صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بسیج ملی؛ ضرورت تشکیل و نگرانی مدیریت آن

-

بسیج  ملی؛ ضرورت تشکیل و نگرانی مدیریت آن

ضرورت بسیج ملی
روزهای سختی است؛ تعداد از ولسوالیها در برخی از ولایات در معرض تهدید جدی از سوی گروههای تروریستی قرار دارد. آمار تلفات نیروهای امنیتی هرروز افزایش مییابد. میزان بالای فقر و بیکاری زمینهی سربازگیری طالبان را به خوبی مهیا کرده است. طالبان تشنه به خون ملت با حرکات نمایشی در غزنی درحال که ده ها تن از نیروهای دفاعی و امنیتی را سربرید قصد دارند با حیله و تزویر و توزیع ۵۰ کیلو آرد گندم افکار عمومی را فریب بدهد، در حالیکه خود گرسنهی هر تکه گوشت و پوست تن انسانهای این سرزمین است. میدان جنگ وسعت یافته است و طالبان چهرهی دیگر به خود گرفته اند. دیگر آن نقاب اسلامی را بر رخ ندارند تا اعمال ناانسانی شان با احکام دین و مذهب توجیهپذیر باشد. جنگ طالبان بیشتر لباس پروژهی تروریستی را بر تن کشیده است و اکنون طالبان افغانستانی دیگر برای تحقق آرمانشهر امارت اسلامی نه؛ بلکه در تبانی با گروههای تروریستی بینالمللی برای کشتار و قتل و جنایت و قساوت میرزمند و زن و کودک این سرزمین را در هرکجا از دم تیغ میکشند. دولت افغانستان در این میان نقش دفاعی خود را آنگونه که باید؛ اجرا نکرده است. نیروهای امنیتی هم تا کنون در مقابل تروریستان نقش دفاعی را اجرا میکرد تا حکومت آنان را به میز مذاکرهی صلح بکشاند ولی به گفتهای وزارت دفاع امریکا هفتهی پیش برای اولین بار شش قول اردوی اردوی ملی به حالت تهاجمی درآمده است. با آنهم هنوز عسکر خط نبرد در اثر کمبود تسلیحات و عدم نیروی پشتیبان به خاک و خون میغلطد و مدیریت ناسالم قوای امنیتی هنوز مسالهی سردرگم است. بنابراین در این شرایط آنچه مهم است دفاع از جان شهروندان افغانستان است که زن و مرد، پیر و جوان و کودک این سرزمین هرروز در این جنگ بیپایان تروریزم بینالمللی و استخباراتی منطقهای خون میدهد. برای پایان این نبرد بیسراپا یکی از راههای ممکن بسیج ملی است تا تعدادی از میان مردم برای دفاع از جمع و جامعهی خود برخیزد و بسان قهرمانان قوای امنیتی در مقابل این تروریستان خونخوار سینه سپر کند.
مدیریت بسیج ملی
تشکیل نیروهای مسلح مردمی بهنام بسیج ملی در سراسر افغانستان یک امر محتمل است؛ اما آنچه الزامی است تدبر و درایت در کار مدیریت آن است. نیروی مسلح پراگنده که ممکن در تمام ولسوالیهای امن و ناامن افغانستان با تیپهای مختلف تشکیل شود و ممکن برای اکمالات و تسلیحات دست به هر سو ببرد حتا مثل دورهی جهاد ضد شوروی سابق از کشورهای منطقه اکمال شوند؛ یک امر نگران کننده است و مدیریت آن سخت و جانفرسا است. نظر به ساختارهای متنوع جامعهی افغانستان از نظر قومی، مذهبی و زبانی؛ گرایشهای متنوع و وابستگیهای متعددی به همسایگان و دولتهای دیگر وجود دارد و تعاملهای سیاسی که منجر به دخالت در ساختار حکومت و معاملههای سیاسی در مدیریت دولت افغانستان شده است یک امر انکار ناپذیر است. پس با این وصف تشکیل گروههایی بهنام بسیج ملی برای مقابلهی هماهنگ و سراسری برای تهاجم بر آدرس گروههای تروریستی و تامین امنیت کشور اگر ضرورت مینماید؛ از سویی هم نگرانی‌‌هایی در مورد امکان مدیریت آن وجود دارد.
