صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۸ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

هزاره‌ها و ضرورت تحلیل وضعیت

-

 هزاره‌ها و ضرورت تحلیل وضعیت

اشاره:
بدون تردید حکومتها مسئول اصلی تأمین امنیت، تطبیق کنندۀ پروژههای کلان اقتصادی و زیربنایی، مسئول زمینهسازی برابر برای فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهروندان، تأمین کنندۀ رفاه جامعه و فراهم کنندۀ زمینه تعلیم و تحصیل برای شهروندان کشور به دور از هر نوع تبعیض، نابرابری و ستم میباشد. اما حکومتها گاهی به دلایل و عواملی نمیتواند از عهدۀ این مسئولیت خطیر به خصوص تأمین امنیت به خوبی برآید. از این رو ایجاب مینماید که رهبری حکومت و بهخصوص شخص اول کشور که رئیس جمهور میباشد، با نگاه کلان و ملی و به دور از هر نوع نگاه جانبدارانه کارنامۀ مسئولان امنیتی یعنی وزیر دفاع، وزیر داخله، رئیس امنیت ملی و لوی درستیز قوای مسلح و هم چنین سایر بخشها و مسئولان مرتبط با رفاه اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی شهروندان کشور را ارزیابی نموده و هر نوع کوتاهی و سهل انگاری مسئولان مرتبط را مورد بازخواست قرار دهد و در صورت اثبات عدم کارآیی و نداشتن ظرفیت و توانایی لازم، علاوه بر سبکدوشی از وظیفه، جهت تحقیق بیشتر و اعمال مجازات و مکافات به نهادهای عدلی و قضایی معرفی نماید.
هرچند حکومت وظایف و تکالیفی در مورد رویدادهای فوق از جمله رویدادهای و چالشهای امنیتی دارد اما در صورت ناکامی اقدامات حکومت، شهروندان و تودههای مردم نیز برای رسیدن به مقولات بالا به مثابۀ یک ارزش و مسئولیت نگاه نموده و در همکاری با دولت و حکومت وظایف و تکالیف متقابل خود را نیز به فرجام برسانند.
هرچند همۀ موارد فوق از اهمیت زیادی در حکومتداری خوب و مبتنی بر آرای مردم برخوردند اما در این نوشته بیشتر توجه ما به حوادث و رویدادهای امنیتی است که هر از گاهی متأسفانه باعث قربانی شدن تعدادی از هموطنان بیگناه ما میشود و این رویدادهای تلخ و سوزنده واکنشهایی را در سطح جامعه و بهخصوص قشر تحصیل کرده به همراه دارند که اینک به طور اجمال به آنها پرداخته میشود.  
یک. تبیین وضعیت:
در سالهای اخیر و با خارج شدن بیش از 120 هزار نیروی خارجی از افغانستان و افتادن مسئولیت تأمین امنیت کشور به دوش نیروهای امنیتی که از تجربۀ لازم و چندانی در این زمینه برخوردار نبوده و نیستند از یکسو و به وجود آمدن گروه داعش در عراق و سوریه و کشیده شدن و یا کشاندن پای آنها در سالهای اخیر به داخل مرزهای افغانستان از سوی دیگر، وضعیت امنیتی کشور به وخامت گرایید. طبیعی است که بسیاری از برنامهها و پلانها در حوزههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، زیربنایی و مبارزه با فساد، بدون تأمین امنیت و حاکمیت قانون یا قابل تطبیق نیستند و یا در مقام تطبیق با چالشهای پرشماری روبرو خواهند شد.
آنچه که در این دوره نسبت به زمان حضور گسترده نیروهای پیمان ناتو قابل توجه است، متأسفانه افزایش بیسابقه انتحار و انفجار در داخل شهرها بخصوص در اجتماعات مدنی، مذهبی، مساجد و مراکز علمی و آموزشی است چیزی که در گذشته مردم افغانستان با آن بیگانه بوده بلکه این روش مبارزه ویرانگر با الهام از گروههای تروریستی بخصوص القاعده، گروه حقانی (بخشی از طالبان تندرو) و داعش برای رسیدن به اهداف چند وجهی ـ که پسان به آن اشاره خواهد شد ـ طراحی شدهاند.   
