صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

پاشنه آشیـل دولت افغانستان

-

پاشنه آشیـل دولت افغانستان

  فساد سیاسی یکی ازبزرگترین معضلات جامعه و دولت افغانستان است. بارها و بارها در روزنامه ها وسایتهای خبری وتلویزیونها درباره آن بحث شده است. اما با وجود ارائه راهکارهای زیاد، کشورما همچنان با این آفت بزرگ دست و پنجه نرم می کند. آمارها وشاخصها نگرانكننده اند، اگرچه قصه از عدد و رقم گذشته است. زمانی كه فساد عمومي ميشود، جامعه با خطر فروپاشي ساختار سياسي مواجه می شود. درواقع هميشه يكي ازعوامل مهم سقوط حكومتها همهگير شدن فساد در سيستم است. اگرفساد درحکومت نهادینه شود كار براي پاكسازي سختتر ميشود. سيستمي كه نتواند خود را پاكسازي كند، ازدرون دچار اختلال جدي شده وخطر فروپاشي آن وجود دارد. وقت تاریخ نظامهاي سياسي برخی ازکشورها بررسي ميشود مانند تونس لیبی و مصر، يكي ازعلل اصلي فروپاشي آنها، فروپاشي ازدرون است. عموميشدن فساد فقط دامن نهاد سياست يا دولت را نميگيرد، بلكه نهاد خانواده و اجتماع را هم درگير ميكند و صدمات جدي به آنها ميزند وقت فساد به فرهنگ مسلط جامعه تبديل ميشود. همانطور كه به ارزشهاي مسلط تبديل ميشود و فردي كه از فساد استفاده نميكند، رشد و موفقيت اجتماعي- سياسي و فرهنگي پيدا نميكند. به آن شخص برچسب يك فرد بيعرضه و بيلياقت ميخورد. برعكس كساني كه به سرعت سلسلهمراتب اجتماعي را طي و ارتقا پيدا ميكنند، به عنوان آدمهاي بالياقت محسوب ميشوند. همان طور كه چه درادارات وچه در فضاي عمومي پاك زيستن با بلاهت يكسان تلقي ميشود. يعني اگر فردي بخواهد پاك زندگي كند، مانند آدمهاي ابله به او نگاه ميكنند. به تعبير داستايوفسكي به ابله محله، ساختمان و اجتماع تبديل ميشود درواقع فساد شايد از نادر پديدههايي باشد كه تاثيرات مخربش در عرصههاي مختلف فردي، خانوادگي، سياسي، كلان اجتماعي و... قابل ردگيري است. به عنوان مثال در عرصه سياسي مشروعيت نظام سياسي را به خطر مياندازد. اکنون يكي از پاشنههاي آشيل دولت افغانستان، بحث نهادينه شدن فساد است يعني فساد تبديل به عرف شده و در لايهلايه روابط اجتماعي و در فرآيندهاي سازماني و حتي در قوانين، رسوخ كرده است. وقتي فساد شكل گستردهاي در يك كشور ميگيرد، درواقع به سمت قاعدهمند شدن، نظاممند شدن، نهادينه شدن آن پيش ميرود. فساد را به فساد تصادفي و نظاممند تقسيمبندي ميكنند. فساد تصادفي را فسادي ميگويند كه گهگاه رخ ميدهد. اين نوع فساد، درجوامعي رخ ميدهد كه فساد گسترده نيست، كم است و اتفاقي رخ ميدهد. و نظارت و بازرسي در آنجا خيلي دقيق عمل ميكند. به همين دلايل اين نوع فساد بسيار اتفاقي رخ ميدهد. اما فساد نظاممند را به بازي فوتبالي تشبيه ميكنند كه دو طرف بازي بهجاي زدن توپ، پاي همديگر را هدف قرار ميدهند. به تعبيري اين بازي از قاعده خارجشده و ديگر بازي فوتبال نيست. فساد هم اين گونه است، يعني وقتي ميگويند كه سيستماتيك است، يعني از روابط ناشي شده است و مناسبات از قواعد هنجاري خارجشده است. در واقع بهجاي هنجارها و قواعد و قوانيني كه بايد در يك سازمان حاكم باشد، روابط و قواعد فسادآميز حاكم شده است.
