صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ائتلاف‌های سیاسی و حکومت، برمحور منافع ملی سیاست کنند

-

 ائتلاف‌های سیاسی و حکومت، برمحور منافع ملی سیاست کنند

تقسیم قدرت سیاسی میان دولت و شهروندان، درونمایۀ اصلی یک سیستم دموکراتیک است. نهادهای سیاسی به عنوان نیروهای فشار اجتماعی، دولت را از انحراف اساسی جلوگیری و میزان آسیب استفاده از قدرت را کاهش میدهد. نیروهای فشار اجتماعی با ایجاد ائتلافهای سیاسی بیشتر مقتدر میگردد و در برابر قدرت حاکم با اقتدار بیشتر قامت راست میکند. در افغانستان پساطالبان نیز، وحدت سیاسی برای نخستین بار به صورت دولت ائتلافی رو نماگردید. اما این ائتلافهای دولت مردان، هرگز از قشر سطحی سیاسی به عمق ساختار اجتماعی سرایت نکرد. بدین سبب بود که حضور نخبگان جامعه در ساختار اداری دولت به هیچ وجه نشانگر حضور فراگیر مردمی تلقی نگردید.
این امر باعث ایجاد فاصله و گسستهای بسیار در ساختار جامعه افغانستان گردید. متأسفانه حکومتهای گذشته هیچگاه برای ترمیم این وضعیت و ایجاد یک پارچگی میان جامعه افغانستان تلاش مؤثر انجام ندادند. این وضعیت به تدریج فاصله میان قدرت حاکم سیاسی و شهروندان جامعه را افزایش داد و چهره عمومی دولت را به یک چهره خصوصی و انحصاری تبدیل کرد. رهبران سیاسی رقیب حکومت نیز، برای دسترسی به قدرت سیاسی از این گسست طبقاتی به سهولت سود سیاسی بردند. مشکل از آن جا بیشتر شد که محرومیت از خدمات عمومی و تبعیضهای موجود با مشخصات قومی و سمتی بیشتر نمودار و برجسته سازی گردید. تکثر و تکثیر مسایل با عنصر قومیت، در افغانستان کارکرد منحصر به خودش را به همراه دارد. به همین دلیل است که در بسیاری از موارد، برخی از رهبران سیاسی خواسته یا نا آگاهانه، باعث گسترش تنشهای قومی و طبقاتی شده اند. بهرهگیری از ابزار قومی متأسفانه تاکنون در افغانستان، رونق بازار بسیاری از سیاستگران قرار گرفته اند.
ائتلافهای سیاسی نیز در افغانستان براساس همین عنصر پی ریزی میگردد و قوام می یابد. به همین جهت است که ائتلافهای سیاسی در این کشور، پر از هیجانات عمومی و غوغا سالاری روزمره میباشد. این خود می رساند که هیچ ائتلاف سیاسی بر مبنایی خرد سیاسی و یک طرح دقیق نمیباشد. از گذشته تا کنون، هیچ سندی کارشناسی شده که مشکلات کشور را به صورت علمی و دقیق بررسی و پیگیری کرده باشد، از هیچ ائتلاف سیاسی معترض حکومت، نه چاپ شده و نه در دسترس کسی قرار گرفته است.
اما هر ائتلاف سیاسی بالاترین همایشها و تبلیغات را در مدت مانور سیاسی اش انجام داده و از آن استفاده کرده است. به نظر میرسد که شور و هیجان عمومی و غلیان احساسات جمعی برای رهبران ائتلافهای سیاسی همه چیز و نهایت امر تلقی میشود.
در زمان اکنون که نسل تحصیل کرده در برابر قضایای کشور دارای ذهن پرسشگر و سیال میباشد و از دیگر جانب دنیای معاصر به وضعیت افغانستان ناظر و گواه هستند، آیا می توان تنها با برافروختن احساسات جمعی، بر معادله پیچیده سیاسی فایق آمد؟