به سخن دیگر؛ آنچه وضعیت ما را نسبت به گذشته متفاوت ساخته است، حملات کور گروهکهای تروریستی بهخصوص گروه داعش با هدف حمله به یک گروه قومی اما با هدف مذهبی صورت میگیرد. درست است که سایر نقاط کشور مثل مناطق مختلف ولایات ننگرهار، جوزجان و برخی نقاطی دیگر از حملات کور، بی رحمانه و نفرت برانگیز داعش و گروهک حقانی در امان نماندهاند اما آن حملات بیشتر جنبه سیاسی و تحت فشار قرار دادن حکومت و همکاران بینالمللی آن و ضعیف جلوه دادن حکومت داشته است تا جنبه قومی و مذهبی. لیکن حملات کور و دهشت افکنانۀ داعش و در برخی موارد گروه حقانی بر اجتماع شیعیان و بهخصوص هزارهها علاوه بر جنبۀ سیاسی و تحت فشار قرار دادن حکومت، جنبه و صبغۀ مذهبی و قومی نیز دارد که برایند آن هم تحت فشار قرار دادن حکومت و ایجاد فاصله میان مردم و حکومت و کشاندن آنها به یک منازعۀ بی برایند از یک سو و تضعیف جامعه هزاره از طریق دور ساختن از فرهنگ دانایی، دانشآموزی، دانشپروری و مدنیت فعال از سوی دیگر میباشد!.
نمونۀ این حملات کور و ددمنشانه را ما به تفکیک نوع نگاه مذهبی در حملۀ تروریستی و انتحاری مسجد جوادیه هرات در 10 اسد 1396و مسجد خواجه حسن  در 12 اسد 1397 گردیز شاهد بودیم. همچنین حملات انتحاری و انفجاری که علاوه بر اهداف سیاسی، اهداف مذهبی و قومی نیز به همراه دارد، حملات و انفجارهایی هستند که بر تظاهرات مسالمتآمیز مردم عدالتخواه در دوم اسد دهمزنگ در سال 1395، زیارت سخی کابل در 20 میزان 1395 (شب عاشورای 1395)، مسجد باقرالعلوم در روز اول قوس 1395 (اربعین 1395)، مسجد الزهرا در 25 جوزای 1396، مسجد امام زمان خیرخانه کابل در 3 سنبله 1396، مسجد امام زمان دشت برچی کابل در 28 میزان 1396، مرکز فرهنگی تبیان در دشت برچی کابل در 7 جدی 1396، آموزشگاه کوثر در 27 حوت 1396 در دشت برچی، مرکز ثبت نام و توزیع تذکره دشت برچی کابل در 2 ثور 1397 و اخیراً در آموزشگاه موعود در 24 اسد 1397 در دشت برچی کابل را میتوان نام برد.
حملات غیر انسانی و ددمنشانۀ انتحاری و انفجاری بر تجمعات سیاسی، آیینی و فرهنگی مردم هزاره اهداف مشخص و معینی را به قصد تحت فشار قرار دادن و تضعیف بیشتر حکومت مرکزی و همچنین با هدف به انزوا کشاندن این مردم، تعقیب مینماید، عبارتاند از:
الف) ایجاد تقابل میان هزارهها و حکومت: در دور جدید و در طی بیش از 16 سال اخیر هیچگونه تقابل و ستیز میان حکومت و مردم هزاره وجود نداشته است بلکه این مردم با اراده و خواست خود به پروسه دی دی آر و خلع سلاح پیوستند. به جای تکیه بر تفنگ و سلاح، قلم برداشته و به کسب دانش و فعالیتهای مدنی و فرهنگی رو آوردند. از این رو دشمن از طریق حملات کور انتحاری علاوه بر اهداف دیگر که در بالا به آن اشاره شد، به دنبال ایجاد فاصله و تقابل میان هزارهها و حکومت و در نتیجه دور ساختن این مردم از دانشافزایی، روشن کردن شمع دانایی و تحصیلات عالی و اکادمیک میباشد.
ب) تضعیف روحیۀ مدنی و فرهنگی: همان طور که اشاره شد، هزارهها در دوره جدید قلم را بجای تفنگ، فعالیتهای مدنی را به جای ستیز و دانشآموزی و دانشپژوهی را به جای تقابل و حرکتهای ایذایی و تروریستی انتخاب کردهاند، از این رو دشمن با ایجاد فضای رعب و وحشت و هدف قرار دادن تجمعات و تظاهرات دادخواهانه و مسالمتآمیز، مراکز علمی و آموزشی و مراسم آیینی درصدد تخریب و تضعیف ویژگیهایی بالا (رو آوردن به کسب دانش، دانایی، فرهنگ، فعالیتهای مدنی و مسالمتآمیز) از طریق برانگیختن موج احساسات منفی بخشی از هزارهها برآمدهاند. دشمن به درستی درک کردهاند که اگر تفنگ و خشونت جای قلم و مدنیت را بگیرد، این مردم از پیشرفت در ساحۀ دانشآموزی، دانشپروری و کسب مدارج علمی به تدریج محروم و یا تضعیف خواهد شد. متأسفانه گاهی در این میان برخی از روشنفکران و با سوادان ما نیز به پروسۀ فوق از طریق تزریق یأس و ناامیدی و طرح شعار مسلح سازی در فضای مجازی و صفحات اجتماعی ـ بدون تحلیل پیامدهای آن ـ ناخواسته با دشمن همگام  و همراه میشود.! 
