صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بازی با کارت قومی در افغانستان پایان یافته است؟

-

 بازی با کارت قومی در افغانستان پایان یافته است؟

این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که امروز دردنیا منازعات قومی تبدیل به یک خطر جدی و بحران آفرین گردید است و بررسیهای صورت گرفته در باره منازعات داخلی درکشورها نشان میدهد که بیشتر این درگیریها و منازعات برمحور قومیت شکل گرفته است، به طور که بین سالهای 1945-1989 گروههای قومی، حدود هشتاد جنگ چریکی و داخلی به راه انداخته است، شدیدترین ستیز و خشونتهای قومی در آفریقای مرکزی و دو کشور بروندی و رواندا صورت گرفته است؛ از این رو برای تحلیل و فهم مسائل آفریقا قومیت یک فاکتور اساسی به شمار میرود؛ تمام امور سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی را در این کشورها قومیت تحت تآثیرقرار میدهد. در برخی از کشورهای قاره آسیا نیز کشمکشهای قومی رنجها وستمهای و هزینههای سنگین مانندی مرگ و میر، آوارگی و نابودی منابع اقتصادی و انسانی تحمیل کرده است، به طور که  برخی ازکشورهای درگیر منازعه ازهم پاشیده است، در این کشورها هر یک از گروههای قومی نسبت به افزایش سیطره سیاسی و گسترش جمعیتی یکدیگر عکسالعمل نشان داده و بحران خلق کرده است. افغانستان نیز یکی از کشورهای است که چند دهه است در گیر منازعات داخلی است و در برخی از مقاطع تاریخی، قومیت نقش مهم در ایجاد تعارضات داخلی داشته است و بررسی تحولات سیاسی و ا جتماعی در این کشور هم گويايی این واقعیت تلخ است
بنابراین شناحت و دریافت علل و انگیزههای کشمکشها و خشونتهای قومی و درک پیامهای این منازعات از ضروری ترین مسائل در جهت فهم و مدیریت شکافهای قومی است و هرگونه آشتی و مصالحه در صورت عملی میشود که براساس شناخت دقیق عوامل منازعات صورت گیرد. ملت افغانستان  با وجو اینکه دارای پیوند تاریخی و فرهنگی و مذهبی بوده است و در طول تاریخ مردمان این سرزمین در برابر هجمه ای بیرونی جانانه از عزت و استقلال کشورشان دفاع کرده است؛ آما سوگمندانه باید اعتراف کرد که این وحدت و یک پارچکی گاها تحت تآثیر عوامل داخلی و خارجی با چالشهای جدی مواجه شده است و وحدت و همبستگی مردم افغانستان ازاین طریق آسیبهای جدی دیده است و در شکلگیری این تعارضات و کشمکشهای داخلی عوامل مختلف نقش داشته است که به برخی از آنها اشاره میشود:
تنوع قومی
معمولاً در کشورهای مختلف، تعدد اقوام و قومیتها یکی از نگرانیهای آنهاست اما واقعیت این است که تنوع قومی و مذهبی را هم می شود به عنوان یک فرصت تلقی کرد و هم به عنوان یک تهدید و برخی از کشورها که از تنوع قومی برخوردارند، تنوع گسترده قومی و مذهبی تبدیل به یک تهدید و زمینه ساز منازعات داخلی گردیده است و در برخی از کشورها با رویکرد فرصت محور به اقوام با توجه به مشترکات تاریخی وفرهنگی، زمینههای مشارکت اقوام مختلف را در دفاع و آبادانی کشور فراهم آورده است واز این تنوع به عنوان یک فرصت بهره برده است. در افغانستان متآسفانه با و جود مشترکات فراوان میان اقوام ساکن در این کشور در برخی از مقاطع تاریخی تنوع قومی زمینه ساز بد بینیها و دشمنیها و باعث تقویت هویتهای قومی و عدم شکلگیری هویت ملی گردیده است.