برخی ازکشورها قانون ارتقاي سلامت و مقابله با فساد دارند؛ فردي كه فساد را گزارش ميكند بايد تشويق شود. حتي شيوه تشويق را هم گفته است. در دنيا يكي از استراتژيهاي مبارزه با فساد اين است كه بار اضافه روي دوش فرد گزارشكننده نمی گذارد. در افغانستان بهجاي اينكه راه را براي فردي كه ميخواهد گزارش كند تسهيل كنند و بار اضافه روي دوشش نگذارند، دايم ممكن است آن را درگير كنند كه اين اطلاعات را از كجا آوردهاي و بايد اثبات كني و... درصورتيكه بايد دولت پيگير اين مسائل باشند. بار را بر دوش گزارشكننده مياندازند تا اينكه فرد خود به خود منصرف می شود. دليل دیگر اين كه «به شكايتها و گزارشها درباره فساد، اهميت داده نميشود.» و عامل ديگر اينكه «با افراد فاسد و رشوهگير در عمل هيچ برخوردي صورت نميگيرد.» بنابراين وقتي برخورد قضايي موثري صورت نميگيرد، فرد وقت ميبيند كه قانون را ميشود خريد، و راههاي گريز مختلف وجود دارد، از گزارش كردن منصرف ميشود. يعني تمام اين موارد روي اينكه فرد تمايلي به گزارش كردن فساد نداشته باشد، تآثير ميگذارد.
حتي ميتوان آن را در رفتار افراد در سطح جامعه ديد. فساد قطعا اخلاق اجتماعي را تحت تآثير قرار ميدهد و الگوهاي زندگي عوض ميشود. براي اينكه ارزشها تداوم داشته باشند، نيازمند مابه ازاي اجتماعي است. وقتي اين شرايط عمومي ميشود، ارزشهاي اجتماعي مطلوب، مابهازاي اجتماعيشان را از دست ميدهند. يك پيامد ديگر آن بي گانگي سياسي است. يعني مردم به يك نظام فاسد احساس تعلق ندارند و حتي مشاركت سياسي آنها هم تضعيف ميشود. از اصلاح سيستم هم مايوس ميشوند. اين وضعيت بسيار نامناسبي است كه در آن، تباهي اجتماعي به اوج خودش ميرسد.
نارضايتي طي دورههاي مختلف شكل ميگيرد و عموميشدن فساد هم به آن دامن ميزند، خودش را به شكل خيزشهاي اجتماعي- سياسي نشان ميدهد. رسانهها و نهادهاي مدني در يك فضاي دموكراتيك ميتوانند در كار مبارزه با فساد موفق باشند.بحث مبارزه با فساد بايد به صورت خودجوش در بين مردم شكل بگيرد و ديگر نهادها هم به آن كمك كنند
مطالعات بينالمللي و داخلي نشان ميدهد كه كشور ما به شكل گسترده مبتلا به فساد است. اين نشان ميدهد كه وضعيت فساد در كشور ما بحراني و نهادينهشده و پاشنه آشيل تمام حوزهها است.
همه مسئوليتها متوجه حکومت نيست، مردم نيز بايد احساس مسووليت كنند و سهم خود را درمبارزه با فساد ايفا كنند، به ويژه زماني كه اميد چنداني به نهادهاي نظارتي نيست. بايد در افغانستان كمپين ملي مبارزه با فساد (نه به فساد) راهاندازي شود. استفاده گسترده از ظرفيت رسانهها براي آموزش مردم در حوزه فساد و پيامدهاي مخرب آن. رسانهها ميتوانند به عنوان ركن چهارم دموكراسي، نهادهايي باشند كه با فساد مبارزه كنند. براي مثال هر روزنامهاي ميتواند يك ستون اختصاصي براي بحث فساد داشته باشد. آموزش مردم درباره روشهاي امن افشاي فساد و افشاي فساد به صورت گسترده تا از اين طريق ضمن تقويت فرهنگ گزارشدهي فساد، امنيت مفسدان به خطر افتد. بحث ماده سيزده كنوانسيون سازمان ملل متحد براي مقابله با فساد، مشاركت جامعه مدني و تقويت نهادهاي مدني در مبارزه با فساد است. عمده بحث روي آموزش و تقويت آن است. يكي از كارهايي كه دولت افغانستان لازم است روی آن توجه کند آموزش است. زمانی در امريكا قانوني به نام افشاكننده يا سوتزن تصويب شد. اين قانون ضمن اينكه ميگويد بايد كاملا از اين افراد حمايت شود، بار روي دوش آن گذارده نشود، حتي ميتوان او را تا يكسوم عوايدي ناشي از فساد كشفشده، تشويق كرد. فساد سیاسی در افغانستان دلایل و عوامل گوناگون دارد.یکی از عوامل فساد سیاسی نبود امنیت وتهدیدهایی است که تروریست ها در کشور به وجود آورده اند كه در قالب مرگ افراد ملکی در اثرترور، بمب گذاری ها، انفجارماینهای کنار جاده، قتل و شكنجه، اختطاف، تهدید، زورگیری و... به ظهور ميرسند.