نگرانیها از پیامد بسیج گروههای مسلح مردمی
آنچه که ذهنیت مردم را در مورد تشکیل بسیج ملی برای مقابله با تروریزم در افغانستان آمادهی پذیرش میکند؛ گسترش روزافزون گروههای تروریستی و محدود شدن قلمرو حاکمیت حکومت است. ذهنیت تشکیل نیروهای مسلح مردمی به صورت نامنظم در هماهنگی ویا بدون هماهنگی حکومت در سراسر افغانستان وجود دارد؛ اما آنچه که هنوز باعث شده تا به صورت واضح این ذهنیت که اکنون به شکل یک حرکت خاموش در جریان افتاده است - رسانهای نشده است ویا مردم قصد ندارند رسانهای شود؛ نگرانی از رویکرد دولت نسبت به اینگونه جریانها است که حکومت وجود نیروهای مسلح نامنظم مردمی را در پهلوی بیش از ۳۰۰هزار سرباز مسلح قوای امنیتی به چه قیمتی میپذیرد؟ دولت باید بپذیرد که فایق آمدن بر گروههای تروریستی بدون بسیج ملی سخت است، دشوارتر از جنگ امروز است و تاوان بیشتر میطلبد. این بسیج ممکن به دو صورت شکل بگیرد؛ گروههای مسلح خیزش مردمی به صورت پراگنده و نامنظم و گروههای مسلح منظم در کنترول و تحت مدیریت دولت که آخری بهتر است؛ زیرا مدیریت آن آسانتر و نگرانی از سرنوشت مرموز گروهها کمتر است.
پیشینهی بسیج ملی
بسیج ملی در افغانستان درازایی به عمر افغانستان دارد. از آوان تشکیل دولت افغانستان تا کنون در دورههای مختلف، در این سرزمین بسیج ملی شکل گرفته است. گاهی این بسیج ملی برای دفاع از سرزمین و گاهی برای تهاجم بر سرزمین همسایهها بوده است. آخرین بسیج ملی که هنوز ساختارهای متشکلهی آن از هم نپاشیده است و در مسایل مهم کشوری همان سربازان همسنگر بر سفرهی رفاقت قدیمی مینشینند؛ بسیج ملی برای بیرون راندن ارتش سرخ شوروی است. در دههی شصت و هفتاد سراسر افغانستان شاهد جنگ با شعار جهاد بود. پس از فتوای جهاد اسلامی، شوروی با پرداخت تاوان جبرانناپذیری از افغانستان خارج شد؛ پاسخ و پیامد اشغال یک سرزمین بایدهم چنان میبود. اما در دههی هفتاد بسیج ملی افغانستان پس از موفقیت با سو مدیریت مواجه شد و نگرانیهای محتمل آن دوره محتوم شد. جنگ ویرانگر داخلی به راه افتاد و گروههای که با شعار جهاد عضو یک بسیج ملی برای بازپسگیری استقلال سیاسی افغانستان بودند در مواجهه باهم از پشت بام قدرتطلبی پایین نیامدند و برتریخواهیها و تکمحورها زمینهی ازهم فروپاشی آن جنبش دینمدار و جهادمحور را فراهم کرد. بسیج آنروز از شکل ملی در حد قومی و مذهبی تنزل یافت. بسیجهای قومی برای به زیر کشاندن همدیگر تلاش کردند تا زمینهی پیدایش و موفقیت گروه طالبان فراهم شد. روزگاری سر رسید که طالبان پس از پنج سال حاکمیت سیاه امارت اسلامی شان سر به نیست شد و عصر دموکراسی رسید تا از آزادی بیان دم بزنیم و انتخابات آزاد و سراسری را تجربه کنیم و تا دولت برساخته از رآی ملت روی کار آید. دولت افغانستان در یکونیم دههی اخیر که عصر دموکراسی بود به همکاری دوستان بینالمللی و جامعهی جهانی با مصرف صدها میلیارد دالر موفق نشد تا یک سیستم دولتی کارا و یک ارتش ملی قدرتمند بسازد که جوابگوی حفظ سرحدات افغانستان باشد. گروههای تروریستی بینالمللی در افغانستان پس از ورود با دستیابی به مراکز تولید سرمایه از طریق فروش سنگهای قیمتی، مواد مخدر و منابع معدنی افغانستان در تبانی با عوامل داخلی؛ بقای شان را تضمین کردند. اکنون برای زدودن آنان لازم مینماید تا بازهم بسیج ملی دیگر تجربه شود؛ بدا به حال افغانستان که بازهم بیم آن میرود که عقربهی زمان بر دههی ۱۳۷۰ ه.ش برنگردد.