نابرابری اجتماعی
جامعهشناسان برای تبیین بحرانهای قومی عمدتاً بر جنبههای ساختاری جامعه، انحصار موقعیتهای عمده اجتماعی، توزیع نابرابر و غیرعادلانه فرصتها و تبعیض تأکید نمودهاند و حاکمیتهای سیاسی درگذشته نیز پالیسی انحصار و تبعیض را در پیش گرفتند و اکنون نیز جامعه ما ازوجود چنین نگرش ضد انسانی رنج میبرند واین اندیشه ضد انسانی در لایههای مختلف اجتماع به شکلی از اشکال دیده می شود وحرکتهای قومی و شکل گیری تعارضات قومی، عمدتاً باز تاب تشدید نا برابریهای اجتماعی درجامعه است؛ زیرا محرومیت از حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، ستیزه جویی گروههای قومی را فراهم نموده و با عث گسترش بر خوردهای قومی میگردد و می توان گفت كه ارتباط ارگانیك و نزدیك بین تنشهای قومی با نابرابری اجتماعی و جود دارد. تاریخنگاران، تاریخ معاصر افغانستان را تاریخ خونبار و مرگ عدالت سیاسی و ملی میپندارند وباور دارد که بر خوردهای تبعیض آمیز قومی، زبانی و مذهبی توسط امیران و زعیمان این کشور در گذشته، اقوام مختلف جامعه را در برابرهم قرار داده وصفحات خونین و بحران عمیق سیاسی و اجتماعی را در روابط آنها به وجود آورده است؛ ازاین رو وحدت ملی به معنای واقعی در این سرزمین شکل نگرفته چون تنشهای قومی و زبانی شیرازه وحدت ملی را درافغانستان از هم پاشیده و زمینههای شکلگیری ملت سازی در افغانستان را برای مدت طولانی با مشکل و بحران مواجه ساخته است.
حکومتها و رهبران قومی
افغانستان که از اقوام، طوايف و مليتهای گوناگون با آداب و رسوم و عنعنات خاص تشکیل گردیده است و روابط بین مردمان این سرزمین  فراز ونشیبهای زیادی را طی کرده و در روزهای سخت در کنار هم قرار گرفته و از عزت و استقلال و تمامیت ارضی کشورشان دفاع کرده است و تنوع قومی و مذهبی نتوانسته است آن هارا متفرق و پراکنده بسازد؛ اما حاکمیت های سیاسی و رهبران قومی با تشدید عصبیت های قومی نقش مهم در شکل گیری حرکتها و منازعات قومی داشته است و نقش نظام سیاسی حاکم برجامعه مورد منازعه، به عنوان عنصر تحریک کننده و ایجاد کننده منازعه غیر قابل انکار است و معمولا منازعات در کشورهایی شکل حاد تر و خشونت آمیز به خود میگیرد که در آن یک نظام سیاسی غیر دموکراتیک حاکم باشد که با بی توجهی به حقوق برخی از قومیتها زمینه ساز سیاسی کردن ارتباطات قومی میگردد و سیاسی کردن ارتباطات قومی خشونت و کشمکش های در پی دارد. و این آن چیزی است که در سومالی و رواندا اتفاق افتاده است، رولان برتون آن را تبدیل امری قومی به امری سیاسی می نامند و سوء استفاده از مسایل قومی یکی از شگردهای است که حاکمان و رهبران قومی به کارمیبرند تا از این ابزار در جهت تداوم سلطه خویش در زمان که منافع شخصی و باندی آنها در معرض خطر قرار میگیرد استفاده کند.
