صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ساختار جمعیت در افغانستان؛ جوان اما توسعه نیافته

-

 ساختار جمعیت در افغانستان؛ جوان اما توسعه نیافته

جمعیت با تمام ابعادش میتواند به عنوان عاملی مهم در توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورها قلمداد گردد و در برخی موارد مانعی در راه رسیدن به توسعه نیز مطرح میشود. پیداست که مسئله جمعیت پیچیدهتر و متنوعتر از فقط نرخ رشد کمی آن است. جمعیت مجموعهای از آدمیان است که از ابتدای تولد تا مرگ در معرض رویدادهای متفاوت است. اما دو نکته، مسئله جمعیت را که سالهاست مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است، دارای اهمیت میکند. یک، افزایش تعداد کمی جمعیت. دو، کتگوری جمعیت بر اساس شاخصهای متفاوت جمعیتی مانند سن. سالهاست که اندیشمندان علوم اجتماعی در سراسر دنیا پیشبینیهای هولناکی دربارۀ کاهش رفاه و رونق اقتصادی بر اساس آمار پیر شدن جمعیت کشورها ارائه میکنند. اما واقعا پیر شدن جمعیت برای کشوری میتواند معضل به حساب آید یا خیر؟ شکی نیست که جمعیت تمام کشورهای جهان با توجه به افزایش کمی آن، در حال پیر شدن است، اما هر یک در مراحل بسیار مختلفی از این فرایند قرار دارند. سن میانگین در ایالات متحده آمریکا در حال حاضر تقریبا 36 سال است. حال آنکه این رقم در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه ای مانند اتیوپی 18 سال است که در نتیجه زاد و ولد بیشتر و امید به زندگی کمتر حاصل میشود. در برخی کشورهای آفریقایی این رقم حتی پایینتر است. جرمنی (آلمان) جایگاه پیرترین کشور جهان را به خود اختصاص داده است، جایی که سن متوسط جمعیت آن، 45 سال است. آمار بسیار گویا است که معمولا کشورهای جوان فقیرند و کشورهای پیر، ثروتمند هستند. پس چرا برنامهریزان، سیاستمداران و اقتصاددانان از پیر شدن جمعیت کشورها میهراسند؟ در این زمینه میتوان به دو علت اشاره کرد: یک، شباهت نسبی پیر شدن افراد نشان میدهد هنگامی که مردم پیرتر میشوند، آسیبپذیر و حواس پرت میگردند لذا کارایی آنان ممکن است کاهش یابد. دوم، ناشی از دیدگاه اقتصاددانان و شاخصی به نام «ضریب وابستگی» است که فرض میکند همه افراد بالغ زیر 65 سال در کنار مشارکت اجتماعی، دارای نوعی آزادی، استقلال و خوداتکایی هستند ولی تمام افراد بالای 65 سال سربار هستند و همچنین جمعیت افراد پیرتر از 65 سال ملزم به افزایش است. در این بین افغانستان طبق گزارش صندوق جمعیت سازمان ملل متحد که در سالهای اخیر نشر شده است، از  نظر ساختار سنی، بسیار جوان است و در کتگوری کشورهای جوان اما فقیر و توسعه نیافته قرار دارد. این کشور دومین کشور جوان در جهان میباشد که حدود 65 فیصد جمعیت آن جوان بوده و نزدیک به 50 فیصد جمعیت کشور زیر سن ۱۵ سال قرار دارند. از طرفی رشد جمعیت کشور نیز نزدیک به 3 فیصد میباشد که آماری قابل توجه است و بدون شک سرمایهگذاری بر چنین مزیتی میتواند کشور را از تنگناهای سیاسی و اقتصادی در آینده نزدیک برهاند ولی عدم توجه به آن و نداشتن برنامه و استراتژی مناسب در این زمینه باعث ایجاد معضلهای اجتماعی فراوانی میشود.