جستوجوی راههای بدیل
آیا بهجز بسیج ملی دیگر راه‌‌های زدودن حالت تهاجمی داعش و عملیات الخندق طالبان وجود دارد؟ طالبانی که امروز با حشر عمومی از گروههای تروریستی منطقه قادر میشود ولایت فراه را سقوط دهد و غزنی و فاریاب را با سقوط مواجه کند و سالهاست قوای امنیتی افغانستان را جان بر لب رسانده و هر روز تعداد زیادی آنان را در محاصره و شبیخون به شهادت میرسانند؛ بدون بسیج ملی چگونه نابود خواهد شد تا تخم این نفاق برچیده شود. دو گزینهای ممکن به صورت کوتاه مدت و دراز مدت یارای دست ناتوان دولت شود.
۱. همکاری بینالمللی
همکاری بینالمللی هم‌‌چنان که در سال ۲۰۰۱ باعث سرنگونی طالبان شد؛ امروز هم یک راه بدیل بسیج ملی برای سرنگونی گروههای تروریستی است. بحث قابل تآمل این است که همین گروههای تروریستی موجود در زمان حضور گروههای تا بهدندان مسلح بین‌‌‌المللی ناتو و آمریکا شکل گرفته است و قدرت یافته است. تا زمانیکه گروههای بینالمللی در افغانستان حضور داشت نیز همین جنگ بود و همین سنگر با همین طالبان و القاعده‌‌ی دیروز و امروز، فقط گروه تروریستی داعش پس از خروج نیروهای خارجی در سال ۲۰۱۳ به افغانستان آمده است و با کمک عوامل داخلی از میان گروههای تروریستی افغانستانی و منطقهای به مناطق مختلف کشور گسترش یافته است. هنوز هم تعدادی زیادی حدود ۲۰ هزار سرباز خارجی در سمتهای مشاور، رهنما و قوای پشتیبان تحت نام نیروهای حمایت قاطع بینالمللی از قوای امنیتی افغانستان حضور دارند و به عنوان نیروی پشتیبان باید همکار نیروهای داخلی باشند؛ اما بدی کار اینجاست که همیشه این نیروها پس از شکست و مرگ سربازان افغانستان برای نظارهی میدان نبرد به سر میرسد. بنابراین این گزینهی نیست که با ورود نیروهای بیشتر بینالمللی بتوان بر گروههای تروریستی فایق آمد، فقط میتوان در کوتاه مدت به عنوان مسکن دردهای عاجل استفاده کرد؛ زیرا بازهم روزی آنان خارج خواهند شد و کلنجار مردم افغانستان با تروریستان پربیننده‌‌ترین بازی منطقهای و جهانی خواهد بود.
۲. تقویت و افزایش نیروهای امنیتی
بهترین گزینهای بدیل بسیج ملی برای مقابله با گسترش افراطیت و تروریزم در افغانستان تقویت نیروهای امنیتی است. نیروهای امنیتی ضامن و پاسدار اصلی و ابدی این خاک است. بنابر تعهدی که همکاران و دوستان بینالمللی افغانستان کرده بود و مسئولیتی که جامعهی جهانی نسبت به مردم افغانستان داشت؛ تقویت نیروهای امنیتی و ساختارمند کردن دولت افغانستان با محوریت یک حکومت مقتدر برای حفاظت از خاک، قانون، جان شهروندان، سرمایه و ارزشهای ملی افغانستان در صدر برنامههای شان قرار داشت تا مردم از طریق ایجاد فضای دموکراتیک به صلح، ثبات، امنیت، توسعهی پایدار و رفاه برسند. ارچند برای موفقیت این پروسه داد از صرف هزینههای هنگفت سر داده میشود؛ اما دستاورد مهم و قابل ملاحظهای ملموس نیست. بنابراین فهمیده میشود که تا زمانی افغانستان یک دولت مقتدر و ارتش قدرتمند قادر به تامین امنیت کشور نداشته باشد؛ تحرک اقتصادی، رفاه اجتماعی، گسترش فرهنگی و تقویت زیرساختها ناممکن است و خودکفایی انرژی و صنعتی شدن همچنان رویای مبهم این مردم خسته از جنگ باقی خواهد ماند. پس در این صورت برای تامین امنیت و نابودی تروریزم در افغانستان بهترین گزینهی که امکان مدیریت و موفقیت آیندهی آن راحت و سازنده است و راه بدیلی است برای تشکیل بسیج ملی‌‌ که ذهنیت امروزی مردم افغانستان را شکل میدهد.