پیامدهای منازعات داخلی:
بیش از سه دهه است که مردم افغانستان در آتش بحران و جنگ میسوزد و این منازعات و جنگهای ویرانگر برای مردم افغانستان پیامدهای زیادی در پی داشه است که در اینجا به برخی از آن عوامل اشاره می شود:ه
بی ثباتی سیاسی
کاستلز معتقد است وقتى گروههای قومى، خود را عضو دولت ملى نمىدانند؛ دولت در برابر خشونتى که در ساخت اجتماعى آن جامعه ریشه دارد به صورت روزافزونى آسیبپذیر مىشود. دولت با این تناقض مواجه است که اگر از خشونت استفاده نکند، دیگر دولت محسوب نمىشود و اگر از خشونت به طور مداوم استفاده کند، بخش بزرگى از مشروعیت و منابع بسیج خود را از دست مىدهد و چنین وضعى نشانگر وضعیت اضطرارى دائمى براى دولت است. این شرایطى است که رابرت ماندل از آن با عنوان کاهش کنترل معنىدار حکومت بر نیروهاى اجتماعى و یا حاکمیت ملى دستخوش دگرگونى نام مىبرد که در آن بازیگران فروملى در حال غصب خیلى از نقشهاى سنتى حکومت هستند و افغانستان سالها است که گرفتار چنین وضعیت است و بخشی از مردم افغانستان همواره از عملکرد حکومت ناراضی بوده و در برابر حکومت قرار گرفته است و این مسآله بی ثباتی سیاسی را در کشور به وجود آورده است؛ حال نیز اگر به قضایا سطحی بنگریم این خطر وجود دارد که درگیریها ماهیتی قومی پیدا کنند و کشور دو باره دچار بحران و بی ثباتی سیاسی گردد.
فقر و بیکاری
از دیگر پیامدهای وجود منازعات داخلی میتوان به مساله فقر و بیکاری در کشور اشاره کرد؛ باوجود ظرفیتهای و پتانسیلهای مثبت برای پیشرفت و توسعه- بخصوص بعد از سقوط طالبان و شکلگیری یک حکومت منتخب باحمایت جامعه جهانی- این منازعات، توان و امکان استفاده از این ظرفیتها را گرفته است و بخشی زیادی از مردم افغانستان با تحمل سختیها، مشکلات و هزینههای سنگین به کشورهای دیگر مهاجرت کرده است
تقویت حرکتهای قومی و تضعیف روحیه ملی
از نشانههای قوم محوری کاهش سطح وفاداریها از ملی به قومی است و چنین نگرش عواقب خطرناکی برای کشورهای دارای تنوع قومی در پی دارد به طور نمونه بر بررسی که در سال 2000 توسط یکی از موسسات اروپایی در باره نیجریه انجام شده حدود 48% از مردم این کشور قومیت را مهم ترین عنصر هویتی خود میدانند و هویت ملی در این کشور بسیار ضعیف است و بسیاری ا زکشورهای دیگر به چنین سرنوشت دچار گردیده است. امروز در افغانستان هم تنشهای قومی روحیه ملی را تضعیف کرده است و مردم بیشتر به قوم به عنوان حامی و پناهکاه مینگرد و جنجالهای که در مورد تذکره اتفاق افتاد، نشان دهنده این واقعیت است که مردم هنوز بیش از اینکه به هویت ملی متکی باشد به هویتهای قومی متکی است.
چه باید کرد؟
اگر بخواهیم از این وضعیت خلاص شویم و وحدت ملی به معنای واقعی شکل بگیرد، میبایست عدالت اجتماعی یعنی شرایط مساوی رشد و انکشاف برای همه شهروندان کشور (صرفنظراز تعلقات قومی، سمتی، زبانی و فرهنگی آنها) فراهم گردد و همه اقوام ساکن در این کشور خودرا در ساختار قدرت سهیم بداند و این واقعیت را بپذیریم که در طول تاریخ افغانستان فقدان یک دولت فراگیر و به تبع آن تبعیض و بی عدالتی سبب رشد تنش ها و بی اعتمادی میان اقوام در کشور گردیده است و در مواردی حکومتها در جهت مدیریت شکافهای قومی از روشهای قهر آمیز استفاده کرده است و تجریه ثابت ساخته است که یکسان سازی زوری، بیرون راندن اجباری و نسل کشی ره به جای نمیبرد و تازمان که نا برابری اجتماعی و تبعیض و بی عدالتی در ساختار قدرت وجود داشته باشد وابستگیهای قومی در سطوح مختلف پر رنگ و تقویت خواهد شد و تنشهای قومی دوام خواهد یافت و رهبران قومی برای رسیدن به اهداف شان با کارت قومی بازی خواهد کرد. 

دیدگاه شما