صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

راه طولانی و بی سرانجام صلح در افغانستان

-

 راه طولانی و بی سرانجام صلح در افغانستان

طالبان پس از شکست در افغانستان دوباره ره به جغرافیایی گشود که در همانجا پرورش یافته بود و با آنان انس دیرینه داشت. مدارس پاکستان و مناطق قبایلی میان مرز دو کشور سرزمین موعود طالبان بود. رابطۀ پاکستان و مناطق قبیله نشین افغانستان و پاکستان با گروه طالبان را ناهمواری های روزگار بیشتر استوار ساخته است. همراهی تاکتیکی پاکستان با آمریکا در جنگ افغانستان، همبستگی قبایل را با طالبان تقویت بخشید و این امر موجب پیوند عاطفی وعقیدتی میان طالبان وساکنان قبیله نشین دو سوی خط دیورند گردید.  با ظهور مجدد طالبان در افغانستان، طالبان پاکستانی نیز روحیه گرفت و در آن سوی مرز تجدید قوا کرد. بدین ترتیب طالبان دوباره آرایش نظامی دادند و نا امنی دوباره در منطقه حاکم شد و آمریکا نیز بر صداقت پاکستان تردید پیداکرد. تردید و بحران از زمانی پدید آمد که میان آمریکا وپاکستان اختلاف در تعریف منافع ملی  به وجود آمد. این اختلاف هنگامی هویدا گردید که آمریکا با هندوستان پیمان هسته ی امضا کرد و از انعقاد این پیمان با پاکستان صرف نظرنمود. با گسترش اختلاف منافع آمریکا وپاکستان، نا امنی ها در میان قبایل آن سوی خط دیورند گسترده تر شد و از اجنسی ها به دره سوات امتداد یافت. آمریکا با حمایت آشکار پاکستان از طالبان پاکستانی وشبکه حقانی، طالبان را به افغانی وپاکستانی تقسیم بندی نمود و بر آن شد که طالبان افغانی را به میز مذاکره بکشاند.  به مرور زمان حس بی اعتمادی آمریکا از پاکستان افزایش یافت. لذا آمریکا در موازات دولت افغانستان باب گفتگو را مستقیما با طالبان گشود.
این فرایند تا حد گشایش نمایندگی رسمی طالبان در قطر توسعه پیداکرد. آمریکا با این تاکتیک، سیاست سهیم ساختن عنصر جدید را در دولت افغانستان به تجربه گذاشت. دولت افغانستان وقتی متوجه قضیه شد که آمریکا، طالبان و قطر به توافق کامل رسیده بود. لذا دولت افغانستان عملا در این اضلاع مثلث  جایی  بالای نداشت و حضورش را در این هندسه سیاسی  خلاف قاعده به نظر می پنداشت. حکومت افغانستان، لاجرم بر آنچه رفته بود موافقت کرد. این استراتژی آمریکا وقتی طرح بست یافت، که  لویه جرگه عنعنوی برای امضای معاهده استراتژیک افغانستان با آمریکا در کابل پایان گرفت. هرچند که سرانجام در آن لویه جرگه بر انعقاد این پیمان توافق شد ولی شرایط سنگینی برای انجام این پیمان در برابر آمریکا نهاده شد. در ادامه این اصطکاک ها، جهت گیری های حامد کرزی دربرابر عملیات های شبانه و انعقاد پیمان استراتژیک، آمریکا را نسبت به همیارانش در افغانستان دچار تردید کرد.
سرانجام دفتر سیاسی طالبان در قطر و تمام  مانور ها و سیاست های آن روز، در پروسه صلح افغانستان با تمام امیدواری ها بی نتیجه ماند. البته سوء تفاهم ها و موج بی اعتمادی میان حکومت حامد کرزی و عدم همکاری پاکستان و عربستان این تلاش های آمریکا را نقش بر آب کرد.
دلیل دیگرش هم این بود که پاکستان هرگز نمی خواست که طالبان از ساحه سلطه اش جایی فراتر پیدا کند و همکاری قطر در ایجاد دفتر سیاسی برای طالبان دقیقا خلاف این رویکرد پاکستان بود.
با شهادت رهبر شورای عالی صلح، دوباره کارگردانی دولت افغانستان در پروژه صلح به اتمام رسید و آمریکا بار دیگر وارد صحنه شد و برآن بود که اگر شده از پاکستان عبور کند. ایجاد برافروختگی پاکستان قبل از جلسه بن دوم به خاطر کشته شدن سربازان پاکستان و بسته شدن مسیر ترانزیت ناتو از مسیر پاکستان، غیر مستقیم پاکستان را از پالیسی صلح به حاشیه قرار داد. اما این بار هم سرانجام، پاکستان با اعاده روابط سیاسی و وعده همکاری افغانستان وپشتیبانی عربستان، برآن شد تا پروژه صلح  را از انحصار آمریکا به در آورد. اعتماد به نفس پاکستان، دولت افغانستان را آن چنان امیدوار کرد که حامد کرزی در همان زمان، رسما اعلام کرد که افغانستان با طالبان به صورت مستقیم وارد گفتگو خواهد شد. این سخن در زمانی مطرح شد که پاکستان متعهد شد که ظرف شش ماه صلح و امنیت را در افغانستان مستقر و دایمی خواهد ساخت. ولی دیری نگذشت که پاکستان به دولت افغانستان فهماند که بازی سیاست با پاکستان با این سادگی ها میسر نیست.
