صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مکانیزم اثر گذاری کارآفرینی بر توسعه اقتصادی

-

 مکانیزم اثر گذاری کارآفرینی بر توسعه اقتصادی

ارتباط بین کارآفرینی و رشد اقتصادی از دیدگاه های متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است که مهمترین آن ها دیدگاه شومپیتر و بامول است. از دید شومپیتر و بامول کارآفرینی به صورت نوآوری و رقابت پذیری بیان می شود و زمانی که شرایط (نهادها، فرهنگ و غیره) برای کارآفرینی مهیا شود، کارآفرینی از طریق نوآوری، تنوع منابع، اختراع و رقابت پذیری بر رشد اقتصادی تأثیری عمیق می گذارد. از دیدگاه مکتب اتریشی کارآفرینی فرایند شناسایی فرصت ها است. به عقیده کرزنر کارآفرین فرصت های جدید و سودآور را در بازار ایجاد می کند. وی معتقد است که ارتباط بین کارآفرینی و رشد اقتصادی زمانی پدید خواهد آمد که کارآفرین از طریق بهبود بازارهای بی کفایت و ناکارا در وضعیت عدم تعادل، سود مورد نظر خود را دریافت کند. در بسط مدل کرزنر، هوکلمپ بیان کرده است که فرصت های سودمند باید در مکان هایی قرار داشته باشد که کارآفرینان زیرک وجود دارند تا نیل به رشد اقتصادی فراوان میسر شود؛ کارآفرینی فرصت ها و در نتیجه کارآفرینی های بیشتری را پدید می آورد و این عمل، حرکتی سیال، پایدار و همیشگی به سمت رشد اقتصادی است.
نقش کارآفرینی در رشد اقتصادی از دیدگاه نئوکلاسیک ها بیشتر در مدل رشد سولو توضیح داده می شود. در این مدل یگانه عاملی که موجب افزایش رشد اقتصادی خواهد شد، پیشرفت دانش است که یکی از مظاهر آن پیشرفت فناوری است. کارآفرینی در مدل سولو به طور مستقیم وجود ندارد، ولی می توان تشخیص داد که وجود عامل دانش در این مدل، بیانگر نقش کارآفرینی در رشد اقتصادی است. عامل دانش در مدل سولو عاملی برونزا در نظر گرفته می شود؛ پر واضح است که یکی از عوامل مهم تاثیر گذار بر دانش و پیشرفت فناوری کارآفرینی است. بنابراین کارآفرینی از رهگذر تقویت دانش و پیشبرد تکنولوژی منجر به افزایش رشد اقتصادی خواهد شد. مهمترین مدل های رشد درونزا، مدل های رومر (1986و1990)، لوکاس(1988)، گروسمن و هلپمن(1991) است. در تعدادی از این مدل ها سرمایه فیزیکی با سرمایه انسانی تفاوت دارد و در مقایسه با مدل های رشد نئوکلاسیک اهمیت بیشتری به سرمایه انسانی داده شده است. عامل دانش در این مدل ها درونزا فرض شده است و رشد اقتصادی تحت تاثیر سرمایه گذاری بر دانش است. رومر در سال 1986 اساسا نقش دانش را در رشد اقتصادی از طریق فاکتور تحقیق و توسعه(R&D ) وارد کرد. بر مبنای تحلیل های وی ایده های جدید و نوآوری، فناوری تولید را بهبود بخشیده و بهره وری عوامل تولید را افزایش می دهد؛ مطابق نظریه سرریز دانش کارآفرینی، کارآفرینی نتیجه فرایند تحقیق و توسعه بوده و سرریز دانش ایجاد شده از آن حاصل می شود و در واقع به دانش ایجاد شده، شکل تجاری می بخشد. به اعتقاد نورث چارچوب نهادی تعیین کننده اصلی ظهور کارآفرینی مؤثر بر رشد اقتصادی خواهد بود. کارآفرین عاملی است که به انگیزه های تجسم یافته در قالب های نهادی پاسخ می دهد. اگر سازمان ها و نهادهای موجود در اقتصاد کارا نباشند امکان ندارد افراد به سمت فعالیت های مولد و مطلوب که منجر به رشد اقتصادی می گردند ترغیب شوند و عواملی نظیر نوآوری، تحصیل و انباشت سرمایه نمی توانند عامل اصلی رشد قلمداد شوند. از جمله کسانی که بر اهمیت نهادهای کارا در خلق کارآفرینی موثر بر رشد اقتصادی تاکید زیادی کرده اند می توان بامول(1993)، کول(1949)، ونکرز، تاریک و بویس(1997) را نام برد.
در ادامه حوزه هایی را که کارآفرینی از رهگذر آن ها می تواند رشد و توسعه اقتصادی را تسریع کند به اختصار بیان می شود.
