صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

زنان و مهاجرت

-

 زنان و مهاجرت

افغانستان کشوری است که سالها مهاجرت را تجربه کرده است و مهاجرت از این کشور اتفاقی است که دیگر برای مردم به امر عادی مبدل شده است. در دهههاي اخير كشور ما افغانستان، درگير جنگهاي خانمان سوز بوده است كه شرايط را براي اتباع كشور دشوار ساخته است. اين مشكلات باعث كوچيدن عدة زيادي از مردم به كشورهاي ديگر شده است. مهاجرت افراد از يك نقطه به يك نقطة ديگر و يا از يك كشور به يك كشور ديگر هميشه توأم با مشكلات فراوان بوده است. مشكلاتي مانند ناآشنايي با فرهنگ و زبان، ناآشنايي جغرافيايي، مشكلات اقتصادي، پذيرش يا عدم پذيرش توسط جامعه ميزبان، مشكلات صحي و بهداشتي و ديگر مشكلات عديده ميتواند فراروي مهاجرين وجود داشته باشد. مردمي كه به خاطر مشكلاتي مانند جنگ و شرايط بد زندگي براي جستجوي شرايط بهتر به كشورها يا مناطق ديگر مهاجرت ميكنند، مشكلات جديدي را پيش روي خويش ميبينند. اين شرايط گرچه براي همه سخت است؛  براي زنان سختتراست.
انزواي زنان در جامعۀ ميزبان يكي از مشكلات است؛ اين زماني صورت ميگيرد كه مهاجرين توسط جامعه ميزبان پذيرفته نشده باشند. در اين موارد باز هم مردان ناگزير از ارتباط با جامعۀ ميزبان هستند. اما زنان كه معمولاً وظايف داخل خانه را به عهده دارد در مكانهايي دورافتاده زندگي ميكنند كه ميتوان به زندگي در باغهاي بيرون از شهر، روستاهاي دورافتاده اشاره كرد. اين انزوا علاوه بر اينكه باعث مختلشدن روند رشد شخصيت اجتماعي آنان ميگردد؛ باعث ميشود كه حوزة زندگي آنان از ديد قانون دور و پنهان بماند. در موارد بسياري حقوقشان توسط مردان پايمال شده و مورد تبعيض قرار ميگيرند. مثل ازدواجهاي متعدد شوهر، اعمال  خشونت جسمي و روحي، سر باز زدن از مسؤليتها و انداختن مسؤليت بر دوش زنان؛ ميتواند از جمله عواقب آن باشد.
شرايط بد مهاجرت و عدم پذيرش از طرف كشور ميزبان ميتواند شرايط بهداشتي را نيز براي زنان بهخصوص زناني كه مادر ميشوند، نامساعد كند. چرا كه زندگي مخفيانه، عدم  دسترسي به مراكز بهداشتي و دارويي را در پي دارد. همچنان شرايط اقتصادي بد هم كه ميتواند از پيامدهاي زندگي غيرقانوني در كشور ديگر باشد؛ عرصه را بر اين زنان تنگ و تنگتر ميكند تا در شرايط نامناسب بهداشتي و رواني زندگي كنند. در اين صورت آنها هميشه با ترس و استرس زندگي ميكنند و گاهي دچار مشكلات روحي ـ رواني شديد نيز ميشوند. حتي اين شرايط ميتواند بر خشونتهاي جنسيتي نيز تأثيرگذار باشد. خشونتهايي مانند ازدواج زودهنگام دختران به خاطر شرايط بد اقتصادي و اجتماعي والدين، تجاوزات جنسي به خاطر اينكه آنان در مناطق دورافتاده و دور از ديد قانون زندگي ميكنند. و مشكلاتي از اين قبيل زندگي زنان را در مهاجرت ميتواند تحت تأثير خود قرار دهد و شرايط را براي بسياري از آن سخت كند.