چالشهای افزایش نیروهای امنیتی
با ورود بستههای میلیاردی دالر آمریکایی و کمکهای بیبدیل اتحادیهی اروپا و مساعدتهای بشردوستانهی هندوستان، چین و جاپان در افغانستان در طی یکونیم دههی اخیر، حکومت افغانستان برای خودکفایی منبع تمویل بودجهی تسلیحات و اکمالات نیروهای امنیتی جز چشمدوختن به کیسهی خارجیها دیگر راهی را جستوجو نکرده است. تآمین مصرف نیروهای امنیتی که تمام سال شب و روز در آتش میدان نبرد است، با عواید داخلی به صورت فعلی به هیچ عنوان ممکن نیست. در صورتی که بسیج ملی در افغانستان را با پیشبینی پیامدهای ناگوار آن، از جمله امکان دوبارهی جناحبندی گروههای مسلح و جنگ داخلی، مردود بشماریم؛ پس لازم مینماید تا برای تقویت نیروهای امنیتی کشور و به خصوص اردوی ملی افغانستان، یک طرح اقتصادی مبتنی بر عاید خاص برای تامین نیروی پشتیبان اقتصادی اردوی ملی افغانستان داشته باشیم. وقتی ما از تقویت نظام و برجستهسازی یک نیروی قدرت‌‌مند ملی در افغانستان تحت مدیریت ارگانهای سهگانهی امنیتی؛ وزارت دفاع، وزارت داخله و ریاست امنیت ملی، سخن میگوییم بیشتر به یک چشم امیدی میماند که بر حکومت دوخته شده باشد و مسلم است که یک پلان دراز مدت نیاز دارد. اما آنچه برای فعلی ضرورت مینماید تا از تداوم جنگ و کشتار بکاهد و حملههای تهاجمی دشمن را دفع کند؛ همین بسیج ملی است که به صورت پراگنده در حال شکلگیری است.
گروههای مسلح مردمی و رویارویی با دولت
نیروهای مسلح تحت نام خیزش مردمی و... در ولسوالی چهارصده در ولایت غور، دایمیرداد در وردک، دره صوف در سمنگان، تالهوبرفک در بغلان، ناوهمیش در دایکندی، ولایتهای جوزجان، بدخشان، تخار، فاریاب، نورستان، فراه و... همچنان در جنوب و شرق افغانستان شکل گرفته است و در اینروزها مصروف سربازگیری و تهیهی تسلیحات است. این نیروها برای دفع حملات تهاجمی تروریستان دستاورد مهمی داشته اند؛ اما از سویی هم گسترش و قدرتگیری آنان برای دولت دردسرساز است و روزی خاموش کردن آن و امتیازطلبی شان از نظام برای حکومت از مشکل تهیه بودجه و تقویت نیروهای امنیتی دردسر بزرگتری خواهد شد. امکان مدیریت چنین گروههای که ممکن تعدادی از آنان با عوامل بیرونی وسازمانهای خارجی در ارتباط باشند و یا اکمالات خارجی دریافت کنند؛ قطعی است که روزی در برابر نظام قد علم خواهند کرد و برای خاموشی آنها قدرت بزرگی در کار است. اما ضرورت امروزی آنها برای دفع دشمن هم توجیهپذیر و تا حدی ضروری مینماید. از یکسو میتوان با خوشبینی محض و حس وطندوستی مردم را به بسیج ملی علیه تروریزم در افغانستان در سنگرهای جنگ فراخواند تا تخم این هرز چیده و نابود شود؛ اما نمیشود نگرانی سومدیریت و عدم پابندی آنان را بر ارزشهای ملی ومصلحت نظام در آینده نادیده گرفت.

دیدگاه شما