بدون شک پاکستان بار ها به اثبات رسانید که معادله جنگ وصلح افغانستان در دست پاکستان است. او تلاش  ونهادینه سازی صلح با محوریت افغانستان ویا آمریکا را ناقص ونا پایدار نشان داد و شکست آمریکا را در پروژه ی صلح با طالبان به رخ مردم وآمریکا کشانید. عدم موفقیت دفتر قطر طالبان در پروسه صلح، نیز همین واقعیت را به اثبات می رساند.
با این بازنگری بازی پروسه صلح، نتیجه ی که تا کنون، به دست آمده است اینست که، نهادینه شدن صلح، بدون شناخت نهاد اصلی بحران نا ممکن است. طالبان اینک به عنوان نهاد اصلی بحران به نظر می آید. ولی طالبان تنها مهره ی بحران است نه محور بحران. بی تردید محوریت بحران افغانستان را پاکستان بر عهده دارند. بدین ترتیب، دولت افغانستان در معادله جنگ و صلح افغانستان تاهنوز چندان موفق نبوده است.
اینک، مدت هاست که آمریکا از گیرو دار پروسه صلح افغانستان، خسته شده است و بازی را ترک کرده است. دفتر قطر نیز با کنار رفتن آمریکا بی اثر شد. پروسه استانبول نیز با گرفتاری های اخیر ترکیه، روسیه و مسایل منطقه، بی نتیجه ختم شد. اما اینک افغانستان مانده است و صلحی که برای او ماندگار باشد و زندگی را تضمین کند. به همین سبب است که افغانستان به تنهایی برای دست یابی به صلح دایمی هر روز هزینه گزاف می پردازد. چه آنکه صلح دایمی، استوانه اساسی توسعه را در افغانستان شکل می دهد. بدین اساس، بدون ثبات دایمی، تلاش افغانستان در گذار به سوی توسعه، حاصل  پایدار نخواهد داشت. چه آنکه در طول سال های گذشته، توانایی و هزینه افغانستان، صرف زمینه سازی سازش برای ناسازگاری های سیاسی گردیده است. مسئله سازگاری و تأمین صلح پایدار، فرصت تمرکز دولت را بر توسعه اقتصادی و اجتماعی، تا هنوز سلب نموده است. بنا بر این صلح و آرامش عمومی، برای افغانستان یک ضرورت بنیادین تلقی می گردد. بر همین ضرورت، رهبران سیاسی و سیاستگران دلسوز ملی، هر گونه تلاش برای پدید آوردن صلح و ثبات در افغانستان را نیک و زمینه ساز خیر عمومی در افغانستان و منطقه می پندارند. بر اساس همین نگرش، همواره رهبران سیاسی افغانستان، از خیرخواهان کشور های منطقه، تقاضای تعامل و همکاری در امر آرامش منطقوی را استدعانموده اند.
پروسه کابل چکیده تمام تلاش ها و تجربه های پروسه صلح در افغانستان بود که با همکاری کشور های درگیر در کابل دایر شد. حکومت افغانستان آن نشست را به منزله حجت تمامی تلقی می کرد.  انتظار مردم نیز این بود که در صورت عدم موفقیت این نشست، حکومت باید با پروسه صلح برای همیشه خدا حافظی کند و راهی جز سرکوب و نابودی طالبان و شبکه های مرتبط را در پیش نگیرد که باعث تداوم تباهی می گردد.
ولی حکومت افغانستان چنین نکرد. بلکه برعکس تاکنون از راه تساهل و مدارا با گروه طالبان کار گرفته است. اعلان صلح بدون قید و شرط با طالبان که از جانب حکومت افغانستان در سال گذشته با طالبان صورت گرفت، آخرین توان حکومت برای بازگشودن دست رواداری و التماس برای پرهیز از خشونت و کشتار در افغانستان بود، اماطالبان با تمام بی رحمی تمام به آن پاسخ داد. به نظر می رسد که طالبان نقطه ضعف حکومت و نقطه قوت خود را خوب درک کرده است.
گردهم آوری بیش از دو هزار عالم دین نیز آخرین توان حکومت برای حجت تمامی با طالبان بود و اینک هم اعلان آتش بس یک جانبه با طالبان باید نقطه ی پایان تساهل حکومت با طالبان باشد. مدارای بیش از این، مردم افغانستان راخسته و از توانایی حکومت برای سرکوب عملی تروریستان نا امید می سازد. انتظار می رود اکنون که حکومت از نگاه اخلاقی وسیاسی طالبان را در تنگنا قرار داده است، درصورت بی تفاوتی طالبان و ادامه خشونت و کشتار مردم بی گناه، حکومت افغانستان باید وارد مرحله قاطعیت شود. وقتی که طالبان پیروزی اش را در جنگ اعلان می کند، به نظر می رسد که اشتباه محض است اگر حکومت پیروزی اش را درمدارا و تساهل تشخیص بدهد و با این تساهل زمینه تباهی افغانستان را بیشتر فراهم سازد.

دیدگاه شما