخته اش چنان بدیهیات و سخنهای نابکار میگفتند که حیف وقت ملت است که صرف چنین برنامهها شود. عقدهها و حس تعصبآمیز درونخفتهی خویش را هرکدام با واژههای کریه تبارز میدادند که بیانگر بیمسوولیتی آقایان در قبال پیامد سخنهای شان بود.
رسانهها بر علاوهی آنکه متبارز کنندهی اندیشههای گوناگون است، میتواند در راستای تحقق وحدت ملی و جهتدهی افکار عامه به سوی نقاط مشترک ملیتها نقش بارزی ایفا کند. رسانهها قادر به آن است تا از طریق برنامهها و تدویر گفتمانهای واکاوی علل مشکلهای موجود و دریافت راه حل برونرفت از آن، در همگرایی و بسیج مردم جهت ادای مسوولیت شهروندی نقش موثر داشته باشند. احیای حس شهروندی در وجود تکتک شهروندان وظیفهای تمامی فرهنگیان است. اهل فرهنگ و دست اندرکاران رسانهها به جای آنکه همه نویسندگان و کارشناسان را جهت گرمی بازار مخاطب بر موضوعهای حاد سیاسی به تحلیلهای واهی و ریشهیابی بیبنیاد تشویق کنند، بهتر است بر تحکیم پایههای اساسی سازهی رشد و توسعهی اقتصاد، زراعت، صحت، فرهنگ، ورزش و هنر و بهبود محیط زیست بپردازند تا بتوان با تکیه بر استحکام زیرساختهای اجتماعی به طور هماهنگ بر مشکلهای موجود فایق آمد. طور نمونه: بیخانمانهای که شب در جادههای شهر و روزها در سایههای ناامن پایتخت پناه میگیرند، هیچ نویسندهای از شکم گرسنهی آنان نمینویسد و هیچ خبرنگاری از لبان خشک و ترکیده شان تصویری نمیگیرند، آنان را در درون خفقان شهر پر غبار کابل همچنان در حاشیه رانده است - فارغ از آنکه آنان هم شهروند است و انسان است. کنترول افکار عامه را نخبهها در دست دارند؛ اما نخبگان در قبال شهروندان و مملکت، چقدر مسوولیتپذیر بوده اند؟
با انحراف بحثهای رسانهای و گفتمانهای سیاسی از معضلهای اجتماعی و فرهنگی و در مقابل، تمرکز بر چند بخش خاص بهخصوص سیاست، ملت درگیر توهم سیاسی میشود. به طور عملی داریم میبینیم که شهروندان همه برای تحقق آرمانشهر شان(افغانستان آباد و مرفه با توسعهی پایدار) منتظر نشسته اند تا امنیت کامل برقرار شود، گروههای تروریستی کامل نابود شود، دولت مقتدر بر اساس خواست شان روی کار آید، فساد برچیده شود، رفاه اقتصادی به وجود آید و تنشهای سیاسی منحل گردد؛ آنگاه برای آبادانی کشور گام برخواهند داشت و به توسعهی علم و فرهنگ دست خواهند زد. این وهم است و خیال است؛ یک توهم سیاست زدگی و فقر آگاهی است؛ منتظر نمانیم که چنین زمانی هرگز خود مهیا نخواهد شد و ما هرگز به آرمان شهر مان نخواهیم رسید و توسعهی پایدار پس از مبارزه با فقر، مبارزه با مواد مخدر و تبدیل عایدات زمینهای زراعتی از تریاک به گندم و زعفران و با رونق بازار صنعت و معدن توسط نیروی کاری علمی-تخنیکی، امر محتوم است، نه با کمکهای بادآوردهی غرب که دوباره به غرب برمیگردد. نویسندگان و فرهنگیان ما باید از محیط زیست بنویسند، از راههای رسیدن به توسعهی پایدار بگویند و از مسوولیتهای شهروندی بنویسند، در سیمینارها و کنفرانسهای جامعهی مدنی از فرهنگ شهرنشینی بحث کنند نه از سیاست بینالمللی که صلاحیت تخصصی اش را ندارند. در میزگردها در مورد راهحل‌‌ معضلهای اجتماعی بحث کنند و درنگی بر اقتصاد داشته باشند. تلاش و تبلیغ برای سرمایهگذاری داخلی و رشد زراعت و اقتصاد خصوصی صورت بگیرد، ارچند در نظام بازار آزاد جامعه طبقاتی میشود؛ ولی زمینهی کار فراهم میشود، شغل ایجاد میشود و مبارزهایست برای زدودن فقر و اعتیاد. محتوای دایمسیاسی رسانهها - از تلویزیون تا رادیو و از روزنامه تا صفحههای مجازی - جامعه را سیاستزده به بار آورده است. ابتداییترین نویسندگان از سیاست و روابط دیپلماتیک بینالملل مینویسند، در صورت که آگاهی و درایت لازم را ندارند. امروز هنرمندان قلمو شان را با رنگ سیاست میآمیزد و دانشجویان به جای تحقیق و مطالعه زیر چتر سیاست راه میروند. اینجا بسیاری چیزها سر جای خودش نیست.
در این وضع لجام گسیخته و شهر پر از آشوب، با آگاهیدهی رسانهای، فعالیت مدنی و تلاش فرهنگیان میتوان حس شهروندی و ناسیونالیسم افغانستانی را در وجود هراسیدهی ملت تازه کرد و مسوولیت شهروندان را برای شان بازگو نمود که بهغیر از زدوبندهای سیاسی در این سرزمین کارهای بسیاری انجام دادنی است که نه تنها مسوولیت دولت؛ بلکه مسوولیت شهروندان هم است. آنچه که در روزنامهها نمینویسند و کسی از آن سخن نمیگویند مسوولیت شهروندان است که در قبال ناامنی، فقر، اعتیاد، بیکاری، محیط زیست و برای رشد فرهنگی، شهروندان به خصوص جوانان چه مسوولیت دارند و چه باید کرد؟ با تاسف که این موضوعهای مهم زندگی همه در حاشیهای دفتر سیاست نگاشته میشود و بدا که مخاطبی هم ندارد.

دیدگاه شما