میدانیم بهرهوری برخی افراد جدای از سن و سال آنها بسیار بیشتر از دیگران است و هیچ چیزی ذاتا ویژه 65 سالگی به حساب نمیآید. بسیاری از مردم عمر طولانیتری دارند و عمدتا در وضعیت خوبی از نظر سلامتی زندگی میکنند. حتی از نظر برخی افراد سالم و تندرست مسن، هفتاد سالگی، شصت سالگی جدید است! ولی آنچه که از نظر نگارنده میتواند متغیر مهمی در این بحث به حساب آید، تحصیلات است. در کشورهای پیشرفته تحصیلات عامل اصلی سلامت بیشتر، عمر طولانیتر و بهرهوری بالاتر نشان داده شده است. جمعیت سالخورده و تحصیلکرده میتواند سرمایه باشد تا اینکه یک معضل به حساب آید. زمانی که بحث جمعیت مطرح میشود، به طور ناخودآگاه اذهان به سمت کشورهای پرجمعیتی مانند چین و هند سوق پیدا میکند. با بررسی کردن جمعیت میلیاردی هند و چین، میتوان دریافت که ارزیابی عملکرد پیشبینیها مبتنی بر دیدگاه سطحی ضریب وابستگی میتواند گمراه کننده باشد. جعیت چین طبق پیشبینیها در سال 2050 به دلیل کاهش سریع زاد و ولد از جمعیت هند پیرتر خواهد شد. قابل ذکر است دولت چین در دهه ۱۹۷۰ با هدف جلوگیری از گسترش فقر و ازدیاد جمعیت، سیاست تک فرزندی را در این کشور که پرجمعیتترین کشور جهان میباشد اعمال کرد. هرچند در سالهای اخیر سیاست جمعیتی جدیدی را اتخاذ نموده است. طبق آمار موجود، جمعیت چین بسیار بسیار تحصیلکردهتر از جمعیت هند است و بنابراین بهرهوری بیشتری دارد. وانگهی تنها اقلیتی از چینیها در سن 65 سالگی به تقاعد میرسند و این بدان معنی است که اکثرا حقوق تقاعدی ندارند. در نتیجه میتوانیم انتظار داشته باشیم که اکثر چینیها تا زمانی که از سلامت کافی برخوردار هستند، با کار و فعالیت، مشارکت معنی داری نشان میدهند. به ویژه اگر مشاغل رضایت بخش و مورد علاقه خود را پیدا کنند. همانطور که اشاره شد، تحصیلات در این زمینه از اهمیت بالایی برخوردار است. هم اکنون یک نفر از هر سه فرد بالغ در هند هرگز قدم به مکتب نگذاشته است در حالی که در چین تنها هشت فیصد مردم که عمدتا سالخورده هستند، هیچ گاه به مکتب نرفتهاند. تحصیلات پنجاه فیصد زنان جوان در هند کمتر از صنف 6 یا 7 است در حالی که این رقم در چین 15 فیصد است. حال با توجه به این نکته مهم که آموزش و تحصیلات تا چه اندازه میتواند در عملکرد اقتصادی تأثیرگذار باشد، چه کسی میتواند به طور جدی ادعا کند که هند به دلیل پیر شدن آهستهتر جمعیتاش نسبت به چین، آیندهای روشنتر از چین دارد؟ قطعا مسئله پیر شدن جمعیت مسئلهای بی اهمیت نیست اما این مسئله باید در پیوستگی با ابعاد دیگر منابع انسانی بررسی شود زیرا همانطور که در ابتدا اشاره شد، مسئله جمعیت دارای پیچیدگی خاص خود است. به ویژه بررسی این مسئله در کنار آموزش و تحصیلات از اهمیت بالایی برخوردار است. در اکثر کشورهای جهان به استثنای ایالات متحده آمریکا، جمعیت جوان به وضوح بیشتر از جمعیت سالخورده تحصیل کرده است و در نتیجه امکان دارد با بهرهوری بیشتر، برآورد ارزش کار ناچیز خود را جبران کنند. مشاهده کیفیت منابع انسانی، علیرغم اتکا بر مجموعهای از عناصر، که بسیاری از آنها قابل مدیریت است، کاری است که بخش خصوصی در کشورهای مختلف برای مدت طولانی انجام داده است. هر کسب و کار در خور توجهی، مدیریت منابع انسانی را مد نظر خود قرار میدهد. این مسئله برای حکومتها، معادل شکل ملی مدیریت منابع انسانی خواهد بود که آموزش، مهاجرت، خانواده، نیروی کار، سلامت و تقاعد را به عنوان اجزایی که از هر جهت بر یکدیگر اثر میگذارند و با هم به سوی غنای آینده پیش میروند، در نظر خواهد گرفت. در نتیجه به طور کلی میتوان گفت نقش آموزش و تحصیلات همانطور که در توسعه کشورها از اهمیت بالایی برخوردار است، در تبدیل کردن تهدید و معضلی مانند پیری و کهن سالی جمعیت به فرصت، دارای اهمیت فراوانی میباشد.

دیدگاه شما