ج) زمینهسازی برای انزوای سیاسی هزارهها از دید همکاران بینالمللی: باتوجه به سابقۀ عدم حضور هزارهها در دیپلماسی فعال خارجی، ارتباطات و چانهزنیهای سالم و مؤثر بینالمللی، جامعه بینالمللی به مردم ما از نگاه دیگر هموطنان ما و با تعریف و تحلیل که آنان در این زمینه ارائه میکنند، نگریسته و قضاوت مینمایند. از این رو حتی در تطبیق پروژههای انکشافی علاوه بر سروی اقتصادی و تخنیکی که باید مورد پذیرش تمویل کنندگان و دونرهای خارجی باشند، سروی اجتماعی و رفتار مردم که در آن ساحات زیست مینمایند نیز برای آنها حایز اهمیت است. از این جهت زمانیکه سروی اجتماعی یک پروژه را در مناطق روستایی متعلق به مردم ما انجام میدهند متأسفانه از آنان یک جماعت خشن، بیفرهنگ و به دور از مدنیت ارائه میشوند. (این قسمت را کسانی که با دونرها و تمویل کنندگان خارجی در بخش سروی و مطالعات تخنیکی، اقتصادی و اجتماعی پروژههای انکشافی و زیربنایی کار کرده اند به نیکی و روشنی میدانند).
از سوی دیگر کسانی که از مردم ما در سالهای اخیر در خارج پناهنده شده، در عین داشتن توانمندی لازم دلسوز مردم نیز هستند، نتوانستهاند از طریق دیالوگ و ارتباطات مؤثر با دولتها و نمایندگان پارلمان کشورهای کمک کننده به افغانستان روی تصمیم و نگاه آنها نسبت به هزارهها و مناطق مرکزی تأثیر قابل توجهی داشته و تغییر ایجاد کنند. از این رو هر نوع حرکت، فعالیت، شعار و طرحی که منجر به تضعیف حکومت مستقر در افغانستان و مورد حمایت همکاران بینالمللی گردد، نگاه منفی و انزوای سیاسی همکاران بینالمللی را نسبت به هزارهها به وجود آورده و گاه آن را بیشتر خواهد کرد و در برخی موارد این نوع رفتارها و موضعگیریها متأسفانه اتهام وابسته بودن آنان به برخی حلقات و کشورهای بیرونی را تقویت مینماید که زدودن آن و جلب اعتماد در این موارد کاری است بسی دشوار و پر هزینه!.
د) ایجاد و تشدید واگرایی قومی: یکی از اهداف کور حملات ددمنشانۀ گروهکهای تروریستی به خصوص داعش و گروه حقانی ایجاد شکاف قومی در کشور میباشد. چهار قوم بزرگ و مدعی در کشور حضور دارند که عبارت اند از؛ پشتون، هزاره، تاجیک و ازبیک. اقوامی که سالها در کنار هم زیستند و در غم و شادی هم شریک بوده و تاهنوز از یک زندگی مسالمتآمیز در گوشه گوشه کشور برخوردار بوده و هستند. متأسفانه رویدادهای چند سال اخیر و برخی تصمیمهای رهبری حکومت وحدت ملی بر علاوۀ تشدید ناامنی در برخی از نقاط کشور و انتقال ناامنی از زونی به زونهای دیگر و عدم موفقیت و ناکارگی ارگانهای امنیتی در تأمین مناسب امنیت شهروندان، خواسته و نخواسته باعث واگرایی میان اقوام شده و گاه آن را تشدید نیز کرده است.
آنچه گروهک تروریستی داعش علیه مردم بیگناه هزاره انجام میدهد و پس از هر انتحار و انفجار تصویری از فردی انتحاری از آدرس مشخص در فضای مجازی ارائه و منتشر میکند دقیقاً در راستای واگرایی قومی و تشدید آن میباشد گاه این تصاویر مربوط به یک تبار و بار دیگر به تبار دیگر منتسب است. ممکن است برخی حلقات در درون حکومت ـ باتوجه به اهداف و وابستگی که دارند ـ هم در این واگرایی نقش داشته باشند اما بسیار بعید است که رأس و هرم رهبری حکومت و قدرت خواستار تشدید واگرایی و افزایش اختلافات درون قومی باشد. بنابراین هرگونه حرکت، سخن و طرحی که منجر به واگرایی میان تبارهای ساکن در کشور و تشدید آن گردد، دقیقاً در راستای ضد منافع ملی و کلان است حال فرق نمیکند این موارد از طرف افراد عادی صورت گیرد و یا از سوی روشنفکران و یا حلقات خاصی در داخل حکومت. 
باتوجه به این وضعیت حال پرسشی که مطرح است و باید به آن پاسخ مستدل، تحلیلی و مبتنی بر منافع ملی و مردم ما داده شود، این است که ما در کجای از برهۀ تاریخ سیاسی خود قرار داریم؟. آیا طرح شعارهای که به موارد پیشین و در راستای خواست دشمنان کشور ما کمک کند، چقدر به نفع و صلاح جامعه هزاره است؟ آیا موارد چهارگانه بالا، ما را در رسیدن به اهداف جمعی مان کمک میکنند و یا از آن فرسنگها دور میسازند؟.
در بخش بعدی به این پرسشها پاسخ خواهیم داد.

دیدگاه شما