1- خصوصی سازی: مارتین و همکاران (2010) در پ‍‍‍‍‍‍‍‍ژوهش خود، اثر کارآفرینی را بر رشد اقتصادی بیست و پنج کشور منتخب در دوره 2000-2006 مورد آزمون قرار دادند. آن ها که از شاخص کل فعالیت های کارآفرینانه (TEA ) به عنوان شاخص کارآفرینی استفاده کردند، با برآورد مدل رگرسیونی مطرح شده با روش آثار مثبت نتیجه گرفتند که کارآفرینی از طریق رونق سرمایه گذاری بخش خصوصی اثر مثبت غیر مستقیمی بر رشد اقتصادی دارد. در کشورهایی که بخش خصوصی قدرتمند وجود ندارد یکی از وظایف دولت ها توانمندسازی بخش خصوصی است و می تواند از طریق «برنامه جامع توسعه کارآفرینی» دنبال شود.
2- بهره وری و کارآیی: کارآفرینی می تواند موجب گردآوری پس اندازهای عمومی بی هدف و سرگردان و مهارت های بی استفاده شود و تشکیل سرمایه را بهبود ببخشد. کارآفرینان کسانی هستند که در جا به جایی منابع اقتصادی بر اساس اصول بهره وری تاکید دارند.
3- توسعه صادرات: ویژگی بارز اقتصاد امروز، تغییرات سریع است. لذا کشورهایی می توانند در چنین اقتصادی موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند. توسعه صادرات یکی از مولفه های اصلی توسعه اقتصادی کشورها است و نقش مدیران مبتکر در این میان بسیار مؤثر خواهد بود؛ زیرا علی رغم وجود انبوهی از عوامل تولید شامل نیروی کار، منابع طبیعی، سرمایه، نیروی متخصص، موقعیت جغرافیایی استراتژیک و حتی تخصیص هزینه های بالا به علوم و تکنولوژی و تربیت اندیشمندان، هیچکدام به تنهایی و در ترکیبی ناسازگار نمی توانند متضمن توسعه باشند. کارآفرین با تقویت و تکامل صنایع داخلی، اقتصاد محلی را با سطوح بالاتر و جهانی پیوند داده، زمینه رقابت با صنایع خارجی را فراهم آورده و منبع ارزآوری برای کشور می گردد.
4- رقابت: سازمان های کارآفرین می توانند سهم بیشتری از بازارها را به خود اختصاص دهند، با تقویت صنایع مشابه داخلی سطح کیفیت کالاها افزایش و بهبود می یابد؛ زیرا در یک اقتصاد رقابتی ایده ها، محصولات و خدمات همواره در حال تغییر هستند.
5- اشتغال: هرگاه فعالیت های کارآفرینانه در یک جامعه کند و آهسته شود نرخ بیکاری افزون می گردد. در کشورهای توسعه یافته نیازی نیست که همه از راه تحصیلات دانشگاهی و اشتغال دولتی موفق شوند چون از راه دیگر می توانند به موفقیت برسند. کارآفرین به معنای شغل آفرینی نیست ولی می تواند کلید حل مشکل اشتغال باشد.
6- پیوند علم و بازار (تجاری سازی دانش): کارآفرین ارتباط دهنده دانش و علوم با صنعت و بازار است؛ او تلاش می کند تا دانش تولید شده در مراکز تحقیقاتی را به دانشِ تولید محصول تبدیل نماید. از منظر نظریه های رشد درونزا (نئوشومپیتریان) کارآفرینان ابزار مهمی در انتقال دانش به حوزه کالاها و خدمات جدید هستند و یکی از روش های استفاده بهینه از علم در بازار گسترش کارآفرینی فردی و کارآفرینی درون سازمانی است. کارآفرینی در واقع نقطه تلاقی دانش اندوزی، تخصص گرایی و مهارت های کسب و کار است.
7- عدالت و رفاه: کارآفرینی هنری است که ویژگی های آن سازگاری با جامعه است. اگر کارآفرین به دنبال آفرینش ثروت برای دیگران است، نمی تواند تنها به سود و منافع شخصی خود بیاندیشد. او به ارزش های خاصی پایبند است، لذا صداقت، اعتماد، از خودگذشتگی و نوع دوستی که جزء اخلاق اصلی کارآفرینی است  سرمایه های اجتماعی را گسترش می دهد.
کارآفرین با خلق ایده های نو و به کارگیری آن ها در فرایند تولید، سبب پیدایش محصولات، خدمات، روش ها، سیاست ها و راهکارهای نو برای حل مشکلات جامعه اش می شود.
در برخی از متون، کارآفرینی را عامل ایجاد فضای سالم اقتصادی، عامل رونق چرخه اقتصادی، عامل انتقال فن آوری، عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری، عامل تعادل در اقتصاد، حلقه مفقوده سرمایه و نیروی کار نیز دانسته اند که بررسی تفصیلی این موارد در این مقال نمی گنجد.

دیدگاه شما