ائتلافهای سیاسی که به صورت عریان قامت بر افرازد و برهنه از جامه دانایی و خرد سیاسی در انظار دنیای امروز ظاهر شود، در برابر حوادث سیاسی، توانایی استقامت ندارد و مجبور است که صحنه را به زودی ترک کند. قواعد و بازی سیاسی در هر شرایط و روزگاری مجبور است که الزامات زمانه اش را لحاظ کند، وگرنه با تمام فربهی اش با اندک عارضه ی از هم متلاشی میگردد.
ائتلافهای سیاسی قبل از هر چیزی میبایست بر محور منافع ملی شکل بگیرد و دارای پلان کارشناسی شده علمی باشد. در غیر این صورت چگونه میتواند خارج از حلقه خودش، باقی افراد جامعه را جلب و مجاب نماید؟
مبارزه و رقابت سیاسی سالم با قدرت حاکم، جدا از افکار عمومی در افغانستان، شرایط موجود سیاسی و نگاه جامعه جهانی را در منطقه و افغانستان نیز در نظر بگیرد. به همین سبب، قربانی کردن فرصتهای موجود تنها برای منافع قومی یا گروهی، خدای نخواسته ممکنست افغانستان را بار دیگر در یک سراشیبی وحشتناک دیگر قرار بدهد که در آن صورت مردم ستمدیده کشور گرفتار قربانی تاریخی دیگر خواهد شد.
حکومت وحدت ملی و رهبران سیاسی افغانستان باید نیک واقف باشند که مردم افغانستان با ایثار و فداکاریهای بی شمار، بحرانهای خانمان برانداز را سپری کرده و در وضعیت موجود فرصت نفس کشیدن میخواهند. بدین اساس، رقابتهای سیاسی اگر قرار باشد که باردیگر برای مردم فرصت سوزی ببار بیاورد و زمینههای موجود امکانات ملی را به هدر بدهد، مردم را به عصیان عمومی تحریک خواهد کرد.
واقعیت اینست که کشورهای پسا منازعه، قبل از بنای هر بنیاد سیاسی، نیازمند بنیاد سازی اعتماد ملی میباشد. اعتماد ملی، تنها در ساختار کلان قدرت سیاسی نقش مییابد و ماندگار میماند. حضور و مشارکت ملی در سپهر کلان دولت، مایه ی پیوند اقشار جامعه باهم و نقطه اتکای ملت و دولت با همدیگرمیباشد. افغانستان بر اساس سرگذشت تلخ سیاسی و کسب تجربه از کشورهای دارای تکثر قومی، به این حقیقت نایل شده است که بدون حکومت فراگیر ملی دیگر هیچ سایبان آرامش برای شهروندان این کشور وجود ندارد. سیاست حذف و تمامیت خواهی قدرت سیاسی، به امتداد سی سال افغانستان را در بحران تنشهای داخلی گرفتار نمود. سی سال درس متداوم از حوادث پیوسته سیاسی، مردم افغانستان را به آگاهی کامل رسانیده است که اگر تاریخ را خوب درک نکنیم، تاریخ ناگزیر به باز تکرار خواهد بود. تکرار تاریخ با حوادث گذشته اش ما را در پرتگاه سقوط تاریخی قرار خواهد داد. شهروندان افغانستان که یک عمر در زیر آوار حوادث زندگی را سر نموده اند، خطر لرزش هراسناک کشور را در سراشیبی هولناک یک فاجعه، بیش از هر کسی درک میکنند.
دولت وحدت ملی نیز به جای درگیری و صرف کردن وقت با ائتلافها و بازیهای روزه مره سیاسی، باید به دنبال مشارکت و حضور نخبگان و متخصصین اجتماعی در ساختار دولت به صورت فراگیر و عادلانه باشد.  شهروندان انتظار دارند که حکومت وحدت ملی باید به دنبال حذف سیاست حذفی باشد. سیاست حذفی در لایههای مختلف دولتهای پیشین هویدا و محسوس بود. مردم افغانستان امیدوار بودند که با نهادینه شدن حکومت وحدت ملی، مشارکت تمام اقوام افغانستان در ساختار دولت، باعث قوام وحدت و همدیگر پذیری در سطوح مختلف جامعه افغانستان خواهد گردید چه آنکه بن مایه ی دولت وحدت ملی در جمهوری سوم، به مفهوم مشارکت تمام اقوام افغانستان در ساختار دولت آینده تعبیر میشد.

دیدگاه شما