هنگامی که فساد در دولت نهادینه شود و دولت مردان و عمال حکومت به ثروت اندوزی مشغول شوند؛ فقر و محرومیت در بین تودههای مردم آشکار میشود که این خود باعث بروز فاصله طبقاتی و عمیق شدن فاصله بین دولت و ملت و در نتیجه نا امیدی مردم از دولت و حکومت میشود و سرانجام اسباب سقوط حکومت ها فراهم می آید.
پيشگيري و مبارزه با فساد، به صورت جدي مستلزم حمايت قاطع از سوي جامعه و هماهنگي و مشارکت شهروندان است. نقش جامعه و توانايي آن در مبارزه با فساد از اهميت زيادي برخوردار است. به طور مسلم هرگاه فاصله بين حکومت و شهروندان ايجاد گردد و ملت از حکومت سلب اعتماد نمايد و شهروندان به همکاري با نهادهاي تشکيل دهنده در امر مبارزه با فساد و برنامههاي اصلاحي و اجرايي يک نظام، قرار نگيرد؛ اگرچه هم افراد سالمي در رأس نظام و نهادهاي مبارزه با فساد قرار بگيرد، باز يقينا مبارزه با فساد و شيوههاي کنترل آن به ناکامي منجر خواهد شد.
يکي ازراههاي پيشگيري اجتماعي، ارتقاي سطح فرهنگ اخلاقي وديني افراد يک جامعه است. اين امر در جوامعي مانند کشور افغانستان که مردم داراي اعتقادات ديني ومذهبي هستند و براي باورهاي ديني شان احترام ويژهاي قائل ميباشند، اهميت داشته وتکيه برآن، يکي از بهترين شيوههاي پيشگيري ازجرم ميباشد.
ازآنجايي که آموزههاي ديني برتأمين عدالت اجتماعي وفردي، اداي مسؤوليت وانجام تکليف، صداقت و امانت داري، به کارگماري کارمندان شايسته، حفاظت ازاموال عمومي و به مصرف رسانيدن صحيح بيت المال و غيره، تأکيد فراوان مينمايد، تقويت و زنده نگهداشتن آموزهها وارزشهاي ديني، يقينا در امر پيشگيري ومبارزه با فساد مؤثر است. زيرا فساد امرخلاف ارزشهاي ديني محسوب ميگردد.
يکي دیگراز عوامل فساد وجود افراد نالايق در رأس اداره امور و بخشهاي تصميمگيري واجرايي ميباشد.  به کارگیری افراد عادل و عالم و برخورداراز قدرت مديريت بالا در رأس امور درپيشگيري ازفساد کمک زياد ميکند.
ازطرفی دولت می¬تواند با نظارت و کنترل براعمال کارمندان و دست اندکاران و برخورد شدید با متخلفان و مجازات قطعی آنها راه رشد فساد را بگیرد. همچنین دسترسی آزاد و همگانی به اطلاعات و گزارشات که منجر به شفافیت سیستم اداری می شود ازدیگر موانع رشد فساد درادارات و نهادهای دولتی می باشد. در این میان مطبوعات با افشاگری و هشداردهی و اطلاع رسانی میتوانند نقش تعیین کننده ای درجلوگیری از فساد داشته باشند. چنانکه آزادي مطبوعات رابطه مستقيم با کاهش فساد و شفافيت در عملکرد دولت دارد.
ميتوان گفت دسترسي به اطلاعات وآزادي بيان، براي مبارزه با فساد از دوجهت مفید است.
اول اینکه مطبوعات، رسانهها وخبرنگاران بدون اين که هزينهاي براي دولت در برداشته باشند به تجسس و نظارت بر رفتار دستگاههاي دولتي ميپردازند. اين عملکرد مطبوعات يک نوع کمک غير مستقيم به مسؤلين دولت در امر نظارت وبازرسي ميباشد؛
دوم اینکه افشاي فساد درمطبوعات هزينههاي اجتماعي فساد را افزايش ميدهد. کارمندان متوجه ميشوند که بر اثر فساد نه تنها که تنبيه ميگردند بلکه آبرو و حيثيت شان در خطر واقع ميگردد.

دیدگاه شما