در شرايطي كه آنها به صورت قانوني در كشور ميزبان زندگي كنند نيز مشكلاتي فراروي آنها به وجود خواهد آمد. اين مشكلات كه ميتواند هم از طرف جامعه باشد و هم از طرف خانواده زنان را در منگنه قرار خواهد داد. تغيير وضعيت اجتماعي زنان كه بر اثر مهاجرت و رفتن به يك كشور ديگر به وجود آمده است؛ مي‌‌تواند زنان را گيج و سردرگم كند و باعث ايجاد استرس در آن گردد. تعداد زيادي از اين زنان قبل از مهاجرت، تنها مسؤليت خانواده و پرورش فرزندان را به عهده داشتهاند و هميشه تصميمگيرنده شوهر يا پدرشان بوده است. آنها با خواست و تصميم مرد خانواده مهاجر ميشوند. حالا با شرايطي روبهرو ميشوند كه بايد براي امرار معاش و ادامۀ زندگي وارد اجتماع شده و كار كنند. زناني كه تمام عمر متكي به مردانشان بودهاند حال بايد تغيير نقش داده و با مردانشان ياري كنند. براي تطبيق خود با اين شرايط جديد نياز به كمك دارند. اين وضع جديد، آنها را دچار استرس و فشار ميكند. زناني كه سالها با شرايط خاص زندگي كردهاند و همواره مردان نانآور و تصميمگيرنده بودهاند؛ يك باره در شرايطي قرار ميگيرند كه با شرايط قبل بسيار متفاوت و گاهاً متضاد است. آنها در اين شرايط جديد دچار دوگانگي و چالش هويتي ميشوند. به خصوص اگر جامعۀ ميزبان از لحاظ مذهبي و فرهنگي با جامعهاي كه از آن آمدهاند، متفاوت باشد. در اين صورت اين هماهنگي و تطبيق سختتر صورت ميگيرد.
زنان در شرايط جديد كه مجبور به كاركردن است، داراي استقلال مالي ميگردد و همين داشتن استقلال مالي ميتواند شرايط را تغيير دهد. چرا كه يكي از مؤلفههايي كه انسان را از وابستگي ميرهاند، داشتن استقلال مالي است. در اين صورت زنان مهاجر ميتوانند تصميمگيرنده باشند و احساس استقلال بيشتري بكنند و اين ميتواند پيامدهاي ديگري براي اين زنان داشته باشد. از جمله پذيرش  يا عدم پذيرش اين شرايط توسط خانواده است. زيرا مرداني كه  در جامعهاي كه هميشه نظام پدرسالارانه حاكم بوده است بزرگ شدهاند؛ پذيرفتن وضعيتي كه زنان هم در تصميمگيري مشاركت داشته باشد سخت به نظر ميرسد. با آن كه خانوادهها به خاطر وضعيت بد زندگي نياز به كمك و همكاري زنان در امر امرار معاش دارند به سختي حاضر ميشوند كه زنان را به عنوان يكي از اشخاص تصميمگيرنده در خانواده بپذيرند.
هميشه زندگي در جوامعي مانند افغانستان سخت بوده و هست؛ بهخصوص براي زنان كه در اين جامعه زندگي ميكنند. شرايط، زماني سختتر ميشود كه خانوادهها مهاجر ميشوند و اين شرايط را  براي زنان بسيار سختتر از قبل ميكند. ناهمگوني با كشور ميزبان از يك طرف و ديدگاه سنتي خانواده به زن از طرف ديگر، زنان را دچار سردرگمي رفتاري ميكند. همة اينها وضعيت زنان مهاجر را بسيار سخت و دشوار كند. در بسیاری از موارد این تغییرات از طرف خانواده زن قابل پذیرش نیست و به همین دلیل پیامدهایی چون خشونت خانوادگی و یا حتی مرگ را برای زنان در پی دارد. چه بسا داستانهای زیادی را از این موارد شنیده، خوانده و یا حتی دیده و تجربه کردهایم.
مهاجرت طور دیگری هم به زنان آسیب میرساند و آن بودن زنان در کشور خودشان و شوهرشان در کشور دیگر است. در این صورت نیز زنان آسیبپذیری زیادی دارند. از طرف خانواده شوهر و جامعه ممکن است مورد آزار قرار بگیرند و علاوه بر این دوری از شوهر نیز برای آنان سخت است. اگر دارای فرزند باشند این دوری تأثیر صدچند خواهد داشت.
فرض کنید یک خانم سالها بدون شوهرش در کشور زندگی میکنند به امید اینکه یک روز بتواند به شوهرش در کشور دیگر بپیوندد و این سالها چقدر میتواند برای آن زن سخت و کشنده باشد. زنانی هستند که نزدیک به دو دهه را به دور از شوهر و به امید روزی که بتواند به او بپیوندد زندگی کردهاند. اما اینکه چه دلیلی دارد که شوهرانشان برای بردن آنها تلاشی نمیکنند بماند. بسیاری از این زنان این شرایط سخت را تحمل میکنند چون چارۀ دیگری نمیبینند.

دیدگاه شما